مخاطبين محترم پاسخ هاي مربوط به مسابقه
را در قسمت نظربدهيد نوشته و ارسال كنيد. با تشكر
اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان كه نامش «مهدى» و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه هاى اسلامى است. صاحب كتاب عون المعبود كه شرح كتاب سنن ابى داوود است، مى نویسد:
بدان كه در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى كند كه دین را یارى، و عدل را آشكار مى كند... نامش، مهدى است و عیسى، بعد از مهدى یا هم زمان با مهدى، نزول، و او را در كشتن دجال یارى، و در نماز به او اقتدا مى كند.
احادیث مربوط به مهدى (عج) را عدّه اى از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذى، ابن ماجه، بزار، حاكم، طبرانى، ابویعلى. سند این احادیث، برخى، صحیح و برخى دیگر، حسن و یا ضعیف است.[1]
یكى دیگر از علماى اهل سنّت مى نویسد:
روایات فراوانى درباره ى مهدى (عج) وارد شده به حدّى كه به حدّ تواتر مى رسد. این امر، در میان علماى اهل سنّت شیوع دارد، به گونه اى كه از جمله معتقدات آنان به شمار مى آید.
نیز یكى دیگر از علماى اهل سنّت نوشته است:
احادیث مهدى(علیه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل، و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه اى كه مجموع آن ها، مفید علم قطعى است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدى، واجب است، همان گونه اى كه این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است.[2]
ابن كثیر نیز در البدایه و النهایه مى گوید:
مهدى، در آخرالزمان مى آید و زمین را پر از عدل و قسط مى كند، همان گونه كه پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدى را در جلد جداگانه اى گرد آوردیم، همان گونه كه ابوداوود در سنن خود، كتاب جداگانه اى را به آن اختصاص داده است.[3]
از این مطالب كه از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم مى شود كه مسئله ى مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدى (عج) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است.
كتاب هاى متعدّد و متنوعى درباره ى ظهور آن حضرت از سوى علماى اهل سنّت تألیف شده است به گونه اى كه شیخ محمّد ایروانى در كتاب الإمام المهدی مى نویسد:
اهل سنّت، كتاب هاى متعدّدى در گردآورى روایات مربوط به امام مهدى (عج) و این كه در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد كرد، نوشته اند. تا حدّى كه من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سى كتاب در این باره تألیف كرده اند.[4]
هر چند این مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است، امّا تعداد انگشت شمارى از اهل سنّت، احادیث مربوط به امام مهدى (عج) را ضعیف مى انگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاریخ خود، این احادیث را ضعیف مى شمارد[5] و یا رشید رضا (مؤلف تفسیر المنار) در ذیل آیه ى سى و دوم سوره ى توبه، به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره مى كند.[6]البتّه، این دو، دلیلى بر ادعاى خود نیاورده اند و تنها به مطالبى واهى استناد كرده اند. سخنان آن دو، از سوى دیگر علماى اهل سنّت، به شدت ردّ شده است. و در تألیفات علماى شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است.
خود ابن خلدون، در بیان عقیده ى مسلمانان در مورد امام مهدى(علیه السلام)مى نویسد:
مشهور بین همه ى اهل اسلام، این است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى كند كه دین را حمایت، و عدل را آشكار مى كند و مسلمانان از او پیروى مى كنند و او بر ممالك اسلامى استیلا مى یابد. آن شخص، مهدى نامیده مى شود[7].»
بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوى وى خدشه اى بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور مهدى (عج) وارد نمى كند; زیرا، این اعتقاد، ناشى از كثرت احادیثى است كه از طرق عامه نقل شده است. ما، در زیر، به ذكر برخى از كسانى كه از این گونه احادیث را در كتاب هاى خود آورده اند، مى پردازیم، هر چند، تقریباً، مى توان ادعا كرد كه تمام كتاب هاى معتبر حدیثى اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احادیث امام مهدى (عج) را ذكر كرده اند:
1- ابن سعد (متوفى 230 هـ); 2- ابن ابى شیبه (متوفى 235 هـ);
3- احمد بن حنبل (متوفى 241 هـ); 4- بخارى (متوفى 273 هـ);
5- مسلم (متوفى 261 هـ); 6- ابن ماجه (متوفى 273);
7- ابوبكر اسكافى (متوفى 273 هـ); 8- ترمذى (متوفى 279 هـ);
9- طبرى (متوفى 380); 10- ابن قتیبه دینورى (متوفى 276);
11- بربهارى (متوفى 329); 12- حاكم نیشابورى (متوفى 405);
13- بیهقى (متوفى 458); 14- خطیب بغدادى (متوفى 463);
15- ابن اثیر جزرى (متوفى 606).[8]
اوصاف امام مهدى (عج) از دیدگاه اهل سنّت
اوصافى كه در كتاب هاى اهل سنّت براى امام مهدى(علیه السلام) ذكر شده، بر گرفته از احادیثى است كه آنان از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل مى كنند و در كلیات، با اوصاف ذكر شده در كتاب هاى علماى شیعه، فرقى ندارد. ما، در فصل هاى آینده، به آنها اشاره خواهیم كرد. در این قسمت، به ذكر چند روایت از كتاب هاى حدیثى اهل سنت، اكتفا مى كنیم:
1- عن النبى(صلى الله علیه وآله) أَنّه قال: «لا تذهب الدنیا حتّى یملك العرب رجلٌ من أهل بیتى یواطىء اسمه اسمی;[9] دنیا به پایان نمى رسد، مگر آن كه مردى از اهل بیت من كه اسمش اسم من است، مالك عرب شود».
2- عن النبى(صلى الله علیه وآله): «لا تقوم الساعهُ حتّى تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتى مَن یملأها قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً;[10] قیامت بر پا نمى شود تا این كه زمین پر از ظلم و جور و دشمنى شود و سپس از اهل بیت من، شخصى ظهور مى كند كه زمین را پر از عدل و قسط مى كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود».
3- عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
«لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالك الیوم حتّى یبعثَ فیه رجلا منّى أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً;[11] اگر از دنیا، فقط یك روز باقى بماند، خداوند، آن روز را طولانى مى كند تا در آن روز، مردى از من یا از اهل بیت من، مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود».
تفاوت مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت با مهدویّت از دیدگاه شیعه، چه فرقى دارد؟
همان گونه كه گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدویّت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت هاى متواتر، ظهور حضرت مهدى (عج) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعى خود مى دانند، امّا برخلاف شیعه امامیه كه معتقدند، امام مهدى (عج)، فرزند امام حسن عسكرى(علیه السلام) است و هم اكنون نیز زنده و غائب است، به چند گروه تقسیم مى شوند:
عدّه اى از اهل سنّت، مدعى هستند كه مهدى، همان عیسى بن مریم است و در این مورد، به خبرى واحد كه از انس بن مالك نقل شده است، استناد مى كنند.[12]
تعداد اندكى نیز مدعى هستند كه مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدى استناد مى كنند كه در كنزالعمال ذكر شده است.[13]
عده اى نیز معتقدند، مهدى از اولاد امام حسن مجتبى است و نه امام حسین(علیه السلام).[14]
گروهى مى گویند، پدر امام مهدى، هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) عبدالله بود، پس مهدى بن حسن عسكرى(علیه السلام)نمى تواند مهدى موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبرى است كه در كنزالعمال ذكر شده است.[15]
جمعى از آنان، همانند امامیه معتقدند، كه امام مهدى (عج) از اولاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسى نیز به هنگام ظهور امام مهدى (عج) به یارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد كرد، چنان كه در روایت هاى متعدد آمده است: از ام سلمه نقل شده كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: «المهدى من عترتى من ولد فاطمه;[16] مهدى، از عترت من و از فرزندان فاطمه است».
جابر بن عبدالله از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى كند كه حضرت عیسى به هنگام ظهور مهدى (عج) نزول خواهد كرد.[17] عبدالله بن عمر مى گوید: «المهدى الذى ینزل علیه عیسى بن مریم و یصلى خلفه عیسى(علیه السلام);[18] مهدى، كسى است كه عیسى بن مریم بر او نزول مى كند و پشت سر او نماز مى خواند».
این گروه، حدیثى را كه مى گوید: «مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است»، قبول نمى كند. ذهبى مى گوید:
تفرد به محمّد بن الولید مولى بنى هاشم و كان یضع الحدیث;[19]این حدیث را تنها محمّد بن ولید، آزاد كرده ى بنى هاشم گفته است. و او، جاعل حدیث بود.
البته این گروه نیز تولّد حضرت مهدى (عج) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا مى كند: «همه مسلمانان غیر از امامیه، معتقدند كه مهدى غیر از حجت (عج) است; چون، غیبت یك شخص، آن هم با این مدّت طولانى، از خوارق عادات است...».[20]
در پاسخ گروه اخیر باید گفت:
اوّلا، روایات نبوى متعدّدى وجود دارد كه امامان دوازده گانه را با نام هاى آنان به طور روشن معرفى كرده اند، پس سخن او، باطل است.
از ابن عباس روایت شده كه شخصى یهودى به نام نعثل، نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمد و سؤال هاى بسیارى را مطرح كرد. او، از اوصیا نیز پرسید.
[1]
. عون المعبود، (شرح سنن ابى داود)، ج 11، ص 362 (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، سعید ایوب، ص 1).
[2]
. نظم المتناثر فى الحدیث المتواتر، ص 226. (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، ص 91).
[3]
. البدایه و النهایه، ج 6، ص 281.
[4]
. الإمام المهدى(علیه السلام)، شیخ محمد باقر ایروانى، ص 11.
[5]
. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 199.
[6]
. تفسیر المنار، ج 10، ص 393، ج 9، ص 499 ـ 507.
[7]
. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 555، فصل 52.
[8]
. در مورد كسانى كه به ذكر احادیث مربوط به امام مهدى(علیه السلام)پرداخته اند، به: المهدی المنتظر فی الفكر الاسلامى، ص 26 ـ 29 مراجعه شود.
[9]
. مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563; الصواعق المحرقه، ص 249.
[10]
. مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920; كنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691.
[11]
. سنن ابى داود، ج 4، ص 106 و 107، ح 4282.
[12]
. سنن ابن ماجه، كتاب الفتن، ح 4029.
[13]
. كنزالعمال، ج 14، ص 264، ح 38663.
[14]
. اطنار المنیف، ابن قیم جوزى، ص 151 (به نقل از الامام مهدى، میلانى، ص 21).
[15]
. كنزالعمال، ج 14، ص 268، ح 38678.
[16]
. السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، عثمان بن سعید المقرى، ج 5، ص 1057، نشر دارالعاصمه، ریاض، چاپ اوّل، 1416هـ.
[17]
. همان، ج 6، ص 1237.
[18]
. الفتن، ج 1، ص 373، نعیم بن حماد المروزى، مكتبه التوحید، قاهره، چاپ اوّل، 1412.
[19]
. الصواعق المحرق، ابن حجر هیثمى، ج 2، ص 478، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اوّل، 1997.
[20]
. همان، ج 2، ص 482.
ـ مهدی موعود ـ علیه السّلام ـ در كتب مقدسه هندیان
در كتابهای مذهبی مقدّسی كه در میان هندیان به عنوان كتابهای آسمانی شناخته شده و آورندگان این كتابها به عنوان پیامبر شناخته میشوند، تصریحات زیادی به وجود مقدّس مهدی موعود ـ علیه السّلام ـ و ظهور مبارك آن حضرت شده است كه قسمتی از آنها از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در كتاب اوپانیشاد
در كتاب «اوپانیشاد» كه یكی از كتب معتبره و از منابع هندوها به شمار میرود، بشارت ظهور مهدی موعود ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است؛
«این مظهر ویشنو (مظهر دهم) در انقضای كلّی یا عصر آهن، سوار بر اسب سفیدی، در حالی كه شمشیر برهنهی درخشانی به صورت ستارهی دنبالهدار در دست دارد ظاهر میشود، و شریران را تماماً هلاك میسازد، و خلقت را از نو تجدید، و پاكی را رجعت خواهد داد... این مظهر دهم در انقضای عالم ظهور خواهد كرد.»[1]
با اندك تأملی در جملات بشارت فوق، ظاهر میشود كه مقصود از «مظهر ویشنو» همان وجود مقدّس حجه بن الحسن العسكری ـ علیه السّلام ـ است؛ زیرا طبق روایات متواتر اسلامی آن حضرت در آخر الزمان و در پایان جهان، ظهور خواهد نمود و با شمشیر قیام خواهد كرد، و تمامی جباران و ستمگران روی زمین را از بین خواهد برد، و در دوران حكومت آن مظهر قدرت خداوند، جهان، آفرینش نوینی خواهد یافت.
در این زمینه اخبار و احادیث بسیار زیادی در كتب شیعه و سنّی از پیامبر گرامی اسلام و ائمّهی معصومین ـ علیهم السّلام ـ روایت شده است كه برخی از آنها را جهت توضیح فرازهای بشارت مزبور، تحت چند عنوان میآوریم.
1ـ مهدی ـ علیه السّلام ـ در آخر الزمان ظاهر میشود
در كتاب «غیبت» شیخ طوسی ـ رحمه الله ـ از ابو سعید خدری روایت كرده است كه گفت: از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ شنیدم كه بر فراز منبر میفرمود:
«مهدی از عترت و اهل بیت من است. او در آخر زمان ظهور میكند. در آن هنگام آسمان بارانش را فرو میفرستد، زمین گیاهان خود را میرویاند. و او سراسر روی زمین را پر از عدل و داد مینماید، آنچنان كه دیگران ـ ستمگران ـ آن را پر از ظلم و جور كرده باشند.»[2]
در كتاب «عقد الدرر»، باب سوم از قول ابو سعید خدری از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:
«در آخر الزمان مردی جوان، با چهرهای زیبا و بینی كشیده، كه از عترت من است قیام میكند، زمین را پر از عدل و داد مینماید، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد...»[3]
ب) بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در كتاب «یاسك»
در كتاب «باسك» كه از كتب مقدّسهی آسمانی هندوهاست، بشارت ظهور حضرت ولیعصر ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است.
«دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخر الزمان، كه پیشوای ملائكه و پریان و آدمیان باشد، و حق و راستی با او باشد، و آنچه در دریا و زمینها و كوهها پنهان باشد همه را بدست آورد، و از آسمانها و زمین و آنچه باشد خبر دهد، و از او بزرگتر كسی به دنیا نیاید.»[4]
ناگفته پیداست كه منظور از آن پادشاه عادل، موعود همهی ملّتها، وجود مقدّس حجّت بن الحسن العسكری ـ علیه السّلام ـ است؛ زیرا طبق روایات اسلامی و وعدههای تمامی انبیا، تنها اوست كه به عدل و داد قیام میكند و ریشهی ظلم و بیداد را از بنیاد بر میكند، و جهان را پر از عدل و داد مینماید، و آنچه در دریا و زمین و كوهها پنهان شده به دست میآورد، و تنها اوست كه در آخر الزمان ظاهر میشود و تحول و دگرگونی عظیمی در دنیا به وجود میآورد، و زحمات همهی پیامبران را كه به منظور برقرار ساختن عدالت اجتماعی آمدهاند به ثمر میرساند، و فرمانش بر همهی موجودات جهان نافذ است.
به هر حال، در این بشارت و بشارات دیگری كه در سایر كتب مقدسهی مذهبی اهل ادیان آمده، موضوع ظهور مبارك حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به قدری واضح و روشن است كه هیچ گونه نیازی به توجیه و تفسیر ندارد؛ ولی در عین حال، برای این كه معلوم شود تمام مضامین بشارت مزبور در احادیث اسلامی نیز آمده است، پیرامون برخی از فرازهای آن توضیحاتی میدهیم.
«راحَتِهِ فَأیَكُمْ لَوْ كانَتْ فِی راحَتِهِ شَعْرَهٌ لَمْ یُبْصِرْها»[5]
«هنگامی كه اُمور به دست حضرت صاحب الامر ـ علیه السّلام ـ برسد، خدای تبارك و تعالی هر زمین پستی را برای او بالا میبرد، و هر زمین بلندی را پائین میآورد تا این كه همهی جهان همانند كف دست او برایش آشكار شود. آیا كدام یك از شما اگر كف دست او تار مویی باشد آن را نمیبیند؟».
پس با توجّه به آنچه گذشت، به این نتیجه میرسیم كه، آن شخصیّت بینظیر و بیمانندی كه از آسمان و زمین خبر میدهد و حجّت بر تمام مردم است و بر تمام جهان هستی احاطهی علمی دارد، یگانه منجی عالم و تنها باز مانده از حجّتهای الهی، حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است كه چیزی از اسرار عالم بر او پوشیده نیست.
6ـ در همهی عالم كسی بزرگتر از مهدی ـ علیه السّلام ـ به دنیا نیاید
صاحب كتاب «عقد الدرر» در مورد عظمت و بزرگواری حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ و مقام و موقعیّت آن امام والا مقام، حدیثی از امام محمّد باقر ـ علیه السّلام ـ روایت كرده است كه فرمود:
«حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ برای بار اوّل، به آنچه كه به قائم آل محمّد ـ علیهم السّلام ـ عطا خواهد شد نظر كرد و گفت: پروردگارا! مرا قائم آل محمّد ـ علیه السّلام ـ قرار بده. به آن حضرت گفته شد: قائم ـ علیه السّلام ـ از ذریهی احمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است.
بار دوم نظر كرد همان عطا را دید و همان دعا را كرد و همان جواب را شنید، برای سومین بار نظر كرد، همان عطا را دید و همان درخواست را نمود و همان جواب را شنید.»[6]
ج) بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در كتاب «پاتیكل»
در كتاب «پاتیكل» كه از كتب مقدّسهی هندیان میباشد و صاحب این كتاب از اعاظم كفرهی هند است و به گمان پیروانش، صاحب كتاب آسمانی است، بشارت ظهور مبارك حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است:
«چون مدّت روز تمام شود، دنیای كهنه نو شود و زنده گردد، و صاحب ملك تازه پیدا شود از فرزندان دو پیشوای بزرگ جهان كه یكی «ناموس آخر الزمان» و دیگری «صدیق اكبر».
یعنی وصی بزرگتر وی كه «پشن» نام دارد. و نام آن صاحب ملك تازه، «راهنما» است، به حق، پادشاه شود، و خلیفهی «رام» باشد، و حكم براند، و او را معجزه بسیار باشد. هر كه پناه به او برد و دین پدران او اختیار كند، سرخ روی باشد در نزد رام.»
و دولت او بسیار كشیده شود، و عمر او از فرزندان «ناموس اكبر» زیاده باشد، و آخر دنیا به او تمام شود. و از ساحل دریای محیط و جزایر سراندیب و قبر بابا آدم ـ علیه السّلام ـ و از جبال القمر تا شمال هیكل زهره، تا سیف البحر و اقیانوس را مسخر گرداند، و بتخانهی «سومنات» را خراب كند. و «جگرنات»[7] به فرمان او به سخن آید و به خاك افتد، پس آن را بشكند و به دریای اعظم اندازد، و هر بتی كه در هر جا باشد بشكند.»[8]
از آنجا كه در این بشارت، الفاظ و تعابیری به كار رفته است كه امكان دارد برای بعضی از خوانندگان نامفهوم باشد بعضی از آنها را جهت روشنتر شدن مطلب توضیح میدهیم:
1ـ مقصود از «ناموس آخر الزمان»، ناموس اعظم الهی، پیامبر خاتم حضرت محمّد بن عبدالله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است.
2ـ پشن، نام هندی حضرت علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ است.
3ـ صاحب ملك تازه، آخرین حجّت خداوند حضرت ولی عصر ـ علیه السّلام ـ است و راهنما، نام مبارك حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است كه بزرگترین نمایندهی راهنمایان الهی و نام مقدّس وی نیز، هادی و مهدی و قائم به حق است.
4ـ كلمهی «رام» به لغت «سانسكریتی» نام اقدس حضرت احدیت (خدا) است.
5ـ این جمله «هر كه به او پناه برد، و دین پدران او اختیار كند، در نزد رام، سرخ روی باشد» صریح است در این كه، حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ جهانیان را به دین اجداد بزرگوارش، اسلام، دعوت میكند.
