گروه های مختلف ماسونی بعضاً فلسفه ی عقیدتی متفاوتی دارند؛ اما با این حال در لا به لای عقایدشان، می توان مشترکات فراوانی نیز یافت. نکته ی مهمی که وجود دارد این است که فلسفه ی وجودی بسیاری از عقاید ماسونی به طور کامل شناخته نشده است، اما این به معنای عدم وجود این اعتقادات نیست. برای مثال شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد اکثر گروه های ماسونی، شیطان را تقدیس می کنند. از جمله: اذعان خود آن ها به تقدیس لوسیفر (یکی از نام های شیطان) و یا استفاده از علایم بی شماری که اکثر آن ها توسط گروه های شیطان پرست نیز استفاده می شوند؛ با این اوصاف ما می توانیم بفهمیم که ماسون ها شیطان پرست نیز هستند. اما هنوز نمی دانیم که چه عاملی آنان را به این تفکر سوق داده است. (البته این نکته تقریباً اثبات شده است که ماسون ها و شیطان پرستان به موجودی به نام ابلیس یا شیطان اعتقاد ندارند، بلکه آن ها بزرگداشت شیطان را به عنوان نمادی برای مخالفت با ادیان انجام می دهند. در هر صورت، علت لجاجت بیش از حد آن ها با دین و اصرار افراطی آن ها بر بزرگداشت شیطان به عنوان نماد ضد دینی، کاملاً روشن نشده است.) نکته ی دیگر این که بسیاری از گروه های ماسونی شیطان پرست، الهه های ملل باستان را نیز ارج می نهند. از جمله: Isis و Osirisو... که این مطلب کاملاً اثبات شده است. اما ما نمی دانیم که چرا آنان خداوند یکتا را کنار گذاشته و هم شیطان و هم الهه های متعدد را بزرگ می دارند؟!
با این حال بخشی از عقاید ماسون ها که کاملاً اثبات شده اند، عبارتند از:
* ادعای روشنی بخش (Giver of light) بودن شیطان (Lucifer)
* بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی (Satanism)
* اعتقاد به اینکه زن و مرد اولیه، که مقام نیمه خدایی دارند، خالق نسل کره ی زمین هستند نه خداوند یکتا.
* بزرگداشت الهه های ملل باستان، مانند ایزس، لات و ... و احترام به عقاید جاهلی ملل باستان (Paganism).
* اعتقاد قوی به آداب و رسوم مصر باستان که این مطلب کفرآمیز و شرک آمیز بودن عقاید آنها را توأماً نشان می دهد.
* اعتقاد فراوان به اومانیسم.
* اعتقاد فراوان به ماتریالیسم (ماده گرایی) و عدم اعتقاد به روح و مسایل فرامادی.
* اعتقاد راسخ به سلیمان (Solomon) نه به عنوان نبی بلکه به عنوان پادشاه، جادوگر و ماسون اعظم. نکته ی جالب این که اکثر یهودیان نیز چنین اعتقادی دارند. آیه ی 102 سوره ی بقره نیز اشاره به همین مطلب دارد.
« خداوند نیز در آیه ی 102 سوره ی بقره درباره ی بنی اسراییل می فرماید:
وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْكِ سُلَیْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَـكِنَّ الشَّیْاطِینَ كَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ....... و پیروی كردند از سخنانی كه شیاطین در قلمرو سلیمان می خواندند وهرگز سلیمان به خدا كافر نگشت ولیكن شیاطین كافر شدند و سحر به مردم می آموختند ......»
كتاب تفسیر نمونه درباره ی آیه ی 102 سوره ی بقره می نویسد:
از احـادیـث چـنـیـن بـر مـى آید كه در زمان سلیمان پیامبر، گروهى در كشور او به عمل سحر و جـادوگـرى پرداختند, سلیمان دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آورى كرده، در محل مخصوصى نگهدارى كنند.
پـس از وفات سلیمان، گروهى آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحر كردند؛ بعضى از این موقعیت استفاده كرده و گفتند: سلیمان اصلاً پیامبر نبود، گروهى از بنى اسرائیل هم از آنها تبعیت كردند و سخت به جادوگرى دل بستند، تا آنجا كه دست از تورات نیز برداشتند.
هـنـگـامى كه پیامبراسلام (ص ) ظهور كرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود سلیمان از پیامبران خدا بوده است، بعضى از احبار و علماى یهود گفتند: از محمد تعجب نمى كنید كه مى گوید سلیمان پیامبر است؟
این گفتار یهود، علاوه بر این كه تهمت و افتراى بزرگى نسبت به این پیامبر الهى محسوب مى شد، لازمه اش تكفیر سلیمان (ع ) بود.
به هر حال این آیه فصل دیگرى از زشتكاریهاى یهود را معرفى مى كند كه پیامبر بزرگ خدا، سلیمان را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مى گوید: « آنها از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مـى خواندند، پیروى كردند : واتبعوا ما تتلوا الشیاطین على ملك سلیـمان ». سپس قرآن به دنبال این سخن اضافه مى كند: « سلیمان هرگز كافر نشد : و ماكفر سلیـمان ». او هـرگـز بـه سحر توسل نجست ، و از جادوگرى براى پیشبرد اهداف خود استفاده نكرد، « ولى شیاطین كافر شدند، و به مردم تعلیم سحر دادند : ولكن الشیاطین كفروا یعلمون الناس السحر ».(25)
* علاقه ی افراطی به علوم طبیعی. تعداد زیادی از برندگان جوایز نوبل و دانشمندان علوم طبیعی، ماسون بوده اند. مانند: الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین، و ادوارد جنر کاشف واکسن آبله.(26) در این میان به نظر می رسد که علاقه و توجه افراطی ماسون ها به علم، برای پر کردن خلاء ناشی از کنار گذاشتن معنویت انجام می گیرد. البته لازم به ذکر است که در دین اسلام هم تأکید زیادی بر فراگیری علم و دانش شده است، اما از مسلمانان خواسته شده تا به صورت معتدل (نه افراط، نه تفریط) به علم بپردازند و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به خدا استفاده نمایند. بنابراین در اسلام، علم هدف نیست بلکه یک وسیله است، اما در فراماسونری علم خود یک هدف است.
* اعتقاد به قدرت برتر در ماسون صاحب درجه 33. گروه های ماسونی 33 مرتبه و 33 درجه دارند. شخصی که به درجه ی 33 می رسد ، قدرت زیادی داشته و ماسون اعظم نامیده می شود. این شخص بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد.
* اعتقاد به ساخت معبد سلیمان به عنوان پایتخت عقیدتی در بیت المقدس (Jerusalem) قبل از ظهور ضد مسیح (Antichrist) یا فرعون جدید (New Pharaoh) که منجی شیطانی ماسونهاست.(27)
* اعتقاد به ظهور ضد مسیح (Artichrist = دجال) یا فرعون جدید (New Pharaoh) در ابتدای (دهه ی اول) قرن 21 و شروع حکومت جهانی شیطانی توسط او.(28) (البته ممکن است که Antichrist مورد نظر خود ماسون ها، لزوماً شخص خاصی نباشد؛ بلکه ممکن است Antichrist مورد نظر ماسون ها، خود تشکیلات فراماسونری باشد.)
در هر حال جا دارد که در این قسمت به این نکته اشاره کنیم که گروه هایی مانند فراماسونر ها و شیطان پرستان، از شیطان پرستی به عنوان یک نماد برای مبارزه با ادیان استفاده می کنند . اعضای این گروه ها در واقع هیچ اعتقاد قلبی به مسایل فرازمینی مانند خدا، فرشتگان، شیطان و ... ندارند و معتقدند که تنها ماده وجود خارجی دارد. (اعتقاد به ماتریالیسم) اعضای این گروه ها برای نشان دادن دشمنی خود با مذاهب، از نماد (Baphomet) که مربوط به شیطان پرستان باستان است، استفاده نموده و از آن برای نشان دادن بی اعتقادی خود به عالم آخرت بهره می جویند. البته لازم به ذکر است که فراماسون ها و شیطان پرستان، خودشان نیز به این مسأله اعتراف کرده اند
عيد کمال دين . سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصايت و ولايت امير المومنين عليه السلام بر شيعيان و پيروان ولايت خجسته باد
خورشيد چراغکي ز رخسار عليست / مه نقطه کوچکي ز پرگار عليست هرکس که فرستد به محمد صلوات / همسايه ديوار به ديوار عليست عيد غدير مبارک
روز عيد غدير خم از شريف ترين اعياد امت من است پيامبر اکرم(ص)
نازد به خودش خدا که حيدر دارد / درياي فضائلي مطهر دارد همتاي علي نخواهد آمد والله / صد بار اگر کعبه ترک بردارد عيد غدير خم مبارک باد
خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک دلا امشب به مي بايد وضو کرد / و هر ناممکني را آرزو کرد عيد بر شما مبارک
علي در عرش بالا بي نظير است علي بر عالم و آدم امير است به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
چون نامه ي اعمال مرا پيچيدند بردند به ميزان عمل سنجيدند بيش از همه کس گناه ما بود ولي آن را به محبت علي بخشيدند عيدتان مبارک
تمام لذت عمرم در اين است / که مولايم اميرالمومنين است عيد شما مبارک
نه فقط بنده به ذات ازلي مي نازد ناشر حکم ولايت به ولي مي نازد گر بنازد به علي شيعه ندارد عجبي عجب اينجاست خدا هم به علي مي نازد