6ـ سومنات ـ بنا به نوشتهی علّامه دهخدا، در كتاب لغت نامه بتخانهای بوده است در «گجرات». و گویند: سلطان محمود غزنوی آنرا خراب كرد، و «منات» را كه از بتهای مشهور است و در آن بتخانه بود، شكست. و گویند: این لغت هندوی است كه مفرّس شده و آن نام بتی بود، و معنی تركیبی آن «سوم، نات» است: نمونهی قمر، زیرا «سوم» به لغت هندوی قمر را گویند، و نات، تعظیم است. برای اطلاع بیشتر به لغت نامهی دهخدا، مادهی «سومنات» مراجعه فرمایید.
د) بشارت ظهور حضرت بقیه الله ـ علیه السّلام ـ در كتاب «وشن جوك»
در كتاب «جوك» كه رهبر جوكیان هندو است و او را پیامبر میدانند، دربارهی بشارت ظهور حضرت «بقیه الله» ـ علیه السّلام ـ و رجعت گروهی از اموات در دوران حكومت عدالت گستر آن حضرت، چنین آمده است:
«آخر دنیا به كسی برگردد كه خدا را دوست میدارد و از بندگان خاص او باشد و نام او «خجسته» و «فرخنده» باشد. خلق را، كه در دینها اختراع كرده و حق خدا و پیامبر را پایمال كردهاند، همه را زنده گرداند و بسوزاند، و عالم را نو گرداند، و هر بدی را سزا دهد، و یك «كرور» دولت او باشد كه عبارت از چهار هزار سال است، خود او و اقوامش پادشاهی كنند.»[9]
[1]
. اوپانیشاد، ترجمهی محمد داراشكوه (از متن سانسكریت) ج2، ص637.
[2]
. غیبت شیخ طوسی، ص111، ص180؛ بحارالانوار، ج51، ص74، ح25؛ اثبات الهداه، ج3، ص502، ح294؛ منتخب الاثر، ص169، ح81، و در چاپ دیگر، ص222، ح81.
[3]
. عقد الدرر، باب 3، ص39.
[4]
. بشارات عهدین، ص246 ـ علائم الظهور كرمانی، ص18 ـ لمعات النور فی كیفیه الظهور، ج1، ص19، نور الانوار، ص86، نور هفتم.
[5]
. بشاره الاسلام، ص243.
[6]
. عقد الدرر، ص26 و 160، آخر باب اول و باب هشتم؛ بحارالانوار، ج51، ص77، ح35؛ غیبت نعمانی، ص240، ح34، باب 13.
[7]
. جگرنات به لغت سانسكریت نام بتی است كه هندوها آن را مظهر خدا میدانند.
[8]
. علائم الظهور كرمانی، ص17؛ لمعات شیرازی، ج1، ص18؛ نور الانوار، نور هفتم، بشارات عهدین، ص246 به نقل از كتاب زبده المعارف، ذخیره الالباب و تذكره الاولیاء.
[9]
. بشارات عهدین، ص272 ـ علائم الظهور كرمانی، ص18.
بیتردید موضوع مهدویت از موضوعاتی كه نه تنها دین اسلام به ویژه مذهب شیعه به آن پرداخته، بلكه در ادیان ابراهیمی دیگر نیز مورد تأیید و تأكید قرار گرفته است كه به برخی موارد اشاره میشود.
بشارات ظهور مهدی ـ علیه السّلام ـ در كتاب «تورات»
در كتاب تورات كه از كتب آسمانی به شمار میرود و هم اكنون در دست اهل كتاب و مورد قبول آنها است، بشارات زیادی از آمدن مهدی موعود و ظهور مصلحی جهانی در آخر الزمان آمده است كه چون مضمونهای آن بشارات در قرآن كریم و احادیث قطعی و متواتر اسلامی به صورت گستردهای وارد شده و نشان میدهد كه مسألهی «مهدویّت» اختصاص به اسلام ندارد، قسمتی از آن بشارات را در اینجا میآوریم، و برخی از نكات آنها را توضیح میدهیم تا موضوع تشكیل حكومت واحد جهانی، و تبدیل همهی ادیان و مذاهب مختلف به یك دین و آیین مستقیم، بر همگان روشن شود.
گفتنی است كه چون در كتاب «عهد عتیق» (یعنی: تورات و ملحقات آن) همچون كتاب انجیل، از بازگشت و رجعت حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ سخن به میان آمده است و این مطلب، رابطهی مستقیم با ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ دارد، نگارنده نیز در ضمن بشارات ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ ، فرازهایی از «تورات» را آورده است تا دانسته شود كه قوم یهود نیز بر اساس آنچه در كتابهای مذهبی خودشان آمده است همچون مسلمانان به «رجعت» و بازگشت حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ معتقدند. و در این باره تردید ندارند كه بالاخره روزی فرا میرسد كه حضرت عیسای روح الله ـ علیه السّلام ـ به زمین باز میگردد و برخی از آنها را تنبیه و از برخی دیگر انتقام میگیرد، هر چند كه بسیاری از آنان بر اثر آیات و معجزاتی كه از حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ و عیسای مسیح ـ علیه السّلام ـ میبینند ایمان آورده و تسلیم میشوند و در برابر حق خاضع و خاشع میگردند.
اینك به قسمتی از بشاراتی كه در «تورات» و ملحقات آن آمده است، توجّه فرمایید:
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در «زبور داوود»
در زبور حضرت داود ـ علیه السّلام ـ كه تحت عنوان «مزامیر» در لابلای كتب «عهد عتیق» آمده، نویدهایی دربارهی ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به بیانهای گوناگون داده شده است و میتوان گفت: در هر بخشی از «زبور» اشارهای به ظهور مبارك آن حضرت، و نویدی از پیروزی صالحان بر شریران و تشكیل حكومت واحد جهانی و تبدیل ادیان و مذاهب مختلف به یك دین محكم و آیین جاوید و مستقیم، موجود است.
و جالب توجّه این كه، مطالبی كه قرآن كریم دربارهی ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ از «زبور» نقل كرده است عیناً در زبور فعلی موجود است و از دستبرد تحریف و تفسیر مصون مانده است.
قرآن كریم چنین میفرماید:
(وَلَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَرْضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ)[1]
«ما علاوه بر ذكر (تورات) در «زبور» نوشتیم كه (در آینده) بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد.»
مقصود از «ذكر» در این آیهی شریفه، تورات موسی ـ علیه السّلام ـ است كه زبور داود ـ علیه السّلام ـ پیرو شریعت تورات بوده است.
این آیهی مباركه از آیندهی درخشانی بشارت میدهد كه شرّ و فساد به كلّی از عالم انسانی رخت بر بسته، و اشرار و ستمكاران نابود گشتهاند، و وراثت زمین به افراد پاك و شایسته منتقل گردیده است. زیرا كلمهی «وراثت و میراث» در لغت، در مورادی استعمال میشود كه شخص و یا گروهی منقرض شوند و مال و مقام و همهی هستی آنها به گروهی دیگر به وراثت منتقل شود.
به هر حال، طبق روایات متواتره اسلامی ـ از طریق شیعه و سنّی ـ این آیهی شریفه مربوط به ظهور مبارك حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ میباشد، و قرآن كریم این مطلب را از زبور حضرت داود ـ علیه السّلام ـ نقل میكند، و عین همین عبارت در زبور موجود است. و اینك متن زبور:
«(9) زیرا كه شریران منقطع میشوند. امّا متوكّلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد. (10) و حال اندكست كه شریر نیست میشود كه هر چند مكانش را جستجو نمایی ناپیدا خواهد بود (11) امّا متواضعان وارث زمین شده از كثرت سلامتی متلذّذ خواهند شد (12) شریر بخلاف صادق افكار مذمومه مینماید، و دندانهای خویش را بر او میفشارد (13) خداوند به او متبسّم است چون كه میبیند كه روز او میآید (14) شریران شمشیر را كشیدند و كمان را چلّه كردند تا آن كه مظلوم و مسكین را بیندازند، و كمانهای ایشان شكسته خواهد شد (16) كمی صدّیق از فراوانی شریران بسیار بهتر است. (17) چون كه بازوهای شریران شكسته میشود و خداوند صدّیقان را تكیهگاه است (18).
خداوند روزهای صالحان را میداند و میراث ایشان ابدی خواهد بود (19) در زمان «بلا» خجل نخواهند شد، و در ایام قحطی سیر خواهند بود (20) لكن شریران هلاك خواهند شد، و دشمنان خداوند، مثل پیه برّهها فانی بلكه مثل دود تلف خواهند شد؛ (22) زیرا متبرّكان خداوند، وارث زمین خواهند شد، امّا ملعونان وی منقطع خواهند شد (29) صدّیقان وارث زمین شده، ابداً در آن ساكن خواهند شد (34) به خداوند پناه برده، راهش را نگاهدار كه تو را به وراثت زمین بلند خواهند كرد و در وقت منقطع شدن شریران این را خواهی دید (38) امّا عاصیان، عاقبت مستأصل، و عاقبت شریران منقطع خواهند شد.»[2]
در فصل دیگر میفرماید:
«... قومها را به انصاف داوری خواهد كرد. آسمان شادی كند و زمین مسرور گردد. دریا و پری آن غرش نمایند. صحرا و هر چه در آن است به وجد آید. آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود به حضور خداوند. زیرا كه میآید، زیرا كه برای داوری جهان میآید. ربع مسكون را به انصاف داوری خواهد كرد. و قومها را به امانت خود.»[3]
و از جمله در مزمور 72 در مورد پیامبر بزرگوار اسلام - صلی الله علیه و آله - و فرزند دادگسترش حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ ، چنین میفرماید:
«(1) ای خدا! شرع و احكام خود را به «ملك»، و عدالت خود را به «ملكزاده» عطا فرما (2) تا این كه قوم تو را به عدالت و فقرای تو را به انصاف حكم نماید (3) به قوم كوهها سلامت و كویرها عدالت برساند (4) فقیران قوم را حكم نماید، و پسران مسكینان را نجات دهد، و ظالم را بشكند (5) تا باقی ماندن ماه و آفتاب دور به دور از تو بترسند (6) بر گیاه بریده شده مثل باران و مانند امطار ـ كه زمین را سیراب میگرداند ـ خواهد بارید (7).
و در روزهایش صدّیقان شكوفه خواهد نمود، و زیادتی سلامتی تا بای ماندن ماه خواهد بود (8) از دریا تا به دریا و از نهر تا به اقصی زمین سلطنت خواهد نمود (9) صحرا نشینیان در حضورش خم خواهند شد و دشمنانش خاك را خواهند بوسید (10).
ملوك طرشیش و جزیرهها، هدیهها خواهند آورد، و پادشاهان شبا و سبا پیشكشها تقریب خواهند نمود (11) بلكه تمامی موك با او كرنش خواهند نمود، و تمامی اُمم او را بندگی خواهند كرد (12) زیرا فقیر را وقتی كه فریاد میكند و مسكین كه نصرت كننده ندارد، خلاصی خواهد داد (13) و به ذلیل و محتاج ترحّم خواهد فرمود و جانهای مسكینان را نجات خواهد داد (14) جان ایشان را از ظلم و ستم نجات خواهد داد، و هم در نظرش خون ایشان قیمتی خواهد بود (15) و زنده مانده از شبا به او بخشیده خواهد شد (16) در زمین به سر كوهها مشت غلّه كاشته میشود كه محصول آن مثل اسنان متحرّك شده، اهل شهرها مثل گیاه زمین شكوفه خواهند نمود (17).
اسم او ابداً بماند، اسمش مثل آفتاب باقی بماند، در او مردمان بركت خواهند یافت، و تمامی قبایل او را خجسته خواهند گفت (19) بلكه اسم ذوالجلال او ابداً مبارك باد، و تمامی زمین از جلالش پر شود (20) دعای داوود پسر یسیّ تمام شد».[4] توضیح مختصری پیرامون بشارت فوق:
در این بشارت ـ چنان كه بر ارباب فضل و دانش و اهل علم و اطلاع و كسانی كه با قرآن و روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ سر و كار دارند، مخفی نیست پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمّد بن عبدالله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به عنوان «ملك» و فرزند گرامش حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ كه بزرگترین و كاملترین مظهر عدل الهی است به عنوان «ملكزاده» معرفی گردیده، و به بعضی از امتیازات و مشخصات دیگر وی نیز اشاره شده است.
ولی برخی از علما و دانشمندان «یهود» چنین پنداشتهاند كه: منظور از «ملك» در این آیه، حضرت داود ـ علیه السّلام ـ ، و منظور از «ملكزاده» فرزند وی حضرت سلیمان ـ علیه السّلام ـ است، و روی این پندار نادرست خواستهاند آیات مذكور را از بشارت دادن به بعثت حضرت خاتم النبیین ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و نوید ظهور خاتم اوصیاء حضرت حجّت بن الحسن العسكری ـ علیه السّلام ـ منصرف كنند، ولی این اندیشه از چند جهت نادرست و غیر قابل قبول است، زیرا:
نخست این كه، حضرت داود ـ علیه السّلام ـ از انبیای پیرو شریعت تورات بوده و خود او دارای شریعت و احكام نوینی نبوده است تا این كه بگوید: «ای خدا! شرع و احكام خود را به «ملك» و عدالت خود را به «ملكزاده» عطا فرما»، و روی این اصل درخواست شریعت مستقل نوین در خور مقام آن حضرت نیست.
دوّم: این كه، در خواست شرع و احكام و عدالت كه به صورت دعا بر زبان حضرت داوود ـ علیه السّلام ـ جاری شده ـ چنان كه از نحوهی درخواست آشكار است ـ برای دو شخصیت عظیم آسمانی است كه یكی دارای مقام سلطنت بر پیامبران و صاحب شرع و احكام جدید، و دیگری مظهر أتمّ عدالت، و صاحب مقام ولایت مطلقه، و مورد انتظار عموم ملل جهان است.
[1]
. سورهی انبیاء، آیهی 105.
[2]
. عهد عتیق، كتاب مزامیر، مزمور 37، بندهای 9 ـ 38.
[3]
. همان، مزمور 96، بندهای 10 ـ 13، ص1247، كتاب مقدس.
[4]
. عهد عتیق، كتاب مزامیر، مزمور 72، بندهای 1 ـ 2، به نقل از بشارات عهدین، ص248 و أنیس الاعلام، ج5، ص92 و 93.
حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ دوازدهمین پیشوای معصوم, بنابر نظریه مشهور, سحرگاهان پانزدهم شعبان سال 255 (هـ . ق) در سامراء متولد شد.
او هم نام پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ( م ح م د ) و هم كنیه آن حضرت یعنی ابوالقاسم است.
از جمله لقب های او, حجت, قائم, خلف صالح, صاحب الزمان و بقیه الله به شمار می آید اما مشهورترین آن ها مهدی ـ علیه السلام ـ است.
پدر بزرگوارش, حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ و مادر گرامیش نرجس خاتون است كه او را «سوسن», «ریحانه» و «صقیل» نیز نامیده اند.[1]
امام زمان ـ علیه السلام ـ زمانی تولد یافت كه عباسیان حاكم بر سامراء و بغداد, زندگی امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ را كنترل كرده و برای یافتن آخرین حجت الهی و نابودی او سخت می كوشیدند از این رو تولد آن حضرت, بسیار مخفیانه و معجزه آسا صورت گرفت. البته برخی وكلای امام عسكری ـ علیه السلام ـ و شیعیان و خدمتگزاران مطمئنش, از این تولد آگاهی داشتند. مانند محمد بن عثمان عمری, محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ حكیمه خاتون دختر امام جواد ـ علیه السلام ـ ابو علی بن مطهر, عمرو اهوازی و ابو نصر طریف.
آری! یازدهیمن پیشوای معصوم ـ علیه السلام ـ در فرصت های مناسب, فرزند و جانشین خود را به دیگران می نمایاند و به آنان معرفیش می كرد. چنان كه وقتی محمد بن عثمان عمری با چهل نفر دیگر از شیعیان به حضور امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدند, آن حضرت, مهدی ـ علیه السلام ـ را به آنان نشان داد و فرمود: این, پس از من, امام شما و جانشین من بین شما است. با وجود این, حضرت حجت ـ علیه السلام ـ پس از ولادتش همچنان پنهان می زیست تا آن كه امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ در سال 260 (هـ . ق) یعنی 28 سالگی با دسیسه معتمد عباسی, مسموم و شهید شد و حضرت صاحب الزمان ـ علیه السلام ـ به امامت رسید.
ابوالأدیان می گوید: من از خدمتگزاران امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ بودم و نامه های او را به مناطق مختلف می بردم. روزی آن حضرت به من نامه هایی داد و فرمود: این ها را به «مدائن» ببر, تا پانزده روز در سامراء نخواهی بود, پس از آن وقتی برگردی خواهی یافت كه ناله و شیون از خانه من بلند است و جسدم را در محل غسل گذاشته اند.
گفتم: سرورم! اگر چنین شود, چه كسی پس از شما امام است؟ فرمود: هر كس بر جنازه ام نماز بخواند. گفتم: نشانه دیگری ذكر بفرمایید! فرمود: هر كس از آن چه میان همیان است خبر دهد. ابهت امام ـ علیه السلام ـ آن چنان بود كه دیگر نتوانستم از او بپرسم مقصودشان از این نشانه چیست.
نامه های آن حضرت را به «مدائن» بردم و پاسخشان را گرفتم. پس از پانزده روز وقتی به سامراء وارد شدم به خانه امام ـ علیه السلام ـ آمدم, ناگاه صدای ناله و شیون از آن جا شنیدم و دیدم برادرش جعفر (كذاب) كنارخانه نشسته است و برخی شیعیان, رحلت امام ـ علیه السلام ـ را به او تسلیت و به امامت رسیدش را تبریك می گویند. از این موضوع در شگفت شدم زیرا من با چشمانم دیده بودم جعفر, شراب می خورد, قمار بازی می كرد و اهل تار و طنبور بود به هر حال من نیز جلو رفتم و رحلت برادرش را به او تسلیت و پیشوائیش را تبریك گفتم اما او چیزی از من نپرسید. ناگاه «عقید» خادم حضرت عسكری ـ علیه السلام ـ حاضر شد و به جعفر گفت: جنازه برادرتان را كفن كردند بیایید بر آن نماز بگذارید. جعفر, همراه برخی شیعیان وارد خانه شدند جسد پاك امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ, میان تابوتی در حیات خانه بود. جعفر پیش رفت تا بر جنازه مطهر امام ـ علیه السلام ـ نماز بخواند. وقتی خواست تكبیر بگوید ناگاه كودك گندم گون و سیاه موی كه دندان های پیشینش قدری از هم فاصله داشت, ظاهر شد, جعفر را كنار زد و گفت: عمو! كنا برو! من باید بر پدرم نماز بخوانم, او با چهره ای درهم كشیده كنار رفت و آن كودك بر پیكر پاك امام ـ علیه السلام ـ نماز خواند و او را در خانه اش, جوار قبر امام هادی ـ علیه السلام ـ دفن فرمود.
ابو الأدیان در ادامه می گوید: آن كودك به من رو زد و گفت: ای مرد بصری! پاسخ نامه هایی را كه همراهت است بده! آن ها را به او دادم و با خود گفتم: اینها (اقامه نماز بر جسد پاك امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ و در خواست پاسخ نامه ها) دو نشانه امامت اوست و منتظر ماندم تا نشانه دیگر یعنی خبر دادن از آن چه میان همیان است را نیز بیابم.
نزد جعفر آمدم, دیدم داد می كشد و فریاد می كند. شخصی به نام «حاجظ وشاء» به جعفر گفت: آن كودك چه كسی بود؟ جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیده ام و نمی شناسم. در این اوضاع, گروهی از قمی ها آمدند وقتی دانستند, یازدهمین امام معصوم ـ علیه السلام ـ رحلت فرموده است. پرسیدند جانشین او كیست؟ برخی گفتند: جانشین او جعفر است, آنان به او سلام كردند و تسلیت و تهنیت گفتند از او پرسیدند: ما نامه ها و پول هایی آورده ایم بفرمایید: نامه را چه كسانی نوشته اند و پول ها چقدر است؟ جعفر, از پاسخ درماند و برآشفته حال برخاست و گفت: اینان علم غیب از ما می خواهند! ناگاه خادمی از خانه بیرون آمد و به قمی ها گفت: نامه ها از فلان كس و فلان كس است و در همیان نیز هزار دینار وجود دارد كه ده تای آن ها را زراندود كرده اند. آن مردم وقتی پاسخ پرسش هایشان را صحیح و دقیق یافتند, گفتند: نامه ها و همیان پول را به تو می دهیم تا به آن كسی كه تو را برای گفتن آن ها فرستاده است (یعنی حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ ) تحویل دهی! زیرا او امام ما است.[2]
غیبت صغری و كبری
حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ پس از ولادتش دو بار غایب شد كه آن ها را غیبت صغری و غیبت كبری گویند.