هان! اي مردمان! علي را برتر بدانيد، که او برترين انسان از زن و مرد بعد از من است.... هرکه با او بستيزد و بر ولايتش گردن ننهد نفرين و خشم من بر او باد. (خطبه ي غديريه)
قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد ايمان به جز از حب علي پايه ندارد گفتم بروم سايه لطفش بنشينم گفتا که علي نور بود سايه ندارد عيد غدير مبارک
شبي در محفلي ذکر علي بود شنيدم عارفي فرزانه فرمود اگر آتش به زير پوست داري نسوزي گر علي را دوست داري
خورشيد شکفته در غدير است علي باران بهار در کوير است علي بر مسند عاشقي شهي بي همتاست بر ملک محمدي امير است علي
مدح علي و آل علي بر زبان ماست / گويا زبان براي همين در دهان ماست
روز مـحـشــر پـرسـيـد ز مـن رب جـلــــــــي گفت تو غـرق گنـاهي؟ گفتمش يـا رب بلي گفت پس آتش نميـگيرد چـرا جـسم و تنـت گفتمش چون حـک نمودم روي قلبم يا علي
شبي در محفلي ذکر علي بود ، شنيدم عاشقي مستانه فرمود ، اگر آتش به زير پوست داري ، نسوزي گر علي را دوست داري . عيد غدير خم بر شما مبارک
نام علي : عدالت — راه علي : سعادت — عشق علي : شهادت — ذکر علي : عبادت — عيد علي : مبارک
ما زين جهان از پي ديدار ميرويم ، از بهر ديدن حيدر کرار ميرويم ، درب بهشت گر نگشايند به روي ما ، گوييم يا علي و ز ديوار ميرويم
عجب تمثيلي است اين که علي مولود کعبه است . . . . يعني اينکه باطن قبله را در امام پيدا کن . عيد غدير خم مبارک
اي خداي مرتضي ، گردي از گامهاي فتوت مرتضي را بر سر جهانيان بپاش تا ريشه نامردي در جهان بخشکد . عيد غدير خم ، عيد ولايت و امامت مبارک
اگر خلق عالم علي را مي شناختند ، دوستش ميداشتند و اگر خلق عالم علي را دوست ميداشتند ، جهنم آفريده نميشد
به روز غدير خم از مقام لم يزلي ، به کائنات ندا شد به صوت جلي . که بعد احمد مرسل به کهتر و مهتر ، امام و سرور و مولا عليست علي ، عيد غدير خم بر شما مبارک
رسولي کز غدير خم ننوشد ، رداي سبز بعثت را نپوشد . عيد غدير خم مبارک |
پروردگارا، به ما توفیق فرمانبرداری، دوری از گناه و نافرمانی، پاکی نیّت و شناخت ارزش ها عنایت کن. ما را به هدایت و پایداری در راه حق گرامی دار؛ زبان های ما را به راست گویی و شایسته گویی گویا ساز؛ دل هایمان را از علم و معرفت لبریز کن؛ شکم های ما را از آلوده شدن به حرام و شبهه بپیرای؛ دست های ما را از ستم باز دار، چشم های ما را از گناه و خیانت و گوش های ما را از شنیدن سخنان بیهوده و غیبت نگاه دار. به دانشمندان ما، بی رغبتی به دنیا و خیرخواهی، به دانش آموزان ما، کوشش و شوق و رغبت و به شنوندگان ما، پیروی و پندپذیری، و به بیماران مسلمانان، شفا و آسایش و به درگذشتگانشان، رحمت و رأفت و به پیران ما، وقار و متانت و به جوانان ما، توفیق توبه و بازگشت و به بانوان ما، آزرم و عفت عطا بفرما.
به ثروتمندان، فروتنی و گشاده دلی و به تهی دستان، صبر و قناعت و به رزمندگان، پایداری و پیروزی و به اسیران، آزادی و آسایش و به زمامداران، دادگری و مهربانی و به مردم، انصاف و نیک سرشتی عنایت کن...
برگرفته از دعای امام زمان(عج) در امور دنیا و آخرت
مأخذ: جواد قیّومی اصفهانی، صحیفة المهدی(عج)
غیبت امام زمان (عج)از اموری است که عقل بشر به تنهایی از کشف همه ی اسرار آن ناتوان است و پیوسته مورد سؤال قرار گرفته و فکرها را مشغول نموده است; ولی باید توجّه داشت که بر اساس برخی روایات، علّت و فلسفه ی واقعی غیبت امام مهدی(علیه السلام)سرّی از اسرار الهی است که حکمت آن بر بندگان پوشیده است و جز خدا و امامان معصوم(علیهم السلام)کسی از آن اطلاع کافی و کامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن حضرت این مطلب روشن خواهد شد; لذا پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
یا جابر! انّ هذا الأمر امرٌ من أمر الله و سرّ من سرّ الله، مطوّی عن عباده فایّاک والشّک فی أمر الله فهو کفر[1]; ای جابر! (غیبت امام زمان) سرّی از اسرار الهی می باشد که بر بندگان پوشیده است. مبادا در امر خدا شک کنی، چرا که تردید در امر خدا کفر است.
عبدالله بن فضل هاشمی روایت کرده است:
از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: همانا برای «صاحب الامر» غیبتی تخلف ناپذیر است، به طوری که اهل باطل در آن تردید می کنند.
عرض کردم: یابن رسول الله! چرا غیبت می کند؟
فرمود: به علتی که به ما اجازه نداده اند آشکار سازیم.
عرض کردم: چه حکمتی در غیبت اوست؟
فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجّت های پیش از او بوده است. حکمت غیبتِ قائم بعد از آمدن خود او ظاهر می شود، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتی توسط خضر و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار، برای حضرت موسی(علیه السلام)ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند.[2]
بنابراین، نمی توان به همه ی اسرار غیبت آن حضرت پی برد; امّا با استفاده از روایات معصومین(علیهم السلام) به برخی از این حکمت ها اشاره می کنیم:
الف) آزمایش مردم
چنان که می دانیم یکی از سنّت های ثابت الهی، آزمایش بندگان و گزینش صالحان و پاکان است، به طوری که صحنه ی زندگی همواره صحنه ی امتحان و آزمایش است، تا بندگان در پرتو ایمان و استقامت و تسلیم خویش در پیروی از اوامر خداوند تربیت شوند و به کمال برسند و استعدادهای نهفته ی آنان شکوفا گردد; لذا در برخی از روایات آمده است که فلسفه ی غیبت امام زمان (عج) آزمایش مردم است. در این زمینه به چند روایت توجّه می کنیم:
1. رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
ذاک الّذی یغیب عن شیعته و اوْلیائه غیْبةً، لا یثْبت فیها علی القوْل بِامامتِه اِلّا من امْتحَن اللهُ قلْبَه للاْیمان[3]; او (امام زمان(علیه السلام)) کسی است که از یاران و شیعیانش غایب می شود، غیبتی که در آن کسی در اعتقاد به امامت حضرت ثابت نمی ماند، مگر کسی که خدا قلبش را به ایمان آزموده باشد.
2. امام حسین(علیه السلام) می فرماید:
له غیبة یرتدّ فیها اقوام و یثبت علی الدّین فیها آخرون... أما انّ الصابر فی غیبته علی الأذی والتکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله(صلی الله علیه وآله);[4] برای امام مهدی (عج) غیبتی است. در این غیبت برخی از دین برمی گردند و برخی ثابت قدم می مانند. هر کس در این غیبت صبر کند و بر مشکلاتی که از سوی دشمنان ایجاد می شود استقامت کند، به قدری از اجر خداوند بهره مند می گردد که گویا در کنار پیامبر(صلی الله علیه وآله) با شمشیر با دشمنان جنگیده است.
3. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) ضمن حدیث مفصلی می فرماید:
مهدی از دیدگان پیروانش غایب می شود و جز کسانی که خدا دل های آنان را شایسته ی ایمان قرار داد، در اعتقاد و امامت او استوار نمی مانند.[5]
4. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
ان الله عزّوجلّ یحبّ أنْ یمتحن الشیعة[6]; خدای عزّوجلّ دوست دارد شیعه را امتحان کند (غیبت امام مهدی(عج) امتحان پیروان و شیعه است).
ب) آزادی از بیعت طاغوت های زمان
در برخی از روایات اسلامی آمده است که علّت و حکمت غیبت امام مهدی(علیه السلام) این است که آن حضرت به وسیله ی غیبت از یوغ بیعت با طاغوت های زمان آزاد می شود و بیعت با هیچ حاکمی را بر عهده ندارد، تا بتواند در زمان قیام خود آزادانه تلاش کند. دیگر امامان، از روی تقیه، حکومت ها را به رسمیت می شناختند، ولی امام مهدی(علیه السلام)مأمور به تقیه نیست و به همین جهت با حکومت ها و طاغوت های زمان بیعت نمی کند. اگر غیبت آن حضرت نباشد، این امر شدنی نیست.
امام حسن مجتبی(علیه السلام) در این باره فرمود:
ما منّا احد الّا و یقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه الّا القائم الّذی یصلّی روح الله عیسی بن مریم خلفه فانّ الله عزّوجلّ یخفی ولادته و یغیب شخصه لئلّا یکون لاحد فی عنقه بیعة...[7]; هر کدام از ما (امامان اهل بیت(علیهم السلام) ) در زمان خود بیعت حاکمان و طاغوت های زمان را از روی تقیه به عهده گرفته ایم، مگر امام مهدی(علیه السلام) که عیسی بن مریم به امامت آن حضرت نماز می گذارد. خداوند ولادت او را مخفی نگه داشت و برای او غیبتی در نظر گرفت، تا زمانی که قیام می کند بر گردنش بیعت حاکمی نباشد.
ج) حفظ جان امام مهدی (عج)
خداوند به وسیله ی غیبت امام دوازدهم(علیه السلام) جانش را از شر دشمنان حفظ نموده است. اگر غیبت امام مهدی(علیه السلام) نبود، «معتمد» عباسی که به خون آن حضرت تشنه بود، امام مهدی(علیه السلام)را نیز، مانند پدران بزرگوار آن حضرت، شهید می کرد و زمین از حجت خداوندی خالی می شد.
در این باره روایات فراوانی از امامان معصوم(علیهم السلام) به ما رسیده است; از جمله امام پنجم(علیه السلام)فرمود:
انّ للقائم غیبة قبل أن یقوم، قال: قلت: و لم؟ قال: یخاف[8]; برای قائم ما (امام مهدی(علیه السلام)) قبل از آن که به پاخیزد غیبتی است.
راوی پرسید: برای چه؟ حضرت فرمود: به جهت این که ترس از کشته شدن او وجود دارد.