غیبت صغرای ولی عصر ـ علیه السلام ـ با به شهادت رسیدن امام حسن عسكری در سال 260 (هـ . ق) آغاز شد و تا سال 329 (هـ . ق) ادامه یافت.
امام زمان ـ علیه السلام ـ در دوران غیبت صغری توسط چهار نفر از نایبان خاصش كه به نواب اربعه یعنی نایبان چهارگانه معروفتند با مردم ارتباط داشت و به امور آنان رسیدگی می كرد. این چهار نفر عبارت بودند از:
1. عثمان بن سعید عمری
2. ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری
3. ابوالقاسم حسین بن روح
4. ابو الحسن علی بن محمد سمری
مهم ترین تحول و رخ داد دوره نیابت «ابو الحسن علی بن محمد سمری» نوشتن توقیعی از جانب حضرت صاحب الزمان ـ علیه السلام ـ به او بود كه در آن فرموده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای علی بن محمد سمری! خداوند در فقدان تو به برادرانت پاداش بزرگی عطا فرماید, تو تا شش روز دیگر رحلت می كنی, كارهایت را سامان ده و هیچ كس را به جانشینی خود سفارش نكن اكنون زمان غیبت كبری فرا رسیده است و ظهور من فقط با اجازه خدا خواهد بود آن هم از مدتی طولانی صورت می گیرد كه در آن مردم, بسیار سخت دلند و سرزمین پر از بیدادگری است كسانی, نزد شیعیان ما ادعا می كنند كه مرا می بینند. هر كس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی چنین ادعایی بكند, دروغگویی بیش نیست.[3]
جانشینان امام زمان در غیبت كبری
در غیبت كبری, فقیهان با تقوا, عادل و مدیر و مدبر نایبان عام و جانشینان امام مهدی ـ علیه السلام ـ بین مردم به شمار می آیند و مرجعیت دینی و رهبری آنان را بر عهده دارند و چنان كه خود آن حضرت نیز در حدیثی بر این نكته تصریح فرمودند:[4]
وجود امام زمان ـ علیه السلام ـ در این عصر بسان خورشید پشت ابر است یعنی پنهان بودن او موجب نمی شود به عالم هستی سود نرساند بلكه آن حضرت حتی در پس پرده غیبت امام زمین و موجب بركت برای اهل آن است.
ملاقات با امام زمان در غیبت كبری: این موضوع, كار ممكنی است هر چند ادعای ملاقات با آن حضرت را از هر كس نمی توان پذیرفت اما در این عصر به اذن خداوند بزرگ و توجهات امام زمان ـ علیه السلام ـ كسانی به حضور آن حضرت شرفیاب شده اند[5] البته ارتباط با حضرت ولی عصر از راه های دیگر برای عموم مردم ممكن است این كار را می توان از طریق قرائت دعاهایی مانند دعای ندبه, عهد و ... انجام داد زیارت اماكن منسوب به امام زمان ـ علیه السلام ـ راه دیگری برای ارتباط با او است مانند مسجد سهله, مسجد اعظم كوفه و سرداب مقدس در عراق و مسجد حضرت صاحب الزمان معروف به مسجد جمكران قم در ایران.[6]
طولانی بودن عمر حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ
عمر مبارك آن حضرت در غیبت كبری بسیار طولانی است و این موضوع عقلاً محال نیست و به لحاظ علمی نیز ممكن به شمار می آید علاوه بر این افراد بسیاری در امتداد تاریخ زندگی بشر عمر طولانی داشته اند مانند حضرت نوح كه امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره او می فرماید: نوح 2300 سال زندگی كرد, 850 سال پیش از آن كه به پیامبری برانگیخته شود و 950 سال میان قومش به هدایت آنان پرداخت و 500 سال هم پس از آن كه كشتی اش به خشكی نشست و آب در زمین فرو رفت آن گاه شهر ها را ساخت و فرزندانش در شهر ها ساكن شدند از دیگر كسانی كه عمر طولانی داشته اند مانند: حضرت سلیمان بن داود 712 سال, شداد بن عامر 900 سال و ...[7]
هنگام ظهور حضرت ولی عصر ـ علیه السلام ـ
وقت ظهور امام مهدی ـ علیه السلام ـ دقیقاً مشخص نیست, پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می فرماید: كسانی كه وقت ظهور را معین می كنند دروغ می گویند.[8]
[1]
. پیشوایی, مهدی, سیره پیشوایان, ص 665 ـ 666.
[2]
. جعفریان, رسول, حیات فكری سیاسی امامان شیعه بخش زندگی امام زمان ـ علیه السلام ـ .
[3]
. الغیبه, ص 234.
[4]
. شیخ حر عاملی, وسائل الشیعه, قم, آل البیت, 1409 ق, ج 27, ص 140.
[5]
. القزوینی, السید محمد كاظم, الامام المهدی, من المهد الی الظهور, ص 303 به بعد.
[6]
. موسوی اصفهانی, سید محمد تقی,مكیال المكارم, ج 2, ص 314.
[7]
. شیخ صدوق, كمال الدین و تمام النعمه, ج2, ص 523.
[8]
. رازی قمی (از شاگردان شیخ صدوق), كفایه الاثر.
خدایا! ما اگر بد کنیم،تو را بنده های
تو اگر مدارا نکنی ما را خدای دیگر کجاست؟
با تموم وجودمون گناه کردیمو اون نه نعمت هاشو
ازمون گرفت نه گناهامونو فاش کرد
ببین اگه اطاعتش کنیم برامون چی کار میکنه؟
"خدایا تو میبینی و سکوت میکنی
ولی ...
مردم نمی بینند و فریاد می زنند"
"خدایا چه بی حساب و بی صدا می بخشی و ما...
چه حسابگرانه تسبیح می گوئیم"
لوح حضرت فاطمه (س) و امام زمان (عج)
یکی از مواردی که میتوان به استناد آن وجود امام زمان (ع) را اثبات کرد لوح حضرت فاطمه زهرا (س) است
حدیث لوح حضرت فاطمه(ع) را بسیارى از محدثین شیعه از جمله شیخ طوسى، شیخ مفید، شیخ صدوق وشیخ کلینى نقل کرده اند. در این حدیث، نام تمام ائمه (ع) از اول تا آخر و نام حضرت مهدى (ع) آمده است.وما از طریق آن میتوانیم ادعای وجود امام زمان (عج) واینکه ایشان فرزند امام حسن عسکری (ع) هستند رااثبات کنیم
مثلا در کتاب کمال الدین و تمام النعمة (باب 28) از محدث جلیل القدر «ابو جعفر محمد بن على بن حسن بن بابویه قمى» مشهور به شیخ صدوق (م.381هـ) روایاتى درباره لوح حضرت زهرا(س) آمده است که در آن لوح به نام و تعداد امامان(ع) اشاره شده است. (1)
در این مقالْ سه حدیث را یادآور مى شویم و سپس به توضیح حدیث لوح مى پردازیم.
حدیث اوّل:
در روایت اوّل بر اساس نقل ابو بصیر چنین گزارش شده است:
«امام صادق(ع) فرمود: پدرم محمد بن على الباقر(ع) روزى به جابر بن عبدالله انصارى گفت: جابر! سخنى با تو داشتم چه موقع فارغ بال مى شوى تا درباره موضوعى با تو سخن گویم؟ جابر به حضرت عرض کرد: هر وقت شما اراده کنید.»
فرصتى پیش آمد و امام با جابر خلوت نمود و به گفتگو پرداختند. در این گفتگو امام از جابر خواست تا آنچه را که در جریان مشاهده لوحى که در دست جده اش حضرت فاطمه(س) دیده بود براى او بازگو کند و او را از آنچه حضرت فاطمه(س) از مطالب مکتوب در لوح به او خبر داده، آگاه کند.
جابر پاسخ داد: «شهادت مى دهم که روزى در ایام حیات رسول الله(ص) مادرت فاطمه(س) را ملاقت کردم تا ولادت حسین [بن على(ع)] را به او تبرک بگویم که در دستان آن بانوى بزرگ، لوح سبزینه را دیدم که گمان کردم زمرّد است؛ در آن لوح، کتاب سفیدى را که به درخشندگى خورشید بود مشاهده کردم. به آن حضرت عرض کردم: پدر و مادرم فداى تو باد! این لوح چیست [و از کجا آمده است]؟
فاطمه(س) فرمود: «این لوحى است که خداوند ـ عزوجل ـ آن را به رسولش محمد مصطفى(ص) اهدا نمود. در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم [حسن و حسین(ع)] و نام اوصیا و امامانى که از نسل فرزندم هستند ذکر شده است. پدرم رسول الله (ص) آن را به من بخشیده است تا با نگاه کردن در آن دلم شاد شود».
جابر آنگاه اضافه نمود: «سپس مادرت فاطمه(س) آن لوح را در اختیار من قرار داد سپس آنچه در لوح نوشته شده بود خواندم و نسخه اى از آن را در ذهن نگاه داشتم [یا از روى آن نوشتم]».
امام صادق(ع) در ادامه روایت مى فرماید:
«آنگاه پدرم به جابر فرمود: جابر! آیا آن نسخه هنوز هم در دست توست؟ آیا آن را بر من عرضه مى کنى؟ جابر بن عبدالله گفت: آرى. آنگاه پدرم با جابر همراه شد تا به منزل جابر رسیدند. جابر صحیفه اى از پوست نازک آورد، آن را گشود و به رؤیت پدرم رسانید. پدرم به جابر فرمود: جابر! حال به صحیفه اى که در نزد توست بنگر تا براى تو از حفظ بخوانم. جابر به نسخه اى که در دستش بود، نگریست پدرم تمام مطالب صحیفه را از حفظ براى جابر خواند. سوگند به خدا حرفى از کلام امام با حرفى از صحیفه اى که در
دست جابر بود مخالف نبود.
پس از آنکه قرائت امام به پایان رسید جابر گفت: خداى بزرگ را شاهد مى گیرم که آنچه در صحیفه نزد فاطمه(س) دیدم همین بود که شما خواندید، اما متن این لوح طبق نقل چنین است:
متن لوح :
بسم اللّه الرحمن الرحیم
این کتابى است از سوى خداوند شکست ناپذیر و حکیم به محمد[ص] نور و فرستاده خدا و حجاب، دلیل و آیت او در زمین. این نوشته توسط جبرئیل امین از جانب رب العالمین آورده شد.
اى محمد[ص] اسماء الهى را بزرگ شمار، نعمتهایم را شکرگزار باش، هرگز نشانه هایم را انکار نکن. من پروردگار و معبود جهانیانم و جز من خدایى نیست؛ درهم کوبنده جباران و خوار کننده ستمگران و حسابرس روز جزایم. من همان الله و معبود شمایم که جز من الله و معبودى نیست. هر که به فضل کسى جز من امیدوار باشد یا از چیزى جز عدل الهى خوف داشته باشد، او را به عذابى سخت گرفتار خواهم ساخت که احدى از جهانیان آن را نچشیده است. سپس فقط مرا پرستش کن و بر من توکّل نما. من هیچ رسولى را مبعوث نکردم و رسالت او را تکمیل ننمودم و دوران تبلیغ و رسالت او را به پایان نرساندم مگر اینکه براى او وصى یى قرار دادم.
[اى محمد(ص)] تو را بر تمام پیامبران برترى بخشیدم؛ وصىّ تو را نیز بر تمام اوصیا برترى دادم. سپس از وصىّ و جانشینت، تو را به وجود دو فرزند دلاور، حسن و حسین گرامى داشتم. بعد از پایان دوره [حیات و امامت] پدرش [على (ع)] حسن را معدن علم خود و حسین را نگهبان و حافظ وحى خود قرار دادم؛ نعمت شهادت را به حسین بخشیدم و او را بدین سبب گرامى داشتم و براى او سعادت خواستم. حسین با فضیلت ترین کسى است که شهید گشت و در بین شهیدان بالاترین درجه و مقام را داراست؛ امامت و توحید تمام و کمال را با او همراه کردم، حج بالغه خود را نزد او قرار دادم؛ بر اساس [رضایت و غضب] اهل بیت و عترت او پاداش مى دهم و طالحان و بدکاران را به سزاى اعمال خویش مى رسانم.
اوّلین فرزند و عترت حسین[ع]، [على] سرور پرستندگان و زینت دوستان من است.
پس از او فرزندش که شبیه و همنام جدش است محمد، شکافنده علم الهى و معدن حکمت اوست. بزودى تردید کنندگان [در حقانیت] جعفر بن محمد هلاک خواهند شد؛ هرکس به او [و مکتب او] باز گردد، گویى به من [و دین من] باز گشته است.
سخن حق از من است: سوگند مى خورم که منزلت دانش جعفر بن محمد [و هر آن که بر او ایمان آورد] را گرامى بدارم؛ محبت و عشق به او را در دل دوستان، شیعیان، پیروان و یارانش قرار خواهم داد، سپس فتنه کور و سیاه گمنامى و تقیه را از برابر امام موسى[ع] کنار خواهم زد؛ چرا که سیر فرمان و اطاعت الهى هرگز منقطع نخواهد شد و حجت و دلیل من از دید مردم پنهان نخواهد ماند و دوستانم هرگز تیره بخت نخواهند گردید.
[اى محمد به خلق بگو] اگر کسى یکى از حُجج مرا انکار کند، نعمتى را که داده ام انکار نموده است و هر که آیه اى از کتابم را تغییر دهد بر من تهمت بسته است. واى بر افترا زنندگانِ انکارگر، آن زمان که دوران امامت بنده و دوست و برگزیده ام موسى [بن جعفر(ع)] به پایان رسد.
آگاه باشید! هر که هشتمین حجت مرا دروغ شمارد، گوئى همه اولیاى مرا انکار نموده است. علىّ [بن موسى(ع)] دوست و یاور من [و رهبر شما] است و من ثِقل علم و عصمت و صفات نبوت را در او قرار مى دهم؛ توان او را در پاسدارى از آن مى آزمایم؛ عفریت ستمگر و متکبر او را مى کشد و در شهرى که عبد صالح ذوالقرنین ساخت دفن مى شود.
سخن حق آن است که من بگویم: دیدگان موسى را با تولد فرزندش محمد و خلیفه و جانشین پس از او روشنى بخشم. محمد [بن على بن موسى الرضا(ع)] وارث علم و دانش من و معدن حکمت و جایگاه راز من و حجّت من بر بندگانم است. بهشت را جایگاه او قرار دادم و او را شفیع هفتاد نفر از افراد خانواده [منسوبان او] که جهنم بر آنان واجب شد قرار دادم [پس از او] فرزندش على[بن محمد بن على بن موسى الرضا(ع)] دوست و یاورم را سعادتمند کردم؛ او امانت دار وحى من خواهد بود؛ از صُلب او، حسن [بن على بن محمد] را بر خواهم آورد که دعوت کننده مردم به راه خدا و نگاهبان علم الهى است. آنگاه [پس از او] حجت خویش را با آمدن فرزندش [قائم آل محمد(ع)] که رحمت واسعه براى جهانیان است تکمیل خواهم نمود. قدرت و کمال موسوى، عظمت و نور عیسوى و صبرایوب همه را در او مى بینید؛ او در زمانى خواهد آمد که دوستان من خوار شده و چون مغولان و دیلمیان مشرک، سرافکنده گشته و به آتش کشیده مى شوند، سرهاى آنان به عنوان هدیه به اطراف و اکناف فرستاده مى شود و ترسان و لرزان مى شوند، زمین از خون آنان رنگین مى شود و هلاکت و فریاد و شیون در بین زنانشان همه گیر مى شود.
آنان بحقیقت حجّت و اولیاى من در زمین خواهند بود. به واسطه اینان هر فتنه کور و سیاه را از خلق دور خواهم ساخت و با آنها حرکتهاى ظریف و پنهان [معاندان دین الهى] کشف مى شود و قید و بندها و زنجیرهاى بندگى از دوش خلق برداشته مى شود. صلوات و رحمت خداوند بر آنان باد! اینان همان هدایت یافتگانند».
حدیث دوم:
در روایت دوم بخشى از مضمون حدیث اوّل توسط امام باقر(ع) براى جابر جعفى نقل شده که آن امام همام به نقل از جابر بن عبدالله انصارى چنین مى فرماید:
« جابر بن عبدالله انصارى گفت: روزى به منزل مولایم فاطمه(س) وارد شدم پیش او لوحى دیدم که از شدت روشنایى آن، چشم خیره مى شد. در آن لوح نام دوازده نفر به چشم مى خورد. سه اسم روى لوح، سه اسم داخل لوح، سه اسم در پایان لوح و نام سه نفر دیگر در کنار لوح بود.
به آن حضرت عرض کردم: «اینان نام چه کسانى است»؟ آن حضرت فرمود: «اینها نامهاى اوصیا [پیامبر(ص)] است. اوّلین آن نام پسر عمویم ویازده نفر دیگر نام فرزندانم است که آخرین آنان قائم [آل محمد(ع)] است». آنگاه جابر اضافه کرد که در آن لوح نگریستم در سه جاى آن نام محمد، محمد، محمد را دیدم و در چها جاى دیگر آن نوشته شده بود: على، على، على، على.
حدیث سوم:
شیخ صدوق به نقل از اسحاق بن عمار حدیثى از امام صادق(ع) نقل مى کند که:
«امام خطاب به وى فرمود: اسحاق، آیا میل دارى تو را بشارتى دهم؟ اسحاق گفت:
جانم فداى تو باد اى فرزند رسول خدا، آرى، دوست دارم خبر را بشنوم.
حضرت فرمود: نزد ما صحیفه اى است که با املاى رسول خدا(ص) و خط امیرالمؤمنین على(ع) نوشته شده است. درآن صحیفه چنین آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم، هذا کتاب من اللّه العزیز الحکیم،…
آنگاه حدیث را تا پایان طبق شرحى که در حدیث اوّل آمد، ذکر نمود.
توضیح حدیث:
* حدیث لوح از معروفترین احادیث شیعه است که محدثان با استناد به آن مطالب قابل توجهى را اثبات نموده اند از جمله:
الف ـ شیعه در زمان حیات پیامبر(ص) به نگارش و تدوین حدیث اهتمام ورزید، نخستین کتاب حدیث که در تاریخ حدیث شیعه شکل گرفت بنا به اظهار برخى محدثان، حدیث لوح فاطمه(س) و پس از آن مصحف فاطمه(س) و پس از آن صحیفة الجامعة على(ع) است. این در حالى است که اهل تسنن به دلایلى از جمله نشر احادیث بى پایه اى مبنى بر ممنوعیت کتابت حدیث در زمان پیامبر(ص) در قرن اوّل هجرى، از نگارش حدیث خوددارى نمودند و با روى کار آمدن عمر بن عبدالعزیز (98 ـ 101 هـ) اجازه کتابت و تدوین حدیث به آنان داده شد.
از صحیفه جامعه امیرالمؤمنین(ع)، کتاب على(ع)، صحیفه فاطمه(س) و حدیث لوح که از نخستین آثار منظوم و مکتوب حدیث در تاریخ اسلام است، در منابع مهم حدیثى شیعه و اهل سنّت نام برده شده است:
من جمله :
- بصائر الدرجات فى المقامات و فضائل اهل البیت، ابوجعفر محمد بن حسن بن فروخ صفار (م 290 هـ)، تصحیح، میرزا محسن کوچه باغى، [بى جا]، ص135 ـ 170؛ فضائل اهل البیت المسمى بـ بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، تصحیح: کوچه باغى، بیروت، مؤسسة النعمان، ص138 ـ 170،
- کتب اربعه(2)
الکافى، محمد بن یعقوب کلینى (م329هـ)،
من لایحضره الفقیه، ابو جعفر محمد بن على بن بابویه قمى شیخ صدوق ـ (م381 هـ)،
تهذیب الاحکام فى شرح المقنعة للشیخ المفید، ابوجعفر محمد بن حسن طوسى (م 460 هـ)،
الاستبصار فیها اختلف من الاخبار، شیخ طوسى.
- رجال النجاشى، ابوالعباس احمد بن على نجاشى (م450 هـ)، تحقیق: سید موسى شبیرى زنجانى، قم، انتشارات اسلامى، ص360.
- منابع حدیثى اهل سنّت(3)
مسند احمد بن حنبل (م241هـ)،
صحیح بخارى (م256 هـ)،
سنن ابن ماجه (م275 هـ)،
سنن ابى داود (م275 هـ)،
سنن نسایى (م303 هـ).