گفتنی است با توجه به متن و مدلول التزامی روایات، حکمت های دیگری برای غیبت آن حضرت ذکر شده است که برای اطلاع بیش تر می توان به کتاب های الغیبة شیخ طوسی و الغیبة نعمانی و کمال الدین و تمام النعمة، رجوع کرد.
پی نوشتها:
[1]. محمد باقر مجلسی، بحالارانوار، (تهران: المکتبة الاسلامیة، چ 4، 1362)، ج 51، باب 1، ص 73، حدیث 18.
[2]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، (تهران: چاپ اسلامیه، 1379 ق)، ج 2، ترجمه ی آیت الله کمره ای، ص 482.
[3]. محمد باقر مجلسی، بحالارانوار، ج 36، ص 250.
[4]. همان، ج 51، ص 133، باب 3، حدیث 4.
[5]. صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، (تهران: مرکز نشر کتاب، 1373 ق)، ص 101، فصل 1، باب 8، ح 4.
[6]. اصول کافی، ج 1، ص 337، باب فی الغیبة، حدیث 5.
[7]. محمد باقر مجلسی، همان، ج 51، ص 132.
[8]. همان، ج 52، ص 98.
منبع: نشريه صباح – شماره 7 و 8
آسیب شنلسی مهدویت
در شماره قبل درباره برداشت های غلط و تعبیرهای نادرست در باره مهدویت اشاره کردیم . در این شماره به یکی دیگر از آسیب های جدی در فرهنگ مهدویت با نام استعجال در ظهور می پردازیم .
استعجال به معنای عجله کردن و خواستن چیزی قبل از رسیدن وقت آن است .
انسان های عجول به خاطر ضعف نفس ، متانت و سکون سکون و آرامش خود را از دست میدهند و بدون در نظر گرفتن شرایط خواهان تحقق پدیده ها هستند .
در فرهنگ مهدویت در برخورد با مسئله انتظار امام غائب ، انسان منتظر پیوسته در طلب ظهور است و برای تعجیل امر فرج دعا می کند ولی هرگز عجله نمی کند و هرچه غیبت به درازا بکشد و انتظار طولانی شود صبر و شکیبایی را از کف نمی دهد و برای تحقق همه ی رمینه های لازم برای ظهور می کوشد و بردباری میکند .
عبد الرحمن کثیه می گوید (( خدمت امام صادق (ع ) نشسته بودم که مهرم داخل شد و عرض کرد قربانت گردم به من خبر دهید که این امری که در انتظارش هستیم کی واقع میشود ؟ امام فرمود ای مهرم ! دروغ گفتند وقت گذاران و هلاک شدند شتاب کنندگان و نجافت یافتند تسلیم شدگان ))
نهی از عجله و شتاب زدگی در امر ظهور به آن حجت است که به دنبال عجله روحیه س یاءس و نومیدی در انسان منتظر پیدا می شود و این بیماری را به دیگران انتقال میدهند و ناگاه به خاطر استعجال ظهور به حالت انکار وجود امام گرفتار می شوند .
منشاء استعجال ظهور آن است که نمی داند ظهور از سنت های الهی است و مانند همه ی سنت ها باید پس از تحقق همه شرایط و زمینه ها انجام گیرد و بنابراین برای وقوع آن عجله میکنند .
منبع:
نگین آفرینش/ محمد مهدی حائری پور ،مهدی یوسفیان، محمد امین بالادستیان
فراماسونری چیست؟
می توان گفت این سؤالی است که افراد بسیاری قادر به پاسخ دادن نیستند و یا اطلاعات دقیقی در این رابطه ندارند. این در حالی است که این تشکیلات و اعضای آن، نقش مهمی در تاریخ داشته اند و شناخت این تشکیلات، برای ما مسلمانان امری لازم و ضروری است.
کلمه ی ماسون (mason) یعنی بنّا، فراماسون (Freemason) یعنی بنّای آزاد. ماسونری یک تشکیلات منظم جهانی است که بر ارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می کند. کسی که عضو فراماسونری است، ماسون یا فراماسون نامیده می شود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست لژ نام دارد.
یکی از بزرگترین اهداف گروه های ماسونی این است که زمینه را برای حکومت فردی از بین ماسون ها با عنوان نمادین ضد مسیح Antichrist)= دجال) ، یا به تعبیر بعضی از گروه های ماسونی، فرعون جدید (New Pharaoh) آماده کنند. فراماسونری جمعیتی سرّی است که کسی به راحتی نمی تواند در حریم آن نفوذ کند و اگر هم راه یافت، مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد؛ اما با این وجود، کسانی توانستند به حریم آن نفوذ کنند و به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و موفق به کشف و افشای اسرار آنها شوند. همه ی این افراد متفق الرأی هستند که: « مسئله یک توطئه است که این توطئه از اواخر قرن هجدهم آغاز شده و تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد و هدف نهائی آن ایجاد یک حکومت جهانی «شیطانی» است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم، به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند»
کتاب «کمیته 300 کانون توطئه های جهانی» نوشته ی دکتر جان کولمن، در این زمینه چنین می گوید: « دلیل موجودیت نظامهای پنهانی مانند سلحشوران اورشیلم، سنت جان و مردان میزگرد و گروه میلنر و سایر اجتماعات مخفی (ماسونی) چه می تواند باشد؟ اینان، بخشی از زنجیره ی گسترده ی فرماندهی سلطه گری جهانی را تشکیل می دهند که از باشگاه رم ، سازمان ناتو، مؤسسه ی سلطنتی امور بین المللی تا سرسلسله ی توطئه گران، یعنی کمیته ی 300، امتداد دارد. این افراد و گروه ها به این اجتماعات پنهان و اسرار آمیز نیاز دارند، چرا که اعمالشان شیطانی است و بایستی از چشم جهانیان به دور بماند».
منبع: www.azad-andishan.com
بایسته های انتظار
ما اکنون در دوران انتظار به سر می بریم دراز دامن ترین مرحله در تاریخ اسلام است. به راستی مهمترین بایسته ها و مسئولیت های این مرحله چیست؟
آنچه در پی می آید خلاصه ای از این بایسته ها و مسئولیت ها است.
1- آگاهی :
آگاهی خود بر چند گونه است: الف) بینش توحیدی، که خدا بر هر کاری تواناست و هر چیز در آسمان و زمین تحت فرمان اوست. ب) آگاهی به وعده الهی ، در شرایط سخت سیاسی و مرحله ضعف و ناکامی و در شرایط سقوط. یکی از سخت ترین کارها نایل آمدن و درک سخنان خدای متعال است.
سست مشوید و اندوه مخورید ، شما برترید اگر مومن باشید. (آل عمران(3) آیه 139)
هر آینه خدا هرکه را یاری اش کند، یاری می کند. (حج(21) آیه 40)
بجنگید تا آشوبی نباشد و دین از آنِ خدای شود. (همان ، آیه 193)
ج) آگاهی به سنت های الهی در تاریخ و اجتماع که لازمه آن آمادگی ، زمینه سازی ، حرکت و فعالیت و محال بودن گذر از آنها. بنابر فرمان خداوند مسلمانان باید آمادگی لازم را برای ورود به این مبارزه قاطع و سرنوشت ساز ایجاد کنند.
2- امید واری:
دومین بایسته امید واری است ، زمانی که انسان به برآورده شدن وعده های خداوند و قدرت او امید وار باشند هرگز ناکام نخواهد شد.و نیرو و قدرتش پایان ناپذیر خواهد بود.
3- مقاومت:
سومین بایسته مقاومت است که نتیجه امید واری است همانند غریقی که وقتی گروه نجات را می بیند و بر امواج آب غالب می شود و برای این کار در خود نیرویی شگرف خواهد یافت.
4- حرکت:
حرکت همان امربه معروف و آماده سازی زمین برای ظهور امام عصر (عج) و آمادگی بینش ایمانی و توانایی در نسل مومنی است که به یاری امام و زمینه سازی ظهورش قیام کنند.
5- دعا برای ظهور امام:
آخرین بایسته دعا برای ظهور امام می باشد. از عوامل مهم نزدیک ساختن ظهور امام دعا به همراه حرکت و فعالیت و امر به معروف و نهی از منکر می باشد. دعاهای زیادی در باب ظهور امام رسیده است مانند: دعای فرج و دعای افتتاح.
منبع : کتاب انتظار پویا / نویسنده : آیة الله محمد مهدی آصفی / ترجمه : تقی متقی
ما در درياي زندگي در معرض غرق شدن هستيم؛ دستگيري وليّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسيم. بايد به وليّ عصر (عج) استغاثه كنيم كه مسير را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.
* دعاي تعجيل فَرج، دواي دردهاي ما است.
* با وجود اعتقاد داشتن به رئيسي كه عينُ الله الناظره است، آيا مي توانيم از نظر الهي فرار كنيم و يا خود را پنهان كنيم؛ و هر كاري را كه خواستيم، انجام دهيم؟! چه پاسخي خواهيم داد؟!
* علايمي حتميّه و غير حتميّه براي ظهور آن حضرت ذكر كرده اند. ولي اگر خبر دهند فردا ظهور مي كند، هيچ استبعاد ندارد! لازمه اين مطلب آن است كه در بعضي علايم، بَداء صورت مي گيرد و بعضي ديگر از علايم حتمي هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق مي افتد.
* انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذيّت دوستان آن حضرت، سازگار نيست!
* مهمتر از دعا براي تعجيل فرج حضرت مهدي (عج)، دعا براي بقاي ايمان و ثبات قدم در عقيده و عدم انكار حضرت تا ظهور او مي باشد.
* افسوس كه همه براي برآورده شدن حاجت شخصي خود به مسجد جمكران مي روند، و نمي دانند كه خود آن حضرت چه التماس دعايي از آنها دارد كه براي تعجيل فَرَج او دعا كنند!
* قلبها از ايمان و نور معرفت خشكيده است. قلب آباد به ايمان و ياد خدا پيدا كنيد، تا براي شما امضا كنيم كه امام زمان (عج) آن جا هست!