در اصول کافى روایتى است که گزارش مى دهد، اصحاب امام صادق(ع) از آن حضرت درباره مصحف فاطمه(س) سؤال مى کنند و امام وجود آن را تایید مى کند و درباره آن سخن مى گوید. (4)
ب . راوى حدیث لوح، جابر بن عبداللّه انصارى است که پس از رؤیت حدیث در نزد فاطمه(س) از روى آن نسخه اى نوشت و همانطور که قبلاً بیان شد براى امام باقر(ع) نقل نمود.(5) .
* درباره نابینا بودن جابر بن عبدالله و چگونگى رؤیت حدیث لوح و استنساخ آن، مصحح کتاب کمال الدین و تمام النعمه جناب استاد على اکبر غفارى توضیحى به شرح زیر دارد:
باید اظهار داشت جابر پس از زیارت اربعین در مدینه به ملاقات امام محمد باقر(ع) رسید. گفته شده است جابر هنگام زیارت اربعین نابینا بوده چگونه امکان داشت حدیث لوح و صحیفه فاطمه(س) را ببیند.
در این باره دو پاسخ مطرح مى شود:
الف- جریان رسیدن جابر به مزار امام حسین(ع) و سراسیمه شدن او و افتادن او برقبر حسین بن على(ع) که عطیه، یار و همراه دانشمند جابر تعریف نموده، هیچ گونه دلالتى بر نابینایى جابر نمى کند بلکه دلالت بر آن دارد که جابر بر اثر حزن و اندوه که در شهادت امام حسین(ع) بر او عارض شده و گریه هاى فراوانى که بر این مصیبت نمود ـ خصوصاً هنگام تلاش و جستجو به دنبال کشف مزار حسین(ع) ـ چشمان او اشک آلود و تار شده، به گونه اى که اطراف خودرا دقیق نمى دید.
ب- اگر خبر نابینا بودن جابر صحت داشته باشد، نابینایى در اواخر عمر او انفاق افتاد و هنگام تشرف به حضور صدیقه طاهره فاطمه الزهراء(س) بینا بوده است و صحیفه را دیده و از حضرت درباره مطالب آن سؤال نموده و آن را نوشته است.
* جابر در سن نود و چهار سالگى بین سالهاى 74 تا 78 هجرى در مدینه وفات یافت.
ابن قتیبه فوت او را در سال 78، ابن سعد فوت جابر را به سال 73 و ابن عبدالبر به سال 74 و به روایت دیگر سال 77 گزارش نموده است. در هر حال فوت جابر قبل از وفات امام محمد باقر(ع) بوده است. ولادت امام صادق(ع) سال 83 هجرى و وفات امام باقر(ع) سال 114 هجرى بوده است.
جابر از آخرین اصحاب پیامبر(ص) بود که عمر طولانى یافت و با علم غالب مى توان وفات او را پس از فوت دیگر اصحاب پیامبر(ص) دانست.
* در ظاهر چنین به نظر مى رسد که امام باقر(ع) تا قبل از ملاقات جابر و استماع حدیث لوح از جابر، از وجود این حدیث بى اطلاع بوده، امّا همان طور که در پایان حدیث تصریح دارد، امام به جابر فرمود:
یا جابر انظر انت فى کتابک لاقرأه انا علیک، فنظر جابر فى نسخته فقرأ علیه ابى (ابو جعفر محمد بن على بن الحسین) فوالله ما خالف حرف حرفاً.
نکته دیگر آنکه صحیفه فاطمه(س) و صحیفه جامعه امیرالمؤمنین(ع) به عنوان میراث امامت پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) در اختیار امام حسن(ع) و سپس در اختیار امام حسین(ع) و آنگاه دست بدست در اختیار ائمه بعد قرار گرفت و در موارد ضرورى، ائمه هنگام نقل حکم خاصى آن را مى گشودند و جواب پرسشهاى اصحاب خود را مى دادند. گفته شده است که طول صحیفه جامعه هفتاد ذراع (سى و سه متر) و ضخامت آن در هنگام بسته بودن و پیچیده بودن باندازه ضخامت ران شتر دو کوهانه بوده است.(6)
قطعاً امام باقر(ع) از حدیث لوح اطلاع داشته و علاوه برآن حضرت، جابر نیز افتخار استماع ونقل حدیث لوح را به دست آورد و قطعاً به عنوان دلیلى روشن در تأیید امامت ائمه اطهار(ع) مسلمانان آن دوره را از مضمون آن آگاه ساخته است.
* نکات مهم لوح فاطمه زهرا:
مهمترین موضوعاتى که حدیث لوح، به آن دلالت دارد عبارت است از:
1- تنصیص به امامت ائمه اثنى عشر(ع).
2- پیش بینى برخى حوادث که همزمان با حیات ائمه اتفاق خواهد افتاد. از جمله علم امام، چگونگى شهادت امام، محل شهادت امام و نوع برخوردهاى مخالفان و معاندان با امام.
3- توصیف خصوصیات ظاهرى و معنوى امام مهدى(عج) و بیان وضعیت سیاسى، اجتماعى و فرهنگى عصر ظهور و نیز وقایع و اصلاحات اجتماعى که پس از ظهور آن حضرت اتفاق خواهد افتاد.
4- تمام امامان روح واحدى هستند در کالبدهاى مختلف. اهداف آنان منطبق بر یکدیگر و عالى ترین مقصد آنان سعادت بشر از طریق پرستش صحیح خداى واحد و بکار بستن عقل و درایت به منظور بهبود وضعیت زندگى و رسیدن به کمال است، هرچند روش هاى عملى آنان به دلیل تنوّع و تفاوت شرایط و مقتضیات زمان و مکان متفاوت بوده باشد. لذا راه سعادت در پذیرش امامت هر دوازده امام معصوم است. توقف بر یکى از ائمه به معناى انکار و نادیده گرفتن بقیه ائمه خواهد بود و حتى انکار امام متوقف علیه رانیز بدنبال خواهد داشت. در حدیث لوح مى فرماید:
اِنَّ المکذّب بالثامن مکذّب بکلِّ اولیائى.
5- اکمال سلسله جلیله امامت به وجود حضرت حجت(ع) است و لذا فرموده است:
ثم اکمل ذلک بابنهِ رحمه للعالمین علیه کمالُ موسى وبهاءُ عیسى وصبرُ ایوبٍ…
کمال هر چیزى رسیدن به مرحله اى از رشد و تعالى است که در آن غرض اصلى آن موجود تحقق یابد، مثلاً این آیه شریفه که: «عذاب کامل بدکاران در روز رستاخیز داده مى شود»(7)
این نکته را خاطر نشان مى سازد که کمال عقوبت در قیامت است، همان طور که کمال پاداش صالحان در قیامت است.
براساس توضیح فوق، تحقق اهداف اصلى امامتِ تام ائمه در امامت حضرت
مهدى(عج) خواهد بود؛ همان طور که امامت حضرت امیرالمومنینِ على(ع) اکمال رسالت رسول اللّه(ص) است: اَلْیومَ اکملتُ لکُم دینکم واَتْمَمْتُ علیکم نعمتى…؛(8)
چنانکه مى دانیم مفسّران و مورخان بسیارى از عامه و خاصه نزول آیه فوق را در واقعه حجة الوداع و معرفى امام على (ع) به عنوان وصى و خلیفه پیامبر و امام مسلمانان مى دانند.
امامت حضرت مهدى(ع) چه در غیبت صغرا و چه در غیبت کبرا، تکمیل کننده و به ثمر رساننده امامت یازده امام پیشین(ع) است.
6- امامت حضرت مهدى(عج) فقط مخصوص مسلمانان یا شیعیان نیست بلکه امامت آن حضرت رحمت گسترده اى است که همه مردم را فرا مى گیرد. در حدیث لوح از وجود آن حضرت به رحمه للعالمین تعبیر شده است و در سایه حکومت و امامت ایشان همه مستضعفان به حقوق خود مى رسند؛ حق همه افراد از غاصبان ستانده و به ایشان بازگردانده مى شود:
المُلکُ یَوْمَئذٍ الْحَقُّ لِلرَّحمنِ.
7- حدیث لوح را علاوه بر شیخ صدوق، شیخ کلینى در کافى، نعمانى درالغیبة، علامه مجلسى در بحار الانوار و دیگران نیز نقل کرده اند.
8- هنگامى که جابر بن عبدالله چگونگى رنگ صحیفه اى را که نزد فاطمه(س) بود، براى امام باقر(ع) توصیف مى کرد گفت:
و رأیتُ فى یدها لوحاً اخضر ظننتُ اَنَّهُ مِنْ زُمُرُّدٍ.
فیض کاشانى در کتاب شافى پس از نقل حدیث لوح، در تعریف کلمه اخضر مى گوید:
لوح اخضر از عالم ملکوت برزخى رسیده بود و سبز بودن رنگ لوح کنایه از سفید و روشن بودن نور عالم جبروت و آمیخته شدن به رنگ سیاه عالم ماده یا عالم شهادت است، امّا نوشته هاى این لوح، سفید است، زیرا این نوشته ها از عالم اعلى که نور محض است فرستاده شده بود.(9).
9- در آغاز حدیث لوح وجود شریف پیامبر اکرم(ص) توصیف به حجاب شده است:
هذا کتابّ من اللهِ العزیز الحکیم لِمحمَّدٍ نبیّهِ ونورهِ وحِجابِه وسفیره…
علامه مجلسى درباره حجاب بودن پیامبر(ص) توضیحى دارد:
کلمه و وصف «حجاب» از این جهت بر رسول الله(ص) اطلاق شده است که آن حضرت واسطه بین خداوند و خلق بوده است، یا به این اعتبار که رسول الله(ص) داراى دو مقام و وجهه بود: مقامى نزد خداوند و مقامى نزد مردم. (10)
10- در متن حدیث لوح آمده است:
فَمَن رجا «غیرَ فضلى» او خافَ غیرَ عدلى عَذَّبْتُهُ عَذاباً لا اُعذِّبُهُ احداً من العالمین .از عبارت غیر فضلى دو مطلب متفاوت قابل برداشت است. اوّل: به فضل کسى جز خدا امیدوار بودن؛
دوم: به جز فضل خدا به دیگر صفات الهى امیدوار بودن.
از ظاهر لفظ چنین بر مى آید که برداشت اوّل صحیح باشد که در آن صورت نتیجه امید به فضل دیگران، باعث عذاب الهى ونافرجامى و ناکامى در تحقق اهداف عالى زندگى است. امّا بیانى از علامه مجلسى نقل شده است که مطلب دوم را صحیح مى داند. از بیان او چنین استنباط مى شود که پاداشى که خداوند به انسان مى دهد دو نوع است: اوّل ثوابى که نتیجه عمل آدمى است؛ دوم پاداشى که ارتباط به عمل آدمى ندارد و ناشى از فضل الهى است. ثوابى را که ناشى از فضل الهى است، نمى توان حتى یک دهم مکافات عمل خود خواند و اگر معیار ثواب و عقاب الهى را فقط عمل آدمى فرض کنیم، استحقاق هیچ گونه پاداشى که نتیجه فضل خدا بر او باشد، موجود نیست بلکه اگر پاداشى هست همان است که براى اعمال خود ستانده است. پس باید پذیرفت که بخش زیادى از پاداش الهى بر بندگان، از منبع پر فیض فضل الهى است هر چند خداوند ضرورتاً مطابق وعده و وعیدى که به بندگان داده آنها را ثواب و عقاب مى دهد، مع الوصف باید پذیرفت وعده ها و وعیدهاى او نیز برخاسته از فضل اوست. با این توضیح، هر چند از ظاهر لفظ حدیث
چنین بر مى آید که منظور، امیدوار شدن به فضل کسى جز خداوند سبحان است، امّا باید دانست که امیدوار شدن به فضل دیگران جز فضل خدا، مستحق عذاب و عقاب نیست، اگر چه از ظاهر الفاظ حدیث چنین برداشت شود.
امّا اینکه فرمود «او خاف غیر عدلى»، مؤید مطلب پیشین است و از آن چنین استنباط مى گردد که خوف بندگان از خداوند در واقع خوف از عدل الهى است و براساس عدل او مجازات طبیعى ـ که نتیجه عمل انسان است ـ بر انسان سنگین خواهد بود و اگر خداوند به عدل خود اعمال بندگان را محاسبه نماید، کار بر آنان بسیار سخت و تنگ خواهد آمد، لذا شایسته است بیشترین و بلکه تمام هراس آدمى از عدل خداوند باشد و به فضل او امیدوار گردد.
11- در متن حدیث و در توصیف حسین بن على(ع) آمده است: … جَعَلْتُ کَلِمَتىِ التّامَّةِ معه، طبق روایتى که از امام على بن موسى الرضا(ع) رسیده منظور از کلمة تامة، امامت است.(11).
قرآن، تولد شگفت انگیز عیسى(ع) از مریم(س) را به فرمان الهى نسبت مى دهد و در توصیف عیسى(ع) مى فرماید:
مُصدقاً بِکلمةٍ مِن اللّه(12)
و در جاى دیگر فرمود:
… انما المسیحُ عیسىَ ابنُ مریمَ رسولُ اللهِ وَکَلِمَتُهُ الْقیها الى مریمَ وروحّ منه…(13) و درباره حضرت ابراهیم(ع) مى فرماید:
وَجَعَلَها کلمةً باقیةً فى عقبهِ.(14)
در توضیح این آیه صاحب مجمع البحرین(15)
حدیثى نقل مى کند که در آن منظور از
کلمة باقیة، امامت و منظور از عقبه، نسل و فرزندان حسین بن على(ع) دانسته شده است؛ این امامت تا قیامت ادامه دارد و کسى حق اعتراض نخواهد داشت که چرا امامت در نسل حسین بن على(ع) نهاده شده نه نسل حسن بن على(ع)،زیرا خداوند در انجام افعالش حکیم است:
لایُسأل عما یَفْعَل وَهُمْ یُسْئَلُونَ.(16)
کلمة تامة یعنى «تمام و کمال از هر چیزى» و عبارت جَعَلْتُ کلمتى التامة فى عقبهِ، یعنى: «امامت را به طور تمام و کمال در نسل حسین بن على(ع) قرار دادم.»
12- منظور از ذوالقرنین در عبارت: یُدْفَن فى المدینة التى بناها العبد الصالح ذوالقرنین به احتمال زیاد، کورش کبیر است. ومنظور از سرزمین، سرزمین ایران (طوس) است.
البته در اینگونه مقایسه هاى تاریخى و بویژه درباره قصص قرآن، با قاطعیت نمى توان تعیین مصداق کرد اما چنانچه ملاحظه مى شود… نظریه اى که مراد از ذوالقرنین قرآن، کورش کبیر باشد، نظریه اى معقول و محتمل الصدق است.(17)
(متاسفانه عده ای دوست ندارند نامی از کورش کبیر در ایران باشد حتی مواردی که در کتابها از او نامی برده شده در چاپهای جدید تماما حذف شده اند )
13- امامت بعد از امام حسین وامام حسن (ع) به دوبرادر نمی رسد(همانگونه که حکیمه خاتون برای اثبات امامت امام زمان وکذب خواندن ادعای جعفر کذاب گفته بود
14- امامت به فرزندان امام حسین رسیده
15- امام موسی کاظم به شهادت رسیده اند وزنده نیستند (عده ای به موعود بودن او اعتقاد دارند )
16- امام یازدهم پدر امام زمان ( اثبات کذب بودن عقیمی امام حسن (ع)) ونام مادر امام زمان (ع) نرجس خاتون میباشد
17- امام حسن عسکری (ع) به مرگ طبیعی ازدنیا نرفته وبه شهادت رسیده اند(اثبات اینکه تمامی امامان یا با زهر از دنیا میروند یا به ضربت شمشیر )
18- امام زمان در زمان پدرش به دنیا آمده وهنوز زنده است
19- امام زمان فرزند امام حسن عسکری (ع) قیام کننده است
* حدیث لوح از طرق مختلف و با اندک اختلاف در بعضى الفاظ، در جوامع و مجامع حدیث نقل شده است، نگارنده در انتخاب طریق، سندى را که شیخ صدوق تا امام صادق(ع) ثبت نموده، انتخاب کرده و آن چنین است:
قال: حدثنا ابى و محمد بن موسى بن المتوکل و محمد بن علیّ ماجیلویه واحمد بن على بن ابراهیم والحسن بن ابراهیم بن ناتانه واحمد بن زیاد الهمدانى ـ رضى اللّه عنهم ـ قالوا:
حدثنا على بن ابراهیم، عن ابیه ابراهیم بن هاشم، عن بکر بن صالح، عن عبدالرحمن بن سالم، عن ابى بصیر، عن ابى عبداللّه ـ علیه السلام ـ قال: قال ابى لجابر بن عبداللّه الانصارى: …
یک نکته :
میدانیم که جابر بن عبدالله انصارى در زمان فاطمه زهرا وحضرت علی (ع) زندگی میکرده اند این روایت سالها قبل از تولد امام حسن عسکری وامام زمان نقل شده وراوی آن یکی از اشخاص مهم وموثق ومورد احترام بسیار امامان (ع) است کسی که به گفته ائمه از کسانی است که هنگام قیام امام زمان (ع) دوباره زنده میشود واز رجعت کننده گان است ودررکاب حضرت قرار میگیرد واین خود مقام والای اورا میرساند پس هیچ شکی در سخن او نیست وروایت اوبه تنهایی مشت محکمی بردهان یاوه گویان است کسانی که میگویند امام زمان وجود ندارد
برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به :
کمال الدین ج 1، ص 305، غیبة طوسى ص 92، غیبة نعمانى ص62 ،اختصاص مفید ص 210. حدیث لوح فاطمه (س) و نکته هایى در شرح آن،نویسنده : ترکمانی، حسین علی، سند حقانیت شیعه: ترجمه لوح حضرت فاطمه زهرا (ع) ،ابوالفضل فقهی
منابع وپی نوشتها :
1- کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، تصحیح: على اکبر غفارى، قم، انتشارات اسلامى، ص308 ـ 313؛ همان، تصحیح: حسین اعلمى، بیروت، مؤسسة الاعلمى، ص290 ـ 297 و نیز نک: الکافى، چاپ تهران، ج1، ص527، ح3 و ص532، ح9؛ من لایحضره الفقیه، انتشارات اسلامى، ج4، ص180، ح5408
2- از کتب اربعه بنگرید به المعجم المفهرس لاحادیث الکتب الاربعة، ذیل ماده هاى: فالجامعة، الصحیفة، مصحف، کتاب على، لوح؛ و نیز برنامه هاى رایانه اى.
براى نمونه از ماده «کتاب على»، نک: الکافى، چاپ تهران، ج1، ص41، ح1 و ج2، ص136، ح22 و ج3، ص175، ح6 و ج4، ص340، ح7 و ج5، ص135، ح5 و ج6، ص202، ح1 و ج7، ص40، ح1 و2؛ من لایحضره الفقیه، تصحیح: على اکبر غفارى، قم، انتشارات اسلامى، ج2، ص338، ح2614 و ج3، ص329، ح4176 و ج4، ص74، ح5148؛ تهذیب الاحکام، تصحیح: سید حسن موسوى خرسان، بیروت، دارصعب ـ دارالتعارف، ج1، ص227، ح38 و ج2، ص383، ح250؛ الاستبصار، تصحیح: محمد جعفر شمس الدین، بیروت، دارالتعارف، ج1، ص472، ح7 و ج2، ص203، ح3 و ج3، ص108، ح5 و ج4، ص59، ح3 و 5؛ برنامه رایانه اى کتب اربعه(نور)، عبارت «کتاب على» را در یکصدوسى مورد نشان مى دهد.
3- درباره صحیفه امیرمؤمنان(ع) در منابع اهل سنّت، بنگرید به: فصلنامه علوم حدیث، ش3، بهار 76، ص41، مقاله: صحیفه امیرمؤمنان(ع) و نیز نک: سنن ابن ماجه، کتاب الدیات، شماره 2658
4- اصول کافى، ج1، ص241
5- براى کسب اطلاع بیشتر از نام و محتوا و کیفیت نگارش نخستین صحیفه هاى حدیثى در زمان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) به مقاله تاریخ تدوین حدیث، نوشته استاد على اکبر غفارى در پایان کتاب تلخیص مقباس الهدایة، مراجعه شود.