* اشخاصي را مي خواهند كه تنها براي آن حضرت باشند. كساني منتظر فرج هستند كه براي خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه براي برآوردن حاجات شخصي خود!
* چه قدر بگوييم كه حضرت صاحب (عج) در دل هر شيعه اي يك مسجد دارد!
* هر كس كه براي حاجتي به مكان مقدّسي مانند مسجد جمكران مي رود، بايد كه اعظم حاجت نزد آن واسطه فيض، يعني فرجِ خود آن حضرت را از خدا بخواهد.
*حضرت غائب (عج) داراي بالاترين علوم است؛ و اسم اعظم بيش از همه در نزد خود آن حضرت است. با اين همه، به هر كس كه در خواب يا بيداري به حضورش مشرّف شده، فرموده است: براي من دعا كنيد!
* راه خلاص از گرفتاري ها، منحصر است به دعا كردن در خلوات براي فرج وليّ عصر (عج)؛ نه دعاي هميشگي و لقلقه زبان... بلكه دعاي با خلوص و صدق نيّت و همراه با توبه
حضرت آیتالله جوادیآملی در آستانه فرارسیدن میلاد حضرت بقیةالله الاعظم به چهار پرسش مهدوی پاسخ گفتند.
به گزارش مرکز خبر حوزه متن سئوالات و پاسخ معظمله به شرح ذیل است:۱. چگونه ميتوان امام زمان(عج) را شناخت؟
شناخت بر دو قسم است: «شناخت تاريخي» و «شناخت واقعي» كه از قسم نخست مهمتر است. مسئله مهم اين است كه ما آن حضرت را به حقيقت بشناسيم و ايشان نيز ما را ببيند؛ نه اينكه ما حضرت را ببينيم.
در زمان پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم (كه مقامش از همه امامان بالاتر است) عده زيادي آن وجود مبارك را ميديدند، اما خداي سبحان درباره آنها فرمود: ﴿و تراهم ينظُرُون اِليك و هُم لايُبصرون﴾[۵]؛ آنها را ميبيني كه به تو مينگرند؛ ولي تو را نميبينند. اهل نظر هستند، اما اهل بصيرت نيستند. هنر اين است كه به گونهاي باشيم كه وجود مبارك امام زمان(عليهالسلام) ما را ببينند.
در قرآن كريم آمده است: خدا كه بر همه چيز بصير است، در روز قيامت به عدهاي نگاه نميكند: ﴿ولايُكلّمهم اللّه و لاينظرُ اِليهم يومَ القيامةِ و لايزكّيهم﴾[۶] و نگاه تشريفي خود را نسبت به عدهاي اعمال نميكند.
اگر ما در مسير صحيح حركت كنيم، آن حضرت ما را ميبيند.
۲. دليل قرآني وجود حضرت حُجّت (عج) چيست؟
مرحوم كليني (رضوان اللّه عليه) در كتاب شريف كافي[۴] طي بابي از ائمه(عليهمالسلام) نقل كرده است كه به سوره قدر احتجاج كنيد، زيرا در سوره قدر آمده است، هر سال ليلة القدري دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهي روح (جبرئيل سلام اللّه عليه)، همه احكام و امور را به زمين نازل ميكنند.
وقتي فرشتگان احكام و امور را به زمين ميآورند، بايد آن را به كسي بسپارند، چون افراد عادي نميتوانند ميزبان فرشتگان باشند و احكام صادره را تحويل بگيرند، پس تنها كسي كه در روي زمين مهماندار فرشتگان و تحويل گيرنده اين امور و مقدّرات است، وجود مبارك ولي عصر(عليهالسلام) است، بنابراين با توجه به رواياتي كه مرحوم كليني نقل كرد، از نظر قرآن، در شب قدر كه همه فرشتگان به همراهي جبرئيل(سلام اللّه عليه) يا روح، مقدّرات امور را نازل ميكنند، بايد آن را به كسي بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گيرنده اين امور وجود مبارك ولي عصر(ارواحنا فداه) است.
۳. حيات حضرت ولي عصر(عليهالسلام) از نظر علمي چگونه توجيه ميشود؟
حيات طولاني امام زمان(عليهالسلام) بر خلاف عادت است، نه بر خلاف علّيّت؛ يعني به طور عادي كسي نميتواند، هزار يا ده هزار سال زندگي كند؛ اما به صورت غير عادي (خرق عادت) اين كار ممكن است.
دوم. اگر بدانيم انسان چيست و چه كسي بدن او را اداره ميكند، اصلاً اين پرسش براي ما مطرح نميشود؛ براي مثال براي عرفا و حكماي بزرگ، اصلاً چنين پرسشهايي مطرح نميشود.
بنده زماني به دندانپزشك محترمي مراجعه كردم. او ميگفت دندانهاي بعضي صد سال سالم ميماند و نميپوسد؛ ولي اگر فولاد صد سال شب و روز كار كند، فرسوده ميشود. چون اگر فولاد و آهن فرسوده شود، ديگر چيزي جايگزين آن نميشود؛ امّا دندان انسان هر روز عوض ميشود و هر روز سلولهاي جديدي جاي سلولهاي مرده و قديمي را ميگيرد.