6- اصول الکافى، دار التعارف، ج1، ص295
7- نحل، آیه25
8- مائده، آیه 3
9- به نقل از پاورقى کتاب الغیبة، نعمانى، ص62
10- بحارالانوار، ج36، ص198
11- نک: مقدمه تفسیر مرآة الانوار.
12- آل عمران، آیه 39
13- نساء، آیه 171
14- زخرف، آیه 28
15- مجمع البحرین، ج6، ص155
16- انبیاء، 23
17- فصلنامه بیّنات، ش14، ص105 ـ 109
سخن گفتن از شخصيت بينظير فاطمه (س) شم بهشتي ميخواهد، چه اينكه پيامبر خدا فرمود:
كلما اشتقت الي رائحه الجنه شممت رائحه ابنتي فاطمه. 1
هر زمان مشتاق بوي بهشت ميشوم دخترم فاطمه (س) را ميبويم و بوي بهشت از او استشمام ميكنم.
و در روايتي كه فريقين بر آن تأكيد دارند پيامبر خدا (ص) در شب معراج از بهشت عبور ميكرد، جبرئيل امين از ميوه درخت طوبي به آن حضرت داد و هنگامي كه به زمين بازگشت نطفه فاطمه (س) از آن ميوه بهشتي منعقد شد.2 كوثري كه عطاي ويژه الهي است. موجودي كه زهره سماء و زهراي زمين است. چهرهاي كه ثمر نتيجه هستي است. بانويي كه در شمار معصومين است.3 خود معصومه، پدر معصوم، شوهر معصوم، فرزندان معصوم ميباشند.
بانويي كه محبت و ولايت او و خاندان او مزد رسالت و از فرائض ديني بشمار ميآيد.4
صديقه طاهرهاي كه مظهر رضاي الهي و غضب ربوبي است.5
و مدال افتخار سيده نساءالعالمين را در فرآينش به خود اختصاص داده است6. بانويي كه امام صادق (ع) فرمود:
و هي الصديقه الكبري و علي معرفتها دارت القرون الاولي.
او صديقه كبري است كه بر محور شناخت او قرنهاي گذشته دور زده است.7
اگر چه پيرامون شخصيت آسماني بانوي بانوان جهان حضرت فاطمه زهرا (س) بسي كتابها نگاشته شده و فراون سخن رانده شده است، اما گويا اگر هزاران برابر آن نيز قلم زده شود و سخن گفته شود باز قطرهاي در مقابل اقيانوس بيكرانة فضيلتهاي حضرتش ميباشد.
و به تعبير حكيمانه حضرت آيت الله جوادي آملي، گفتار و نوشتار هر چه بلند و پر معنا و نغز و رسا باشد، توان معرفي شخصيتي كه اصلش از عالم ملكوت و شاخ و برگش در جهان ناسوت گسترده است را ندارد8. عارفي همچون حضرت امام خميني ره با آن جايگاه علمي و عرفانياش از درك عظمت و مقام والاي حضرت زهرا (س) اظهار عجز و ناتواني كرد و فرمود: هر كس با هر بينش درباره او سخن گفته است از عهدة ستايش او بر نيامده است. چونكه دريا را در كوزهاي نتوان گنجاند9.
فضل زهرا را بشر كي توان احصا كرد
قطره را قدرت نباشد وصف از دريا كند
و من خود را قاصر ميدانم در مورد حضرت صديقه ذكري كنم10. فاطمه به مرتبهاي رسيده است كه دست همه از او كوتاه است. حضرت فاطمه يك فرد معمولي نبود بلكه يك موجود ملكوتي است كه در عالم به صورت انسان ظاهر شده است. موجودي الهي جبروتي در صورت يك زن ظاهر شده است.
زن كه تمام خاصههاي انبياء در اوست، زني كه اگكر مرد بود نبي بود، زني كه اگر مرد بود جاي رسول الله (ص) بود11.
ما را كجا به كوي تو ممكن بود وصول
كانجا خيال را نبرد قدرت نزول
در وصف ذات پاك و كرامات بيحدت
گرديده نطق الكن و حيران شـود عقـول12
مقام معظم رهبري مدظلهالعالي هم فرمود:
براي انسانهاي كوچكي مثل من خيلي دشوار است كه بخواهند دربارة آن عظمت سخن بگويند. ما خيال و يك تصوير و يك نقش در ذهنمان ميگذرانيم، اين كجا و واقعيتها و حقيقتها كه بسي عظيمتر از ذهن است كجا- واقعاً دختر پيامبر معماي ناگشوده ذهن بشر و معارف بشري است، حقيقتاً براي ذهن قاصر ما، آن علو درجه معنوي و ملكوتي ام الائمه- النجباء (س) قابل درك نيست و به قدر فهم خود ممكن است شمهاي از رشحات را درك كنيم13.
آري فاطمه مجهوله القدر است همانگونه كه مخفيه القبر است14. منزلت و قدر او مجهول و نهان است همان سان كه تربت و قبر او مخفي و پنهان است. لذا آن حضرت را فاطمه ناميدهاند چونكه مردم از شناخت حقيقت او دور مانده و محروم شدهاند.
قال الصادق (ع): انما سميت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها15.
پس چه قلمي سزاوار ترسيم شخصيت ملكوتي حضرت فاطمه است، چه فكري ياراي توانايي درك فضائل او را داراست چگونه ممكن است ابعاد شخصيت آن بزرگوار در گفتار ما خاكيان محدود، جلوهگر شود. پس بايد اعتراف و اذعان نمود كه انسان نميتواند شخصيت والاي حضرت را آنگونه كه هست درك كند و تبين نمايد. و براي شناخت و معرفتي مقام والاي آن حضرت بايد از سرچشمه وحي و سخنان معصومين استمداد طلبيد، چه اينكه فاطمه را غير از خدا و رسول (ص) و ائمه (ع) نشناختند و اگر احاديثي هم از خاندان وحي رسيده به اندازه فهم مستمعان بوده، نه به اندازه مرتبت او16. و از سوي ديگر با گذشت بيش از چهارده قرن هنوز ابعاد گوناگون زندگاني حضرت زهرا (س) در اوج غربت و مظلوميت بسر ميبرد و متاسفانه زواياي زندگي او براي بشريت در هالهاي از گمنامي و ابهاد قرار دارد.
و از اينكه دست اندركاران آن كنگره نوراني قدمي در معرفي آن بانوي بزرگ اسلام گرفتهاند جاي تقدير و تشكر دارد. و اين مقاله بر آن است تا فاطمه (س) را از ديدگاه وحي معرفي نمايد. اما از آنجا كه در مورد شخصيت فاطمه (س) و جايگاه والاي آن حضرت در قرآن آيات فراوان بطور مستقيم و غيرمستقيم وجود دارد17، نظير آيات (تطهير، مودت، مباهله، ابرار، امانت، ذيالقربي، صلوات، نور، ضربالمثل، بيوت، مرجالبحرين يلتقيان، ايذاء، سوره قدر، سوره كوثر18 و...)
وليكن با توجه به اينكه تفسير و توضيح اينها در يك مقاله امكان ندارد و حق آنها اداء نميگردد. لذا آنچه در اين نوشتار ميآيد فقط تفسير و توضيح سوره مباركه كوثر در مورد عظمت بينظير فاطمه زهرا (س) بعنوان كوثر قرآن است.
اميد است اين عرض ادب و ارادات به پيشگاه پرعظمت حضرت صديقه كبري مقبول درگاه حق. و فرزندش حضرت مهدي (عج) واقع شود و گامي كوچك در معرفي حضرت بعنوان بهترين الگو براي همه عصرها و نسل ها برداشته شود.
خداوندا، ما را از بركات اين خير كثير كه به پيامبرت مرحمت فرمودهاي نصيب فرما.
بسمالله الرحمن الرحيم. انا اعطيناك الكوثر فصل لربك و انحران شانئك هوالابتر
ترجمه: اي پيامبر، مسلماً به تو كوثر (خير كثير و بركت فراوان) عطا خواهيم كرد، پس (به شكرانة اين نعمت بزرگ) براي پروردگارت نماز بخوان و شتر قرباني كن- مسلماً دشمن تو ابتر و بلاعقب است.
«مشخصات سورة كوثر»
1- بنابر مشهور در مكه نازل شده است ولي بعضي احتمال مدني بودن آن را دادهاند و اين احتمال نيز داده شده است كه اين سوره دوباره نازل شده يكبار در مكه و بار ديگر در مدينه ولي رواياتي كه در شأن نزول اين سوره در تفاسير فريقين ذكر شده، قول مشهور را كه اين سوره مكي است تاييد ميكند.
2- كوچكترين سوره قرآن است كه داراي سه آيه ميباشد.
3- پانزدهمين سوره به ترتيب نزول و يكصد و هشتمين سوره به ترتيب قرآن موجود است.
4- نام اين سوره (كوثر) از اولين آية آن نشأت گرفته شده است.
5- امام صادق (ع) فرمود: هر كس در نمازهاي واجب و مستجب سوره كوثر را بخواند خداوند از آب كوثر نصيب او ميكند19.
6- اين سوره كوچك در طول تاريخ همانند ندارد و دشمنان معاند اسلام كه در نابودي اسلام از هيچ كوششي كوتاهي نكردند و نميكنند، از آوردن كوچكترين سوره مانند كوثر عاجز ماندهاند و خداوند هم در قرآن فرمود، ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتوا بسوره من مثله20.
ترجمه: اگر شكي در قرآني كه بر حضرت محمد (ص) بندة خود فرستاديم داريد، پس مثل يك سوره آن را بياوريد.
شأن نزول: عاص بن وائل از سران مشركان مكه بود، بعد از فوت پسر رسول الله (ص) بنام عبدا..، پيامبر خدا را ابتر ناميد و عرب هم كسي را كه پسر نداشت ابتر (بلاعقب) ميناميد21 سوره كوثر نازل شد و پيامبر اكرم را به اعطاي كوثر و نعمتهاي فراوان بشارت داد و دشمنان را ابتر خواند.
اعجاز سوره كوثر: مرحوم علامه طباطبايي فرمود سوره كوثر يكي از ملاحم و خبرهاي غيبي قرآن كريم است، چونكه خداوند بعد از ارتحال پيامبر اكرم بركتي در نسل آن جناب قرارداد به طوري كه در همه عالم هيچ نسلي معادل آن ديده نميشود با آنكه اين همه بلاها بر سر ذريه پيامبر آوردند و گروه گروه آنها را كشتند.22
با توجه به اينكه اين سوره مكي است و حكومت و امكانات در دست مشركان مكه بود و مسلمين در وضع خوبي نبودند و فرزندان پسري پيامبر از دنيا رفته بودند و دشمنان هم زخم زبان ميزدند و پيامبر را ابتر ميناميدند و از آنجائيكه فرزند پسري را تداوم بخش برنامه پدري ميداشتند، لذا اميدوار بودند با رفتن پيامبر كسي نيست كه راه او و آئين او را ادامه دهد و پيامبر از اين جريان ناراحت بود و خداوند هم هنوز به پيامبر فاطمه (س) را نداده بود.
نزول اين سوره در آن فضا و شرايط هم تسليخاطر و بشارت بزرگ بر پيامبر بود تا در برابر ياوهگوييهاي دشمنان قلب مباركش آزرده نشود و در عزم آهنين او فتور و سستي راه نيابد و از انبوه جمعيت آنها و امكانات فراواني مادي كه در اختيار دارند نگران نشود، چرا كه خيلي كه منبع هم خيرات است اعطاء خير كثير را به پيامبر نويد ميدهد كه به احدي نداده است. از سوي ديگر پاسخ كوبندهاي به سران كفر و شرك و ضربهاي بود به اميدهاي دشمنان اسلام. و از طرف ديگر بصورت غيبي خبر ميدهد كه پيامبر بلانسل و دودمان نميماند بلكه نسل و دومان او زياد خواهد شد و دشمنان پيامبر ابتر خواهند ماند.23
پس اين سوره پيشگويي براي آينده است كه آينده از آن پيامبر است و خبرهاي اعجازآميز از آيندههاي دور و نزديك، كه همه اين پيشگوييها محقق شد، هم خيرات و بركات فراوان بر پيامبر نازل شد و هم دودمان پيامبر در جهان بطور فراوان وجود دارند و هم دشمنان پيامبر كه در آن زمان زياد بودند تار و مار شدند و امروز آثاري از آنها باقي نمانده است، در حاليكه طوائفي، همچون بنياميه و بنيعباس كه به مقابله با پيامبر و فرزندان او برخاستند، روزي آنقدر جمعيت داشتند كه كسي فكر نميكرد ابتر شوند و همه آنها از بين بروند24.
و هم برنامه اسلام و قرآن كه آئين پيامبر بود در سراسر جهان گسترده و فراگير شد.
توضيح و تفسير آيه: انا اعطيناك الكوثر: در اين جمله كوتاه براي بيان مطلب چند تاكيد بكار رفته است.
-ان- از ادات تاكيد در ادبيات عرب است
- ضمير جمع بجاي مفرد- روال طبيعي اين بود كه ضمير مفرد و بصورت متكلم وحده ذكر گردد (اني) اما ضمير جمع و بصورت متكلم معالغير آورده شد (انا) و اين تعبير براي بيان عظمت است25.
- ذكر فعل ماضي بجاي مضارع تأكيد سوم است.
خداوند در اين سوره به پيامبرش تسليخاطر ميدهد كه در آينده به تو خير كثير خواهيم داد... و در اينجا بايد فعل مضارع آورده شود اما ماضي ذكر شد و در ادبيات عرب ذكر ماضي بجاي مضارع تاكيد ديگر بر مطلب است كه تحقق اين وعده آنقدر حتمي است كه مثل اينكه محقق شد. پس در اينجا با سه تاكيد به پيامبرش ميگويد، ما مسلماً و محققاً و حتماً به تو كوثر خواهيم داد.
نكته ديگر: تعبير اعطيناك دليل بر اين است كه كوثر عطيه الهي به پيامبر است اما در مورد قرآن تعبير اتيناك بكار بوده شد. و لقد اتيناك سبعا من المثاني و القران العظيم26. و قد اتيناك من لدنا ذكراً 27. اما در اينجا تعبير اعطيناك بكار برده شده است كه نوعي اعطاء و بخشش و بشارت بزرگي به پيامبر عظيمالشان است، كه بداند آن خدايي كه منبع همه خيرات و بركات است، كوثر را در اختيار او نهاده است و كوثر عطيه بزرگ و ويژه الهي است كه و بديهي است هر قدر معطي با عظمتتر معطي هم مهمتر و با ارزش تر خواهد شد.
با توجه به اينكه مخاطب پيامبر اكرم (ص) است و خداوند علي اعلي و غني مطلق و سرچشمه همه خيرات و بركات به پيامبرش وعده كوثر ميدهد. اين چه معني دارد؟ با ملاحظه معطي و معطياليه ارزش معطي بيشتر روشن خواهد شد.
اگر معطي فرد معمولي باشد يا اينكه خداوند باشد فرق دارد و يك وقت عطاء كننده خداوند است يكي وقت فرد معمولي است و از سوي ديگر گاهي به انسان معمولي چيزي ميدهند و گاهي به افضل انبياء و خير خلق الله چيزي ميدهند. يك وقت به پيامبري كه جبرئيل و قرآن بر او نازل و به اوج كمال رسيده به او بشارت خير كثير ميدهند و يك وقت به فرد معمولي بشارت خير كثير ميدهند. به عبارت ديگر خير كثير نزد بازاري و تاجر و ميليارد هر كدام به معناي خاص خودش است.
خداوند متعال در اين سوره به افضل انبياء بشارت كوثر و خيرات و بركات فوق از حد و حصر ميدهد پس توجه به معطي و معطي و معطياليه، عظمت كوپر بيشتر روشن ميشود. و در واقع سوره كوثر، اسم با مسمي است در عين كمي آيات و كلماتش، در بردارنده اسرار و رموزي است كه بزرگان و مفاخر، از دستيابي به عمق آن به عجز و توانايي خويش اعتراف كردند.
معنا و مراد كوثر: كوثر بر وزن فوعل وصف است كه از كثرت گرفته شده و به معني خير و بركت فراوان است و به افراد سخاوتمند هم كوثر گفته ميشود.28
براي كوثر29و علامه طباطبايي تا 26 قول ذكر نمودهاند30. گستره معنايي اين واژه چنان وسيع و جامع است كه از جمله «خير بينهايت» را ميتواند شامل شود و هر كس به مقدار پايه معرفتي خويش چيزي فهميده و سخني بيان كرده و مطلبي نوشته است ولي ظاهر اين است كه غالباً اينها از قبيل بيان مصاديق براي اين مفهوم وسيع و گسترده است و با توجه به شأن نزول و سياق آيات و كلمه ابتر و تسلي بودن سوره و روايات متعدد وارده از ائمه (ع) به نظر ميرسد و مراد از كوثر يا بازرترين مصداق آن، فاطمه زهرا (س) است.
مرحوم علامه طباطبايي علاوه بر ادعاي مستفيضه بودن روايات فرمودند: مناسبترين معني كوثر، كثرت ذريه پيامبر از طريق صديقه كبري (س) است كه شرق تا غرب عالم را فرا گرفته است31. فخررازي مفسر بزرگ اهل سنت در ضمن بيان تفسيرهاي مختلف كوثر گفت:
قول سوم اين است كه اين سوره به عنوان رد بر كساني نازل شد كه عدم وجود اولاد را بر پيامبر اكرم خرده ميگرفتند. بنابراين، معني سوره اين است كه خداوند بر پيامبر نسلي ميدهد كه در طول زمان باقي ميمانند. بعد گفت: اين از عجائب است چونكه در طول تاريخ تعداد زيادي از ذريه پيامبر را كشتند اما در عين حال جهان مملو از آنهاست و علماي بزرگي در ميان آنها از قبيل باقر، صادق و رضا و نفس زكيه... وجود دارند در حالي كه در زمان نزول قران با آنكه از بنياميه اولاد و نسل زيادي بود، اما الان چيزي از آنها در عالم وجود ندارد32. پس مراد از كوثر فراواني ذريه و ماندگاري نسل پيامبر ميباشد كه فقط از طريق وجود با بركت حضرت فاطمه تحقق يافته و خداوند نسلي بينظير و ماندگار در طول تاريخ به پيامبرش عطا فرمود.
نكته: مرحوم علامه طباطبايي در تفسير شريف الميزان فرمود، ظاهر انا اعطيناك الكوثر منت است.33 با آنكه روش و دأب بزرگان و اشخاص كريم اين نيست كه اگر چيزي به كسي ميدهند به رخ او بكشند و منت بگذارند، اما اين كوثر چيست كه اين معادلات بهم ميخورد و خداوند متعال به رخ جيب خود ميكشد و ميفرمايد ما به تو كوثر عطاء كرديم.
مطلب ديگر اينكه خداوند متعال بدون مقدمه و رياضت و زحمت اين كوثر را به پيامبرش عطا نميكند، بلكه بايد چهله بگيرد، لذا جبرئيل امين نازل شد. سلام خدا را به رسولش ابلاغ كرد و عرضه داشت چهل شبانه روز از خديجه دوري گزين. نبيمكرم اسلام روزها روزه و شبها تا صبح عبادت، وقتي جبرئيل و ميكائيل در غروب روز چهلم خدمت پيامبر خدا رسيدند يك ظرف غذا جلوي پيامبر اكرم گذاشتند و بعد از تناول افطاري از اين غذا، به سمت منزل حركت كرد و بدينسان نور فاطمه منعقد شد34. اگر موسي كليم بعد از چهله (و واعدنا موسي ثلثين ليله و اتممناها بعشر و تم ميقات ربه اربعين ليله 35) آماده شد تا جبرييل بر او نازل و تورات را به او تلاوت كند. اما خداوند متعال به پيامبر اسلام بعد از چهل سالگي و نزول جبرئيل و قرآن، چه چيزي خواهد عطاء كند كه نياز به رياضت دارد. آري نور فاطمه در حالي منعقد ميشود كه والدين او از رهگذر چهل شبانه روز ارتباط خالصانه با خداوند به اوج طهارت روحي دست يافتهاند و خمير مايه آن از پاكترين و بهترين ميوههاي بهشتي تكوين يافته است. و كوثر يكي از نامهاي مبارك حضرت صديقه كبري ميشود. اگر الله اسم جامع و مستجمع همه صفات الهي است، اسم كوثر هم جامع صفات حضرت زهراست، لذا علامه شهيد مطهري فرمود: « كوثر بالاترين و مهمترين توصيف است».