با اين توضيح، همه ذرات بدن در حركت و تعويض است و روح آدمي همه حركات اين ذرات را تحت كنترل دارد. حال اگر روح انسان كاملي، بر خلاف عادت (نظم عادي)، بهترين سلولها را جايگزين كند و دقيق ترين كنترلها را روي قسمتهاي مختلف بدن داشته باشد، يك انسان كامل ميتواند، ميليونها سال زنده بماند (اين مطلبي است كه در علم پزشكي امروز به اثبات رسيده است).
مُلاي رومي طي مثالي ميگويد: اگر شما روز يا شبي در كنار نهر رواني كه آب آن به آرامي در حركت است، بنشينيد و تصوير خورشيد يا ماه را در آن ببينيد، متوجه ميشويد كه صدها عكس ميآيد و ميرود و شما همچنان خيال ميكنيد كه ساعتها با عكس نخست روبهرو بودهايد، در حالي كه آينهها و عكسهاي متعدد، هر لحظه ميآمدند و ميرفتند.
آب مبدَل شد در اين جو چند بار عكس ماه و عكس اختر برقرار[۱]
اين بزرگوار در جاي ديگر ميگويد:
اي برادر تو همان انديشهاي ما بقي تو استخوان و ريشهاي[۲]
بنابراين، اگر كسي روح و سلطه آن بر بدن خود را بشناسد، و سَيَلان، حركات و تعويض ذرات بدن را تحت كنترل روح بداند و نيز كمي با حكمت و عرفان آشنا شود، اين اشكال كه چگونه يك انسان ميتواند يك يا دو ميليون سال يا بيشتر بماند، براي او مطرح نميشود. اگر پيوند روح با خالق جهان هستي به اندازهاي بود كه قدرت خاصي ما فوق قدرت افراد عادي يافت، ميتواند همان طور كه بدن خود را ميگرداند، خارج از بدن خود را هم اداره كند، زيرا خارج از روح او هم حكم بدن او را دارد.
وجود مبارك اميرمؤمنان(سلام اللّه عليه) در خطبه قاصعه نهجالبلاغه ميفرمايد: من در حضور پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم بودم كه مشركان حجاز به پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم گفتند، اگر تو پيامبري معجزهاي (حسّي) بياور تا تو را بپذيريم. آنگاه گفتند: دستور بده نيمي از درختي كه روبروي تو است، از نيمه ديگر جدا شود و به حضور تو بيايد. حضرت فرمود: اگر اين كار را انجام بدهم، ايمان ميآوريد؟ گفتند: بلي. حضرت علي(عليهالسلام) در ادامه ميفرمايد: من ديدم كه اين درخت دو نيم شد و نيمي از آن در جاي خود ايستاد و نيم ديگر حركت كرد و جلو آمد، به طوري كه شاخههاي آن روي دوش ما قرار گرفت.
مشركان گفتند: دستور بده نيمه ديگر آن هم از جاي خود حركت كند و نزد تو بيايد. پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم اين كار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده دو نيمه درخت به هم متصل شود و در جاي اول قرار گيرد؛ با اين همه، مشركين باز هم ايمان نياوردند.[۳]
همه كرامات محال عادي هستند؛ نه محال عقلي كه محال عقلي (مانند ۲*۲=۵) كرامت يا اعجازبردار نيست؛ به هر حال، حيات حضرت وليعصر(عج) محال عادي است؛ نه محال عقلي.
۴. مسئله وجود مقدس امام زمان(عج) از نظر فلسفي چگونه توجيه ميشود؟ آيا دليل فلسفي بر اثبات وجود آن حضرت وجود دارد؟
درباره وجود مبارك حضرت حجّت(عج) «برهان عقلي بر امكان» اقامه ميشود؛ يعني بر اساس حكم عقل، ممكن است انسان كاملي عمر طولاني داشته باشد.ما به ديدن عمرهاي كوتاه عادت كرديم. اما اگر شخصي، از همه علل و عوامل طبيعي آگاه باشد و آنچه براي او سودمند است، فراهم كند و از آنچه براي او زيانبار است بپرهيزد، ميتواند عمر طولاني داشته باشد. اين مسئله خارق عادت است؛ نه خارق عقل. معجزه هم چيزي خارق عادت است، نه خارق عقل. علم نيز به چنين چيزي راه نيافته است، زيرا علم به امور عادي راه دارد؛ نه امور غير عادي. كرامت نيز در امور خلاف عادت جاري است.
[۱] ـ مثنوي معنوي، دفتر ششم، بيت ۳۱۷۸.
[۲] ـ همان، دفتر دوم، بيت ۲۷۷.
[۳] ـ ر.ك: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (قاصعه).
[۴] ـ الكافي، ج ۱، ص ۲۴۲ (باب في شأن «اِنّا اَنزلناه في ليلة القدر» و تفسيرها).
[۵] ـ سوره اعراف، آيه ۱۹۸.
[۶] ـ سوره آلعمران، آيه ۷۷.
.: Weblog Themes By Pichak :.