وجوه نامگذاري فاطمه زهرا (س) به كوثر:
1- فاطمه كوثر است چونكه فراواني و ماندگاري دودمان پيامبر اكرم فقط از طريق وجود با بركت فاطمه زهرا (س) در جهان تحقيق يافته و خداوند نسلي بينظير و ماندگار به پيامبر اكرم عطاء فرمود اين وجه مطابق با شأن نزول هم هست و دشمنان اسلام با مرگ فرزندان پسري پيامبر اكرم، او را ابتر ناميدند، اما خداوند در آن زمان به پيامبرش تسلي داد كه كوثر نصيب او خواهد نمود و اين وجه دو جهت دارد.
الف: يازده امام معصوم از فاطمه زهرا (س) ميباشند. اگر خداوند به حضرت مريم يك عيسي داد، اما به حضرت فاطمه زهرا (س) يازده عيسي بلكه بالاتر از عيسي داد و عيساي مريم يكي از يارانحضرت مهدي فرزند حضرت زهرا ميباشد. و به تعبير حضرت علامه حسنزاده آملي خداوند به فاطمه زهرا يازده قرآن ناطق داد پس بفهم معناي آيه انا اعطيناك الكوثر را 36.
ب: هزاران هزار نفر از فرزندانو دودمان پيامبر اكرم از طريق فاطمه زهرا (س) سراسر جهان وجود دارند كه در ميان آنها علماء بزرگ و مراجع تقليد و در عصر ما همچون حضرت امام خميني ره و مقام معظم رهبري هستند كه منشأ خيرات و بركات فراوان شدهاند.
علامه طباطبائي، فخر رازي و ديگر مفسران بزرگ قرآن به اين موضوع هم اشاره نموده
2-فاطمه كوثر است به خاطر آنكه همه بايد به او اقتدا كنيم و دستورات و معارف و احكام دين را بوسيله او و فرزندان او بگيريم اين همه رواياتي كه از ابواب مختلف اسلام از ائمه معصومين به ما رسيده كه فقط در كتاب شريف وسائلالشيعه قريب سي و پنج هزار روايت وجود دارد، از طريق فرزندان حضرت صديقه كبري بوده است. همچنانكه حضرت امام خميني ره نيز به اين مطلب اشاره فرمودند38.
3- فاطمه كوثر است چونكه عمدهترين رمز بقاي اسلام از طريق فاطمه است.
اگر فاطمه نبود ائمه هم نبودند، لذا از اسلام هم خبري نبوده است. اگر حسين فاطمه نبود بنياميه اسلام را از بين ميبردند، اگر فرزندان زهرا (س) نبودند بنيالعباس اسلام را محو ميكردند. اگر اسلام در سراسر كرة زمين گسترش يافت با حضور و ايثارگري ائمه و ذريه پيامبر بوده است. و اصولاً رمز بقاي اسلام ناب محمدي (ص) و علوي (ع) از طريق فرزندان فاطمه در طول تاريخ بوده است. يعني همچنانكه فرزندان جسماني پيامبر به وسيلة فاطمه زهرا (س) در جهان گسترش يافت، آئين پيامبر و تمام ارزشهاي ديني و قرآني و ولايي هم توسط فاطمه و فرزندانش و علماء و نويسندگان و فقها و محدثين و مفسران محافظت و گسترش يافت.
آري وجود فاطمه منبع خير كثير است كه هم باعث ماندگاري رسالت پيامبر شده است و هم عامل جاودانگي نسل پاك او.
چه زهرا شد علت مبقي دين
چــه زهــرا كه گــر ذات پاكش نبودي
دل آسوده ميباشد اندر زمانه
زمين گـــردد از نسل پــاكت گلستان
چه زهرا كه از عالمي گشته مهتر
شدي غنچه ديـن و رســــم تــو پــرپــر
كه نسل تو بر پاست زين يكه دختر
زمــــان گــــردد از آل طــه منـــــور 39
4- فاطمه زهرا (س) خير كثير است، چونكه اگر اين عالم پا برجاست و به انسان رزق و روزي ميرسد به طفيل وجود نازنين فرزندان حضرت زهرا (س) است. اما صادق (ع) فرمود:
لو بقيت الارض بغير امام لساخت40. اگر زمين بدون حجت خدا باشد زمين اهلش را فرو ميبرد بيمنه رزق الوراء و بوجود ثبتت الارض و السماء به طفيل وجود حجه خدا آسمان و زمين پا برجاست و روزي ميدهند و در زيارت جامعه هم در خطاب به ائمه معصوميت (ع) عرضه ميداريم بكم يمسك السماء ان تقع عليالارض. بواسطه شما آسمانها نگهداري ميشود و بر زمين نميافتد اگر هم و غمي و مشكلي از انسان رفع ميشود بواسطه فرزندان فاطمه (س) است. بكم ينفس الهم و يكشف الضر و اگر اعمال ما قبول ميشود بواسطه آنهاست. بكم تقبل الطاعه المفترضه»41.
5- فاطمه زهرا (س) كوثر است. چونكه از فاطمه مصحفي باقيمانده است كه ارث ولايت است و ائمه (ع) براي مسائل گوناگون به آن مراجعه ميكنند. و علم گذشته و حال و آينده در آن وجود دارد كه خودش به حضرت امير (ع) گفت: ادن لاحدثك بما كان و بما هن كائن و بما لم يكن الي يوم القيمه حين تقوم الساعه42 و حضرت امام خميني (ره) در اين باره ميفرمايند:
من راجع به حضرت صديقه سلام الله عليها خودم را قاصر ميدانم كه ذكري بكنم، فقط اكتفا ميكنم به يك روايت كه در كافي شريفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روايت اين است كه حضرت صادق (ع) سلام الله عليه ميفرمايد: فاطمه سلام الله عليها بعد از پدرش 75 روز زنده بودند در اين دنيا بودند و حزن و شدت بر ايشان غلبه داشت و جبرئيل ميآمد خدمت ايشان و به ايشان تعزيت عرض ميكرد و مسائلي از آينده نقل ميكرد43. ظاهر روايت اين است كه در اين 75 روز مراوده بوده است، يعني رفت و آمد جبرئيل زياد بوده است و گمان ندارم كه غير از طبقه اول از انبياي عظام دربارة كسي اينطور وارد شده باشد كه در ظرف 75 روز جبرئيل اين رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتيهاي كه واقع ميشده است. مسائل را ذكر كرده است و آنچه كه به ذريه او ميرسيده است. در آتيه، ذكر كرده است و حضرت امير هم آنها را نوشته است. كاتب وحي بوده است حضرت امير، همان طوري كه كاتب وحي رسول خدا بوده است... كاتب وحي حضرت صديقه در اين 75 روز بوده است. مسئله آمدن جبرئيل براي كسي يك مسئله ساده نيست. خيال نشود كه جبرئيل براي هر كسي مي آيد و امكان دارد بيايد، اين يك تناسب لازم است بين روح آنكسي كه جبرئيل ميخواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است... اين تناسب بين جبرئيل كه روح اعظم است و انبياي درجة اول بوده است مثل رسول خدا و موسي و عيسي و ابراهيم و امثال اينها، بين همه كس نبوده است. بعد از اين هم بين كسي ديگر نشده است. حتي دربارة ائمه همه من نديدهام كه وارد شده باشد اينطور كه جبرئيل بر آنها نازل شده باشد فقط اين است كه براي حضرت زهرا سلامالله عليها است آنكه من ديدهام كه جبرئيل بطور مكرر در اين 75 روز وارد ميشده و مسائل آتيهاي كه بر ذرية او ميگذشته است، آن مسائل را ميگفته است و حضرت امير ثبت ميكرده است و شايد يكي از مسائل كه گفته است راجع به مسائلي است كه در عهد ذرية بلند پاية او حضرت صاحب سلام الله عليه است براي او ذكر كرده است كه مسائل ايران جزو آن مسائل باشد، ما نميدانيم.44
حاصل اين مراوده جبرائيل با حضرت زهرا (س) در عرض 75 روز مصحف فاطمه شد كه ارث ولايت و مجموعه گرانسگي است و حضرت امام خميني ره در وصيتنامة خود فرمود: ما مفتخريم كه صحيفه فاطمه كه كتاب الهام شده از جناب خداوند متعال به زهراي مرضيه است از ماست.
6- فاطمه كوثر است. چون كه در حجرهاي كوچك و محقر انسانهايي تربيت كرد كه به سبب عدد چهار، پنج نفرند اما به حسب واقع تمام قدرت حق تعالي و صفات الهي در اين خانواده متحلي شد. نورشان از عالم خاك تا آنسوي افلاك و از عالم ملك تا آنسوي ملكوت اعلي ميدرخشد45.
7- فاطمه كوثر است، چونكه نبي مكرم اسلام فرمود: اگر همه نيكي ها و خوبيها و ارزشهاي عالم بصورت يك شخص در آيد، آن شخص فاطمه است بلكه برتر و بزرگتر است و لو كان الحسن شخصاً لكان فاطمه بل هي اعظم.46
و به تعبير امام خميني (ره): تمام ابعادي كه در انسان متصور است در فاطمه (س) جلوه كرده، او موجود ملكوتي است كه در اين عالم بصورت انسان ظاهر شده. موجود الهي جبروتي كه در صورت يك انسان ظاهر شده است. زني كه تمام خاصههاي انبياء (ع) در اوست.47
8- فاطمه كوثر است، چونكه روايت شده، لولاك لما خلقت الافلاك و لولا علي لما خلقتك و لولا فاطمه لما خلقتكما.48
پس براساس اين روايت، خلقت پيامبر و ائمه و اين عالم با آن همه كرات و سيارات و كهكشانها و مواهب خدادادي، از بركت وجودي فاطمه (س) است.
آري اگر فاطمه نبود آدم دم نميزد، نوح نوحه نميكرد. ابراهيم در آتش سوخت و موسي در نيل غرق و نسيم مسيح نميوزيد و بوي گل محمدي آفاق و انفاس عالم را در نميورديد.
اگر فاطمه نبود محمد (ص) را مادر (ام ابيها)49 و علي را همسر و حسن و حسين، سيد شباب اهل الجنه نبودند، اگر فاطمه نبود مهدي (عج) نبود و اگر مهدي نبود مهد عالم نميجنبيد و نبض زمان نميتپيد، زمين اهلش را ميبلعيد و اگر فاطمه نبود روح خدا خميني (ره) نميخروشيد و سيد علي خامنهاي، علي زمان نميشد.
هستيِ هستي به بود فاطمه است
مهر محراب سجود فاطمه است
قصـه را كـــوته كنــم كـــانــــدر ازل
عـلت خلقــت وجــود فــاطمــــه است
9- فاطمه كوثر است: چونكه از فاطمه زهرا (س) آثاري زيادي از جهت نظري و شيوههاي عملي براي بشريت باقي مانده است، از قبيل انفاق و ايثار: (يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا)50. عبادت و بندگي، اخلاص. زهد و ساده زيستي، صبر و بردباري، عصمت، عفت، حجاب، همسرداري، تربيت فرزندان، شيوههاي دفاع از ولايت و امامت، فعاليتهاي سياسي اجتماعي، خطبهها و رفتار و سخنان فاطمه (س) و ... اما از حضرت مريم چيزي باقي نمانده است.
10- فاطمه كوثر قرآن است، چونكه خيرات و بركات او در فرداي قيامت هم نصيب محب فاطمه ميشود. چونكه محبت به فاطمه (س) در فرداي قيامت ماية نجات انسان است.
پيامبر خدا فرمود: يا سلمان من احب فاطمه ابنتي فهو في الجنه و من ابغضها فهو في النار، يا سلمان حب فاطمه ينفع في ماه من المواطن ايسر ذلك المواطن الموت و القبر و الميزان و المحشر، الصراط و المحاسبه51.
اي سلمان هر كس دخترم فاطمه را دوست داشته باشد در بهشت و هر كس با او دشمني كند در جهنم است اي سلمان محبت فاطمه درصد مكان نفع ميرساند از جمله هنگام مرگ- قبر- ميزان- مشحر- صراط و موقع حسابرسي.
در يك روايت نوراني ديگر خداوند متعال در خطاب به فاطمه زهرا (س) فرمود:
و عزتي و جلالي و ارتفاع مكاني لقد اليت علي نفسي من قبل ان اخلق السموات و الارض بالفي عام ان لا اعذب مجيبك و محبي عترتك من النار52. به عزت و جلالم سوگند، دو هزار سال قبل از خلقت آسمان و زمين به خود سوگند ياد نمودهام كه دوستان تو و دوستان عترت تو را به آتش جهنم عذاب نكنم. چهره زهراي اطهر كه مظهر عطوفت رحماني و رأفت يزداني است نسبت به شيعيان و پيروان ولايت كه گرد عصيان و غبار طغيان بر سيماي جانشان نشسته است همانند باران رحمتي شست و شوگر ذنوب و رافع كدورات است. الهي و سيدي اسئلك بالذين اصطفيتهم و ببكاء ولدي في مفارقتي ان تغفر لعصاه شيعتي و شيعتي ذريتي53. اي معبود و مولاي من، به حق انسانهاي برگزيدهات و به حرمت اشكهاي فرزندانم از تو مسألت ميكنم كه گناهكاران شيعيان من و پيروان فرزندانم را مورد آمرزش و مغفرت قرار بده.
11- فاطمه كوثر قرآن است. چونكه نسبت خانوادگي او شهره جهاني دارد. پدري چون پيامبر اسلام افضل انبياء و مادري چون خديجه كبري كه پيشرفت اسلام مديون اوست. كسي كه بارها خداوند به او سلام رساند، همسري چون علي مرتضي (ع) كه برترين انسان بعد از پيامبر و خانه زاد خداست. فرزنداني چون حسن و حسين (ع) سيدي شباب اهل الجنه، خود معصومه، پدر معصوم، همسر معصوم و فرزندان معصوم.
نبي مكرم اسلام، به دخترش فرمود: يا فاطمه خير الانبياء منا و هو ابوك خير الاوصيا منا و هو بعلك و منا سبطا هذه الامه و سيدي شباب اهل الجنه الحسن و الحسين و هما ابناك و الذي نفسي بيده، منا مهدي هذه الامه و هو من ولدك؛ اي فاطمه بهترين انبياء از ماست و او پدر توست بهترين اوصيا از ماست و او شوهر توست حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت از ماست و آنها فرزندان تو هستند قسم به خدائي كه جان من در دست اوست مهدي اين امت از ماست و او هم از فرزندان تو است.
12- فاطمه كوثر زلال و جوشان قرآن است. چونكه هر كس به در خانه او مراجعه كرد و به او توسل جست نااميد برنگشت. سند بزرگ اين فضيلت آيه مباركه « و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيراً54» ميباشد، عموم راويان شيعه و سني شأن نزولي براي اين آيه نقل كرده اند كه حضرت زهرا (س) و اهل بيت طبق نذري كه كرده بودند، سه روز را روزه گرفتند. در حاليكه خود نيازمند بودند و علي (ع) سه من جو جهت افطار قرض نمود. هنگام افطار سائلي بر در خانه آمد و اظهار نياز كرد، حضرت فاطمه (س) و اهل خانه، مسكين را بر خود مقدم و سهم خودشان را انفاق كردند و خود با آب افطار نمودند، روز دوم هم موقع افطار يتيمي بر در خانه آمد و باز هم غذاي خود را به او بخشيدند و با آب افطار نمودند و روز سوم هم اسيري موقع افطار بر در خانه آمد و آن روز هم ايثار كردند و غذاي خود را انفاق نمودند و سوره دهر در شأن فضيلت اهل بيت نازل شد55.
ارتباط كوثر قرآن با كوثر بهشت
يكي از حقايق كه در بين همه مسلمين شايع و در جوامع روايي و تفسيري شيعه و سني بصورت متواتر وجود دارد مسئله حوض كوثر در بهشت است كه نبي مكرم اسلام هم در حديث معروف و متواتر ثقلين فرمودند: اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابداً و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض56.
دو ميراث گرانسنگ در ميان شما بر جاي من مينهم، كتاب خدا و عترتم. اين دو از هم جدا نخواهند شد تا در حضو كوثر بر من وارد آيند، حوض كوثر نهري است كه مؤمنان براي لياقت يابي حضور در بهشت از آب پاك و پاك كننده آن مينوشند تا لياقت ورود به حريم كبريايي را بيابند.
اينكوثر بهشتي چه نسبتي با كوثر قرآن كه همان كوثر محمدي يعني وجود نازنين حضرت زهرا (س)، دارد؟
درك اين مطلب مشكل است اما با توجه به حديث ثقلين شايد به همين اندازه بشود گفت كه: صاحب كوثر بهشتي رسول خدا و ساقي آن اميرمؤمنان و حقيقت آن باطن فاطمه زهرا (س) است. بنابراين حوض كوثر ميعادگاه قرآن و عترت است كه اتحاد و يگانگي قرآن و عترت آشكار ميشود، چرا كه حقيقت قرآن امري جداي از حقيقت اهل بيت نيست، بلكه يكي قرآن ناطق و ديگري قرآن صامت است.
آري تجلي باطن و حقيقت فاطمه زهرا (س) در بهشت برين، سرچشمه كوثر است كه طهارت بخش بهشتيان براي فيض حضور الهي ميباشد.
پس فاطمه، طاهرهاي است كه طهارت بخش اهل بهشت، بتولي است كه لياقت بخش فيض حضور الهي، تقيهاي است تلاقي گاه قرآن و عترت با نبوت.
او كيست كه هم قران را و هم نبوت را و هم امامت را در خود جاي داده است و در دوران زندگي كوتاهش هم تداوم بخش رسالت پدر و حفاظت بخش امامت و ولايت همسر و ايمن بخش كتاب خدا، استمرار دهنده خط رسالت و امامت است57.
شگفتا كه شگفتي و شيفتگي بشر را با تو پاياني نيست:
نخل نبوت زتو شد بارور
باغ امامت زتو شد پر شجر
مهر تو رخشان زبلنداي عرش
سفره تو گسترةْ عرش و فرش
علت غايي به دو عالم تويي
جوهرة عالم و آدم تويي
خلق تو را امر تو را جان تــو راست
جلوه گه صورت جـانان تــو راست58
فصل لربك وانحر؛
اكنون كه چنين است براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني كن.
اين كوثر و خير كثير و نعمت بزرگ، شكرانه عظيم هم لازم دارد و لذا فقط براي پرودگار خودت و منعم اين نعمت شكرگزار باش و در عمل هم نماز بخوان و سر به سجده شكر بگذار و هم خوني بريز و شتر قرباني كن.
فاء در فصل، فاء تفريع است پس به خاطر اعطاء كوثر و عطيه الهي هم برترين عبادت را كه نماز باشد بجاآور و هم بزرگترين قرباني كه نحر شتر باشد انجام بده.
لربك يعني مربي اين كوثر رب توست. فاطمه را خدا تربيت كرده پس بخشنده و تربيت كننده اين عطيه، همان رب توست پس عبادت و قرباني را فقط براي او انجام بده.
نكته: روش بزرگان اين نيست اگر به كسي چيزي ميدهند در مقابل از او چيزي بخواهند اين از اشخاص بزرگ و كريم صحيح نيست تا چه رسد به خداوندي كه خالق كريم و كريمان است اما سؤال اين است اين دأب و روش بزرگان چرا در اين سوره مراعات نشد و خداوند متعال در مقابل اعطاء كوثر قرآن، به پيامبرش دستور ميدهد كه دو كار را انجام بدهد، هم نماز بخواند و هم خوني بريزد. اين دلالت ديگر بر عظمت آن عطيه الهي يعني كوثر دارد.
ان شانئك هو الابتر
ترجمه مسلماً دشمن توابتر و بلاعقب است.
ان- از ادات تاكيد در ادبيات عرب است.
هو ضمير فصل در ادبيات عرب براي تأكيد هم بكار ميرود.
در زمان نزول قرآن دشمنان پيامبر، داراي فرزند و نوه و نتيجه زياد بودند بطوري كه طوائف بنياميه، بنيعباس قابل شمارش نبودند59، اما نبي مكرم اسلام داراي فرزند نبود. اين آيه مباركه كه در آن شرايط با دو تأكيد فرمود، حتماً دشمن تو ابتر و بلاعقب است و اين پيشگويي قرآن، الان محقق شده است و از اخبار غيبي و اعجاز قرآن به شمار ميآيد و به تعبير مرحوم علامه طباطبايي. اين از ملاحم و خبرهاي غيبي قرآن كريم است.60
دشمنان پيامبر با مرگ فرزندان پسري، خوشحال، و انتظار مرگ آن حضرت را ميكشيدند تا با ارتحال او، اسلام هم برچيده شود. چونكه خيال ميكردند از پيامبر فرزندي نمانده كه راه او را ادامه دهد اما از بركت وجود كوثر قرآن علاوه بر اينكه نسل و ذريه پيامبر بوسيله فاطمه زهرا (س) در جهان گسترش يافت، آئين او و تمام معارف و احكام اسلام هم از يك منطقه خاص و محدود عبور كرده و جهان را فرا گرفته است و اسلام سه نفره به يك و نيم ميليارد مسلمان و يك كشور اسلامي به پنجره و هفت كشور اسلامي رسيده و اين هم از بركات و خيرات حضرت صديقه كبري، كوثر قرآن است.
نكته: هر كس فاطمه را دارد همه چيز دارد. اما اگر كسي فاطمه را نداشته باشد هيچ چيز ندارد و ابتر خواهد بود و چون پيامبر خدا فاطمه را دارد همه چيز دارد و دشمن پيامبر كه فاطمه را ندارد ابتر است و هيچ ندارد.
فاطمه در يگانه
از آنجاييكه فاطمه يكدانه و بينظير است، سوره و كلمات آن « اعطيناك- كوثر- شانئك- ابتر» هم در قرآن تكرار نشده است. و اگر فاطمه همانندي داشت، سوره كوثر هم ميتوانست همانندي داشته باشد، لذا گفته شده، فاطمه زهرا (س) مظهر صفت « ليس كمثله شيء» خداوند است. يعني صفت همانند نداشتن خداوند در اين عالم در فاطمه تجلي يافته و همانند زهرا در اين دنيا وجود نداشته و نخواهد داشت و حقيقتي است يكدانه و بينظير چه اينكه در طول تاريخ بشريت در ميان انبياء و اولياء سراغ نداريم كه:
1- در سن 18 سالگي جبرئيلي امين با او مراوده داشته باشد61
2- اين مراوده به قدري باشد كه در عرض 75 يا 95 روز بصورت مصحف در آيد و كاتب آن هم اميرالمؤمنين (ع) باشد62.
3- ليلهالقدر و ظرف يازده قرآن ناطق باشد.63
4- هم باعث ماندگاري رسالت پيامبر و هم استمرار بخش خط ولايت و هم عامل جاوداندگي نسل پيامبر (ص) گردد.
5- مدال افتخار سيده نساء العالمين را در آفرينش به خود اختصاص دهد.
6- رضايت و خشم او ميزان رضايت و خشم خدا و رسول گردد.
7- شريف ترين نسب عالم را دارا باشد.
و...
آري او ثمرة خلقت و عصاره رسالت و مادر ولايت و امامت، آئينهي تمامنماي پيامبر، مظهر صفات كماليه و جماليه حق و حقيقت ليلهالقدر64 و بالاخره تمام ابعادي كه براي يك انسان متصور است در فاطمه زهرا جلوه كرده است. او حقيقتي يكدانه و بينظير كه همانند ندارد، او حوراء انسيه است65.
نبي مكرم اسلام ضمن حديثي فرمود: دخترم فاطمه از هر جهت بهترين و برجستهترين مخلوق روي زمين است.
ان فاطمه ابنتي خير اهل الارض عنصرا و شرفا و كراماً 66.
فاطمه فاطمه است، محدثه است، صديقه است، مباركه است، مرضيه است، راضيه است، كوثر است و بالاخره شخصيتي كه هرگز تاريخ در طول حيات خود تكرار نميكند و همچون خورشيدي بر تارك اسلام ميدرخشد.
فاطمه اسوه بينظير
پروردگار عالم در قران كريم شيوههاي متفاوتي را براي تربيت انسان ارائه فرموده است. يكي از مؤثرترين و كارآمدترين شيوههاي تربيتي كه در قران به كرات بطور مستقيم و غيرمستقيم مورد توجه قرار گرفته، ارايه الگوهاي شايسته ميباشد.
قد كانت لكم اسوه حسنه في ابراهيم و الذين معه67 در ابراهيم و كساني كه با او بودند براي شما الگويي نيكوست.
ضرب الله مثلا للذين امنوا امراه فرعون68. خداوند براي مؤمنين همسر فرعون را مثل زده است. لقد كان في رسول الله اسوه حسنه69 در پيامبر خدا براي شما الگويي نيكو وجود دارد.
از آنجائيكه حضرت زهرا (س) استمرار اسوه حسنه پدر است، او ميوه قلب رسول الله و روح و نور چشم و پارهتن رسول خدا است.70 او مظهر رضاي الهي و غضب ربوبي و سيده بانوان جهان بشمار ميآيد، لذا به عنوان الگوي جامع و برتر براي نسل ديروز و امروز و فردا معرفي شده است. و شايد همين رمز و راز آن روايتي باشد كه فرمودند:
نحن حجه الله علي الخلق وجدتنا فاطمه حجه الله علينا71
ما ائمه حجت خداوند بر مردم و ما درمان فاطمه حجت و الگوي امامان است.
امام زمان بهترين خلق روي زمين، الگوي همگان در تمام ابعاد وجودي انسان، هم فاطمه زهرا (س) را اسوه شايسته زندگاني خويش معرفي ميفرمايد.
و في ابنه رسول الله لي اسوه حسنه72 دختر رسول خدا براي من الگوي شايسته است.
فاطمه الگوي من است نه از آن جهت كه مادر من است بلكه بدين جهت كه دختر رسول الله و استمرار رسالت و آئين پدر و تداوم بخش امامت و ولايت است.
آري فاطمه نه تنها الگوي بانوان جهان بلكه اسوه تمام جهانيان در ابعاد مختلف زندگي است در سجاده بندگي، در جلوهگاه وارستگي، در اوج ايثار و انفاق، در زهد و سادهزيستي، در حياء و حجاب و عفاف، در عرصه وظايف خانوادگي، در ميدان صبر و بردباري، در جهبه جهاد فرهنگي -اجتماعي و سياسي و...
مقام معظم رهبري فرمود: شخصيت زهراي اطهر در ابعاد سياسي، اجتماعي و جهادي شخصيت ممتاز و برجستهاي است، به طوري كه همه زنان مبارز و انقلابي و برجسته و سياسي عالم ميتوانند از زندگي كوتاه و پرمغز او درس بگيرند73. لذا به تمام دنيا و همه مجامع علمي و فرهنگي با قاطعيت اعلام ميكنيم كه اگر همانند زهرا داريد معرفي كنيد. و با تمسك به آيات و روايات با صراحت ميگوييم كه همانند آن حضرت وجود نداشته و نخواهد داشت و بهترين الگو در همه ابعاد زندگي براي همه عصرها و نسلها ميباشد.
حضرت آيت الله جوادي آملي فرمود: آنچه در پايان اين خطوط و خاتمه اين سطور ميتوان به يادگار نوشت و در جان سرشت، اعتقاد به كوثر بودن زهرا (س) و الگو بودن دختر بطحاء است. او نه تنها اسوه زنان و رهبر نسوان است بلكه امام مردان و زعيم قاطبه نيكان است74.
فاطمه مدافع حريم ولايت:
يكي از ضروريترين عرصههايي كه بايستي به فاطمه زهرا اقتدا نمود، عرصه دفاع از حريم امامت و ولايت است، او در دوره كوتاه زندگاني خود زيباترين جلوه پاسداري از حرمي امامت را با ايراد خطبههاي حماسي و پرشور و شيوههاي دفاع از ولايت را در دو بخش نظري و عملي به تصوير كشانيد.
در قيام پرحماسه فرهنگياش لحظهاي از افشاگري منحرفان كوتاه نيامد، تا به همه مسلمين در طول تاريخ بفهماند كه سكوت در مقابل مهاجمان فرهنگي پذيرفتني نيست و غفلت در مقابل هدفگيران ولايت، عقلايي نيست و افشاگري توطئههاي منافقين داخلي و آگاهسازي غافلان و سادهانديشان وظيفه همه علما و بزرگان و خواص جامعه است.
و در نهايت مجروح شدن و سيلي خوردن و به خون نشستن و فرزند دادن و از پاي ننشستن در مرزباني از اسلام ناب محمدي (ص) و حمايت نظري و عملي از ولايت و امامت و استمرار رسالت و امامت يعني ولايت فقيه در عصر غيبت امام زمان عج، سيره فاطمي و علوي حسيني است. حضرت آيتالله جوادي آملي در اين باره ميفرمايد: اگر او را در يكي از عاليترين چهرهها و برجستهترين صورتهايش كه همانا دفاع از حريم ولايت است بنگري، مشاهده ميكني درياي وجودش به جوش آمده و موج هستياش به اوج رسيده، همه و همه را فداي راه علي و نثار مقام علي (ع) مينمايد و ميگويد يا علي جانم فداي جان تو و نفس من نگهبان نفس تو باد. قالت روحي لروحك الفداء و نفسي لنفسك الوقاء.75
اميد است با پيروي از سيرة فاطمي در همة ابعاد زندگي، شكر عملي اين عطيه الهي را بجا آورده و در حفظ و نشر و گسترش آن براي نسل امروزي كوشا باشيم.
پينوشتها:
1- بحارالانوار، ج43، ص 5
2- زهرا برترين بانوي جهان، ص 20 و 76
3 -آي تطهير- امالي صدوق ص 393- علامه حسنزاده آملي در هزار و يك نكته فرمود: اما فخر رازي كه مشهور به امام المشككين است و درهر مسأله شك كرده در مورد عصمت فاطمه زهرا (س) تسليم محض لسا. (نكته 748)
4 - قل لااسئلكم عليه اجراً الا الموده فيالقربي-شوري آيه 23- امام شافعي پيشواي فرقه شافعيان در اين باره چنين سروده است: يا اهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله فيالقرآن انزله (اي اهل بيت رسول خدا دوستي شما واجبي است كه در قرآن نازل شده است
5 -ان الله يغضب لغضب فاطمه و يرضي لرضاه. بحارالانوار ج 43 ص 19- امالي صدوق ص 214
6 - زهرا برترين بانوي جهان ص 78
7-بحارالانوار ج 43 ج 105، شاعر عرب هم در اين باره چنين سروده است. و حبها من الصفات العاليه عليه دارت القرون الخاليه
8 -سرچشمه انديشه، ج2، ص99
9 -صحفيه نور ج 12 ص 72 قسمتي از پيام امام خميني ره در تاريخ 15/2/59
10 -صحيفه امام ج 20 ص4
11- صحيفه امام ج 7 ص 337-338
12 -مناقب فاطمي ص 78
13 -حديث ولايت ج 3 ص 167
14 - المخفيه قبرها و المجهوله قدرها
15 - بحارالانوار ج 43 ص 65- هزار و يك نكته علامه حسنزاده آملي نكته اول.
16 - صحفيه نور ج 12 ص 72
7 -درباره حضرت زهرا بيش از 50 آيه قرآن تاويل شده است
8 -آدرس آيات: تطهير احزاب 33-مودت، شوري 23- مباهله، آلعمران 61- ابرار، دهر 8- امانت، احزاب 72- ذيالقربي، اسراء 26- صلوات، احزاب 56- نور، نور 35- ضربالمثل، ابراهيم 24- بيوت، نور 36- مرجالبحرين الرحمن 16- ايذاء احزاب 57.
9 - تفسيرالميزان -ج 20- ص370
20 - بقره 23
21 -تفسير مجمعالبيان 10 ص 836 و تفسير نمونه ج 27 ص 368
22 - تفسير الميزان ج 20 ص 371
23 - تفسير نمونه ج 27 ص 377
24 - تفسير نمونه ج 27 ص 377
25 - تفسير الميزان ج 20 ص 371
26 - حجر 78
27 - طه 99
28 -تفسير مجمعالبيان ج10 ص 835
29 -تفسير كبير ج 32ص 124
30 -تفسير الميزان ج 20 ص370
31-تفسير الميزان- ج20-ص 370
32- تفسير كبير ج 32 ص 124
33 -تفسير الميزان ج 20 ص 370
34 -بحارالانوار ج16 ص 78
35-اعراف 142
36 -فص حكمه عصميته في كلمه فاطميه ص 60
37 -تفسير الميزان ج 20 ص 370 تفسير كبير ج 32 ص124- تفسير نمونه ج 27 ص 376- تفسير مجمعالبيان ج 10 ص 836
38 -صحيفه امام ج 19 ص 184
39 -مناقب فاطمي ص 92
40 -اصول كافي باب ان الارض لاتخلومن حجه
41 -مفاتيح الجنان زيارت جامعه كبيره
42 -بحارالانوار ج 43 ص8
43 -اصول كافي ج1 ص 457
44 -صحيفه امام ج 20 ص 5 و 4
45 -صحيفه امام ج 16 ص 87-193
46- فرائت السمطين، ج 2 ص 68
47- صحيفه امام، ج7، ص 337
48 -سفينه البحار، ج2.
49 -روايت شده كه پيامبر اسلام فاطمه را به كنيهام ابيها يعني مادر پدر ميخوانده فص كلمه عصمتيه في كلمه فاطميه- ص 45
50- سوره دهر-8
51 -فرائد السمطين، ج2 ص 67
52 -فرائد السمطين، ج2 ص 67
53 - سرچشمه انديشه-ج2-ص 103
54 -دهر- 8
55 -الغدير ، ج3، ص107-111- و غالب تفاسير شيعه و سني
56 - الغدير، ج1 ص 31
57 -اين مطالب برگرفته از فرموده علامه آيه ا... مصباح يزدي در كتاب جامي از زلال كوثر ص 23-24
58 -مناقب فاطمي، ص 22
59 - تفسير نمونه، ج 27، ص377
60 -تفسير الميزان ج 20، ص 371
61 - اصول كافي ج1 ص 241
62 - همان
63 -در روايتي شب قدر تفسير به فاطمه زهرا شده است ليله فاطمه فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرك ليله الق
یکى از القاب مشهور امام زمان(علیهالسلام) قائم است که به معناى ایستاده و برپا دارنده است. ودر روایات متعددی به این لقب اشاره شده است و ما چند روایت را در اینجا می آوریم :
خدواند خودش این لقب را برای امام زمان علیه السلام بکار برده است .«بهذا القائم انتقم منهم». شیخ صدوق ،علل الشّرایع
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرمودند: من انکر القائم من ولدی فی زمان غیبته، فمات. فقد مات میته جاهلیه. کسی که در ایام غیبت مهدی از فرزندان من، او را انکار نماید و بمیرد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. کمال الدین:413 ح 12.
امام صادق علیه السلام فرمود : «اذا توالت ثلاثة اسماء : محمد و علی و الحسن، فالرابع القائم ؛هنگامی که سه اسم محمد و علی و حسن دنبال هم آمدند، پس چهارمین آنان قائم است».کمال الدین: ج 2 ص 334 ب 32 ح 3
امام صادق السلام فرمود: همه ما امامان قائم هستیم ، ولى آن قائم (امام دوازدهم ) صاحب شمشیر (قدرت و حکومت) است و برنامه اى غیر از برنامه ما دارد .اثباة الهداة ، ج 7، ص 127).
امام جوادعلیه السلام نیز می فرماید : «اِنّ القائم منّا هو المهدی الّذی یجب ان ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره ؛ به راستی که قائم از ما، مهدی است که در ایام غیبت، انتظار او و در دوران ظهور، اطاعت او واجب است».کمال الدین: 2/ 377 ح 1
اما اینکه چرا به امام دوازدهم قائم می گویند.:
1-قائم می گویند بخاطر اینکه بعد مردن یادش و نامش به پا می خیزد .
از امام جوادعلیه السلام نیز سؤال شد : چرا او را قائم می نامند؟ امام فرمود :
«لأنّه یقوم بعد موتِ ذکرِه و ارتدادِ اکثرِ القائلین بأمامته ؛ چون پس از آن قیام می کند که از یادها رفته است و بیشتر معتقدان به امامتش برگشته اند».کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 378، ح 3.
2- قائم می گویند بخاط اینکه به انتقام خون جدش امام حسین علیه السلام به پا می خیزد .
ابوحمزه ثمالی روایت کرده که به حضرت باقر (ع) عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! آیا همه شما قائم به حقّ نیستند؟» حضرت فرمود: «بلی.» گفتم: «پس چرا فقط به حضرت قائم (ع)، قائم می گویند؟» حضرت فرمود: «وقتی جدّم حسین (ع) کشته شد، ملائکه بسوی خدای تعالی ناله و گریه و زاری کردند و گفتند: الهنا و سیّدنا! آیا از کسی که برگزیده تو و پسر برگزیده از خلق ترا بکشد اعراض خواهی فرمود؟!» خداوند به ایشان وحی فرستاد که: «ای ملائکه من! آرام بگیرید، قسم به عزّت و جلال خود که حتماً از ایشان انتقام می گیرم هر چند مدّتی بگذرد و بعد از زمانی باشد.» آن گاه خدای تعالی ، ائمّه از فرزندان حسین (ع) را برای ملائکه ظاهر نمود. پس ملائکه خوشحال شدند. ناگهان دیدند که یکی از آنها ایستاده و نماز می خواند. خداوند فرمود: «بوسیله این ایستاده از ایشان انتقام می گیرم.» شیخ صدوق ،علل الشّرایع
3-به او قائم میگویند، زیرا به امر خدا قیام به حق میکند و جهان را از شرک و ظلم میرهاند.و عدالت را در سراسر جهان می گستراند .
من از تبار تشنه غروبهاى انتظار
که سبز مىتپد دلم به شوق دیدن بهار
بیا میان ذهن این همیشههاى شب به دوش
نهال روشن سپیده را، تو مهربان، بکار
بیا براى آسمانِ خسته سکوت پوش
نوید بال بالِ آبى پرندهاى بیار
بیا بخوان دوباره قصه قشنگ آسمان
به گوش بالِ بسته کبوتران این دیار
تمام لحظههاى ما، غبار غم گرفتهان
د مگر به یمن چشم تو فرو نشیند این غبار
از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم........................تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم گفتند غروب جمعه خواهی امد...............................انقدر نیامدی که ما پیر شدیم اللهم عجل لولیک الفرج
ای گل باغ ولایت یوسف زهرا کجایی عاشقان در انتظارند پس ز غیبت کی می آیی چه انتظار عجیبی! تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی ! عجیب تر از ان چه اسان نبودنت شده عادت چه بی خیال نشستیم نه کوششی نه وفایی فقط نشسته و گفتیم : خدا کند که بیایی .......
شب جمعه که میشه ادم یه حسی پیدا میکنه وای اگه غروب جمعه بشه
دیگه ادم احساس ناامیدی بکنه که یوسف زهرا باز نیومده .برگرد بی تو بغض
فضا وا نمیشود یا ابا صالح المهدی ادرکنی..التماس دعا یا مهدی ..
تمام جمعه ها و تمام ثانیه ها چشمان منتظرانت دیده به راهت دارند تا
بیایی غم دل بزدائی دلمان پوسید از غم دوریت یا بن الحسن عج
زیباترین بهارم پایان انتظار است / هر گه رسد نگارم بهار در بهار است
اللهم عجل لولیک الفرج
این جمعه هام گذشت و اما نیامدی...
فراماسون ها اعتقادی به خدا و خالق هستی ندارند
بر اساس کتابی که یک محقق انگلیسی منتشر کرده است، فراماسونها که همواره سکوت معنیداری در قبال مسئله دین از خود ارائه میکنند، در واقع هیچ گونه اعتقادی به خدا و خالق هستی ندارند.
پایگاه خبری “خبر ینیگون ” ترکیه در گزارشی نوشت: مارتین شورت نویسنده و محقق انگلیسی که سال های متمادی از عمر خود را صرف بررسی فرقه فراماسونی کرده، ماهیت واقعی این فرقه را در قبال دین روشن کرد
بنا به این گزارش مارتین شورت در کتاب ” از درون فراماسونها ” تاکید میکند در تفکر و آیین فراماسونها خداوند جایگاهی ندارد و مفاهیم و عباراتی نظیر ” ای هستی بزرگ ” و یا “معمار بزرگ هستی ” کاملا مبهم و نامشخص است.
“استفان نایت ” محقق انگلیسی به دنبال انتشار نتیجه بررسیها و یافتههای خویش در مورد این فرقه در کتاب “برادری ” که بازتاب گستردهای در جهان پیدا کرد، به طرز مرموزی درگذشت، گفته میشد که از سوی فراماسونها کشته شده است. مارتین شورت تحقیقات نیمهتمام نایت را دنبال کرد و کتاب “از درون فراماسونها ” را منتشر ساخت. وی در این کتاب تاکید کرد در فرقه فراماسونی با سماجت هر چه تمام ذکری از نام خدا به میان نمیآید.
رد پای مسیحیت در سه قرن پیش در فرقه فراماسونی
در این کتاب آمده است که در آیینهایی که حدود سه قرن پیش در این فرقه برگزار میشده آثاری از مسیحیت جلب توجه میکند و حتی تا اوایل قرن هیجده میلادی در مراسم فراماسونها بخش هایی از انجیل قرائت میشده است. مارتین شورت تاکید میکند: در جدا شدن فراماسونها از مسیحیت کتاب دکتر جیمز اندرسن با نام “قواعد کلی فراماسونی ” تاثیر بسزایی داشته است. وی تصریح میکند دکتر اندرسن در این کتاب که از سوی کلیه فراماسونها در سطح جهان مورد پذیرش قرار گرفته چنین مینویسد: فراماسونها از این پس باید مطابق دینی که اکثریت جامعهای که در آن زندگی میکنند پذیرفتهاند، رفتار نموده ولی اندیشههای مشخص فردی خود را برای خویشتن محفوظ نگاه دارند. همانگونه که مشاهده میشود در اینجا یک نوع فریب مطرح است.
کلیسای اسکاتلند: فراماسونی، بت پرستی است
مارتین شورت در کتاب خود با اشاره به اینکه واژههای بکار رفته در آیینهای فراماسونی کاملا مبهم است در ادامه میافزاید علیرغم اینکه تعداد زیادی از عالمان دینی فراماسون هستند ولی روشن است که مسیحیت به لحاظ ساختاری با فرقه فراماسونی در تضاد است. وی در ادامه میگوید: فراماسونها مسیحیانی را که فراماسون نیستند وحشی و احمق خطاب میکنند. واتیکان هم که کاملا مخالف فراماسونی است. در سال ۱۹۸۳ در بیانیه واتیکان گفته شد که مومنانی که وارد فرقه فراماسونی میشوند مرتکب گناه بزرگی شدهاند. “هاگ کارتوینگ ” یکی از مقامات ارشد کلیسای اسکاتلند نیز در بیانیه ماه می ۱۹۸۶ تاکید کرد نظام فراماسونی کار تاریکیها است و افرادی را که وارد این فرقه میشوند، به سوی بتپرستی کشانده و این تشکل را در نهاد آنها امری طبیعی جلوه میدهند.
فراماسونها نیازی به ایمان ندارند
مارتین شورت با تاکید بر اینکه فراماسونها در کشوری که در آن زندگی میکنند به ایمانی سازمان یافته بر اساس دین رایج در آن کشور نیازی ندارند، در ادامه میگوید: عباراتی نظیر “ای هستی بزرگ ” که در آیینهای فراماسونی بکار برده میشود به چه معناست؟ فراماسونها به هیچ دین سازمان یافتهای نیاز ندارند. تنها چیزی که آنها احتیاج دارند، اعتقاد به قدرتی جهانی پیش برنده است. هیچ چیزی وجود ندارد که یک فراماسون را از عبادت به خدایی خوب و یا شیطانی منع کند. یک فراماسون میتواند معتقد باشد که فرقی بین شیطان و خدا وجود ندارد.
فراماسونی مانع از ارتجاع فرقهای می شود!
مارتین شورت با یادآوری این مطلب که نویسندگان طرفدار فراماسونها با تخریب بی پروا و گستاخانه اعتقادات بعضا فراماسونی را به عنوان یک دین معرفی میکنند، در ادامه چنین میافزاید: “فورت نیوتن ” راهب باپتیست میگوید: فراماسونی یک معبد است. به جای انتقاد از فراماسونی باید شکرگزار باشیم که فراماسونی مانع ارتجاع فرقهای شده است. “جیاسام وارد ” هم میگوید: فراماسونی را نامزد پذیرفته شدن به صورت یک دین میبینم و با جرات هر چه تمام اعلام میکنم که فراماسونی یک دین است. واعظ اعظم فراماسونهای انگلیس هم میگوید: بله، فراماسونی یک دین است. فراماسونی آنچه را که باید یک دین دارا باشد، اعتقاد به یک هستی بزرگ و مسئولیتهای آن، تقدس و وجود یک سیستم عبادی و سایر ویژگی های لازم را دارا است.
همه معصومین برای ویژگی ها ، وظایف و شرایط این زمان سخنانی بیان فرموده اند ، زینت دوش پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) امام حسین( علیه السلام ) می فرمایند :
«.... التاسع من ولدی و هو القائم بالحق ، یحیی الله به الارض بعد موتها و یظهر به دین الحق علی الدین کُله و لو کره المشرکون ، له غیبة یرتد فیها اقوام ُ و یثبتُ فیها علی الدین آخرون ، فیوءذون یقال لهم : (( مَتی هَذا الوَعدُ اِن کُنتُم صادِقین َ )) اما انّ الصابر فی غیبة علی الاذی و التکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله » نهمین فرزند من ، امام قائم به حق است و خدای متعال زمین را به واسطه او پس از مرگ زمین ، زنده می کند و دین حق را به دست او بر همه ادیان چیره نماید گرچه مشرکان را ناخوش آید و او را غیبتی است که اقوامی در آن از دین بر می گردند عده ای ثابت و پا برجا مانند و اذیت شوند . به آنان گفته می شود : اگر راست می گویید ، این وعده ( ظهور ) چه وقت عملی می شود ؟ بدانید کسی که در دوران غیبت بر آزار و تکذیب صابر باشد مانند مجاهدی است که در کنار رسول خدا( صلی الله علیه و آله وسلم ) مجاهده کرده باشد .
در این روایت شریف ، وظیفه همگان برای زمینه سازی ظهور به خوبی نمایان است .یکی از وظایف شیعیان در این زمان صبر مثبت است ، یعنی حضور در اجتماع و مجاهدت برای ظهور و تحمل ناملایمات و سایر محنت ها ، هرکس این گونه باشد مانند مجاهدان عصر نبوی پاداش دارد . و روشن است که نشستن درون خانه و منتظر بودن و با هیچ کاری کار نداشتن نمی تواند مجاهدت داشته باشد . لذا برای تطبیق و تساوی در قانون عمل و جزا ، صبر در این روایت به معنای تلاش و حرکت و دوری از عجله کردن ناشیانه است .
برگرفته از کتاب از حسین تا مهدی / محمد رضا فوادیان
(( امام حسین آیات اولیه سوره شمس را به امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف ) تاءویل نموده است :
امام باقر (علیه السلام ) می فرماید: حارث اعور به امام حسین (علیه السلام )عرض کرد :
یابن رسول الله ! جعلت فداک : اخبرنی عن قول الله فی کتابه « و الشمس و ضحیها » قال : ویحک یا حارث ، ذلک محمد رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) ، قلت : جعلت فداک : قوله : « والقمر اذا تلیها » قال : ذلک امیر المومنین علی بن ابی طالب یتلو محمداً ، قال : قلت « و النهار اذا جلیها »، قال ذلک القائم من آل محمد ، یملاء الارض قسطا و عدلا ،
ای زاده رسول الله فدایت شوم ، مرا از معنای آیه شریفه « و الشمس و ضحیها » ( سوگند به خورشید و گسترش نو آن ) مطلّع ساز . حضرت فرمود : مراد از خورشید رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می باشد . پرسید منظور از آیه شریفه « والقمر اذا تلیها » ( سوگند به ماه چون پس از آن آید ) چیست ؟
فرمود : منظور از ماه ، امیر المومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام ) است که بعد از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) می باشد گفت : مقصود از آیه شریفه « و النهار اذا جلیها » ( و سوگند به روز ، وقتی که آن را روشن سازد .) چیست ؟
فرمود : مقصود از روز ، قائم آل محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است که زمین را پر از قسط و عدل کند )).
گذشته بشریت به جهت نداشتن عبودیت کامل و همه جانبه افراد ، روزشان همانند شب است ، اما در دولت کریمه امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف ) آن چنان زندگی بشریت در همه مراحل شکوفا می گردد که به حقیقت آن ایام را روز روشن باید نامید ، چرا که از سیاهی ها و تباهی ها اثری نیسست .
برگرفته از کتاب از حسین تا مهدی / محمدرضا فوادیان
مدعیان دروغین :
از دیگر آسیب هایی که در مورد مهدویت می توان بیان کرد ظهور مدعیان دروغین است . در طول سالیان غیبت امام مهدی ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) افرادی ادعا کرده اند که با آن حضرت بزرگوار ارتباط خاص دارند و یا از سوی آن بزرگوار به مقام نیابت خاص رسیده اند . امام زمان در آخرین نامه خود به نائب چهارم تصریح فرموده اند ( تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت ، کارهایت را سامان ده و درباره ی جانشینی بعد از خود به هیچ کس وصیت نکن که غیبت کامل فرارسیده ... و در آینده بعضی از شیعیان من ادعای مشاهده و ارتباط بامن را می کنند آگاه باشید که هرکس قبل از خروج سفیانی و صیحه ی آسمانی ادعای مشاهده کند دروغگو است ).
با این بیان روشن هر شیعه آگاهی وظیفه دارد مدعیان ارتباط و نیابت خاص را تکذیب کند و راه نفوذ و سود جوئی این فرصت طلبان و دنیاخواهان را ببندند .
بعضی از این دروغگویان پا را فراتر نهاده و پس از ادعای نیابت ، مدعی مهدویت شده اند و در پی این ادعای باطل ، مکتب و فرقه ی انحرافی را بنیان نهاده و زمینه انحراف اعتقادی عده ی زیادی را فراهم کرده اند . که بسیاری از آنها با پشتیبانی و حمایت استعمار به وجود آمده و به خیانت خود ادامه داده اند .
شوق فراوان به دیدار حضرت مهدی ( علیه السلام ) بدون معرفت و آگاهی کافی نسبت به آن حضرت و غفلت از وجود شیادان در این عرصه زمینه ساز ارتباط با مدعیان دروغین میگردد. بنابراین شیعیان منتظر باید با آگاهی کافی از معارف ناب مهدویت خود را از دام نیرنگ بازان حفظ کنند و با پیروی از علمای متعهد شیعه در مسیر روشن مکتب گام بردارند .
منبع : نگین آفرینش/ محمد مهدی حائری پور ،مهدی یوسفیان، محمد امین بالادستیان
علّامه سید مهدی بحرالعلوم(ره):
این بزرگوار یكی از مشتاقان و ارادتمندان حقیقی حضرت ولی عصر(ع) بودهاند، كه پیوسته متوسّل به آن حضرت می شدند.
ایشان در زمان تحصیل با میرزای قمی (ره) همدرس بودند و مرحوم میرزا می گوید: چون استعدادش زیاد نبود من غالباً درسهارا برای ایشان تقریر می كردم.
بعد از اینكه من به ایران آمدم و چندسالی گذشت بار دیگر به زیارت عتبات عالیات موفّق شدم.
در این زمان سید بحرالعلوم اشتهار علمی زیادی پیدا كرده بود و وقتی با ایشان ملاقات كردم، ایشان را دریای موّاجی از علم دیدم.
وقتی سًََّر قضیه را از ایشان جویا شدم، در خلوت اینگونه برایم تعریف كردند:
«شبی به مسجد كوفه رفته بودم،دیدم آقایم حضرت ولی عصر (ع) مشغول عبادت است ایستادم و سلام كردم.
جوابم را مرحمت فرمودند و دستور دادند پیش بروم.
من كمی جلو رفتم ولی ادب كردم و جلو تر نرفتم.
فرمودند: جلوتر بیا، پس چند قدمی جلوتر رفتم باز هم فرمودند: جلوتر بیا.
ومن نزدیك شدم تا آنكه او آغوش مهر گشود و مرا در بغل گرفت و به سینه مباركش چسبانید.
در آن هنگام آنچه را خداوند متعال می خواست كه به قلب و سینه من سرازیر شود، سرازیر شد.»
منبع :
نجم الثاقب ـ ص473 (باتلخیص)، میرزا حسین نوری (ره)، انتشارات آستان مقدس صاحب الزمان (عج)، قم، جمكران ، 1412 هـ . ق، چاپ دوّم.
فراماسونری در طول تاریخ با تمام وجود، از همه ی قدرت و امکانات موجود برای رسیدن به مقاصد شوم خود بهره برده است. بعد از نابودی حکومت مصر باستان، این عقیده شیطانی به شکلی مخفی و رمزآلود ولی فعالی و پویا، در طی اعصار و قرون در بین جوامع خزیده است. از اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 و همزمان با استقلال آمریکا (که کشوری با ارکان کاملاً ماسونی است(، فراماسونری با این تفکر که دیگر در موضع قدرت قرار گرفته است، آهسته آهسته خود را از لایه های زیرین جوامع بیرون کشیده و بدون واهمه، نمادهای خود را عرضه نموده است؛ تا آنجا که در سالهای اخیر به دلیل قدرت فراوان، اعمال خود را علنی تر کرده تا عده ای را با ترساندن از قدرت خود، به سمت خویش جذب کند و پایه های خود را مستحکم تر نماید.
فراماسونری در طول تاریخ برای پیشبرد اهداف خود و مبارزه با ادیان الهی، در دو جبهه ی کلی و مهم به فعالیت پرداخته است:
1 – جبهه ی اقتصادی، سیاسی، نظامی و تکنولوژیکی ( که از اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 به موفقیت نایل شده و از آن زمان جهان را تحت تأثیر قرار داده است.) در این جبهه، نقش اصلی را کشورهای اسرائیل و آمریکا برعهده دارند . آمریکا و اسرائیل علاوه بر عملکرد بارز خود در زمینه ی سیاسی و اقتصادی و نظامی، به صورت غیر مستقیم نیز با حمایت از گروه های شیطان پرست، به ترویج فساد و فحشا و اعمال شیطانی مبادرت می ورزند. نکته ی مهم و جالب توجه این است که سردمداران و رؤسا و استادان اعظم ماسونی و آنان که گرداننده ی این شبکه هستند، ظاهری شیک و آراسته و عادی دارند، ولی رده های پائین و مردم عادی که به سمت گروه های شیطان پرست کشیده می شوند، از ظاهر و آرایش شیطانی برخوردارند.
2 – جبهه ی فکری، عقیدتی و فرهنگی (که با نفوذ در ادیان، قصد تخریب آنها را، هم از درون و هم از بیرون داشته است (
ادامه دارد ....
موضوع محل اقامت و سكونت امام مهدي (ع) در زمان غيبت از جمله موضوع هايي است كه ذهن بسياري از مردم را به خود مشغول كرده است و معمولاً در مجالس و محافل مهدوي مورد پرسش قرار مي گيرد.
پيش از جواب دادن به اين پرسش يادآوري اين نكته ضروري است كه براي غيبت امام مهدي (ع) دو معنا قابل تصور است :
1- ناپيدا بودن امام : يعني اينكه آن حضرت در دوران غيبت از نظر جسمي از ديدگان مردم به دور است و اگرچه آن حضرت مردم را ميبيند و از حال آنها با خبر مي شود، ولي كسي توان ديدن ايشان را ندارد.
2- ناشناس بودن امام : آن حضرت در طول زمان غيبت در ميان مسلمانان حضور ميابد و با آنها مواجه مي شود ولي كسي اورا نمي شناسد و به هويت واقعيش پي نميبرد.
بحث از محل اقامت و سكونت امام مهدي (ع) در زمان غيبت اگرچه در هر دو فرض مطرح مي شود، ولي به نظر مي رسد در فرض دوم اين موضوع كمتر جاي بحث دارد و آن حضرت با مخفي داشتن هويت خود در هر كجا كه بخواهد مي تواند زندگي كند . در زمينه محل اقامت امام مهدي(ع) روايت هاي گوناگوني وجود دارد كه با توجه به آنها محل هاي احتمالي اقامت آن حضرت را مي توان به سه دسته تقسيم كرد:
1- محل هاي دور دست و ناآشنا: برخي از روايات محل خاصي را براي اقامت امام مهدي (ع) تعيين نمي كنند و جايگاه ايشان را در بيابان ها و كوهها، مكان هاي دوردست و محل هايي مي دانند كه هيچ كس از آن آگاهي ندارد . آن حضرت در توقيع شريفي كه خطاب به شيخ مفيد صادر شده است ، در اين زمينه مي فرمايد: (( ما بر اساس آنچه خداي تعالي براي ما و شيعيان مؤمن مان مصلحت ديده تا زماني كه دولت دنيا از آنِ فاسقان است، در سرزمين هاي دوردستي كه از جايگاه ستمگران دور است سكنا گزيده ايمولي از آنچه بر شما مي گذرد آگاهيم و هيچ يك از اخبار شما بر ما پوشيده نمي باشد))
در روايتي از امام صادق (ع) نقل شده است كه آن حضرت جايگاه امام مهدي (ع) را جايي ناشناس معرفي مي كند كه جز معدود افرادي از آن آگاهي ندارند: (( و هيچكس از دوست و بيگانه از جايگاهش آگاهي نمي يابد مگر همان خدمت گزاري كه به كارهاي او مي رسد )).
اين گونه روايات گوياي آن است كه امام مهدي (ع) براساس امر الهي در مكان هايي ناشناخته ، دور از دسترس ، به دور از شهرها و آبادي ها زندگي مي كندو از محل اقامت آن حضرت كسي آگاه نيست.
ادامه دارد.....
منبع : ماهنامه موعود آبان 1387
گروه های مختلف ماسونی بعضاً فلسفه ی عقیدتی متفاوتی دارند؛ اما با این حال در لا به لای عقایدشان، می توان مشترکات فراوانی نیز یافت. نکته ی مهمی که وجود دارد این است که فلسفه ی وجودی بسیاری از عقاید ماسونی به طور کامل شناخته نشده است، اما این به معنای عدم وجود این اعتقادات نیست. برای مثال شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد اکثر گروه های ماسونی، شیطان را تقدیس می کنند. از جمله: اذعان خود آن ها به تقدیس لوسیفر (یکی از نام های شیطان) و یا استفاده از علایم بی شماری که اکثر آن ها توسط گروه های شیطان پرست نیز استفاده می شوند؛ با این اوصاف ما می توانیم بفهمیم که ماسون ها شیطان پرست نیز هستند. اما هنوز نمی دانیم که چه عاملی آنان را به این تفکر سوق داده است. (البته این نکته تقریباً اثبات شده است که ماسون ها و شیطان پرستان به موجودی به نام ابلیس یا شیطان اعتقاد ندارند، بلکه آن ها بزرگداشت شیطان را به عنوان نمادی برای مخالفت با ادیان انجام می دهند. در هر صورت، علت لجاجت بیش از حد آن ها با دین و اصرار افراطی آن ها بر بزرگداشت شیطان به عنوان نماد ضد دینی، کاملاً روشن نشده است.) نکته ی دیگر این که بسیاری از گروه های ماسونی شیطان پرست، الهه های ملل باستان را نیز ارج می نهند. از جمله: Isis و Osirisو... که این مطلب کاملاً اثبات شده است. اما ما نمی دانیم که چرا آنان خداوند یکتا را کنار گذاشته و هم شیطان و هم الهه های متعدد را بزرگ می دارند؟!
با این حال بخشی از عقاید ماسون ها که کاملاً اثبات شده اند، عبارتند از:
* ادعای روشنی بخش (Giver of light) بودن شیطان (Lucifer)
* بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی (Satanism)
* اعتقاد به اینکه زن و مرد اولیه، که مقام نیمه خدایی دارند، خالق نسل کره ی زمین هستند نه خداوند یکتا.
* بزرگداشت الهه های ملل باستان، مانند ایزس، لات و ... و احترام به عقاید جاهلی ملل باستان (Paganism).
* اعتقاد قوی به آداب و رسوم مصر باستان که این مطلب کفرآمیز و شرک آمیز بودن عقاید آنها را توأماً نشان می دهد.
* اعتقاد فراوان به اومانیسم.
* اعتقاد فراوان به ماتریالیسم (ماده گرایی) و عدم اعتقاد به روح و مسایل فرامادی.
* اعتقاد راسخ به سلیمان (Solomon) نه به عنوان نبی بلکه به عنوان پادشاه، جادوگر و ماسون اعظم. نکته ی جالب این که اکثر یهودیان نیز چنین اعتقادی دارند. آیه ی 102 سوره ی بقره نیز اشاره به همین مطلب دارد.
« خداوند نیز در آیه ی 102 سوره ی بقره درباره ی بنی اسراییل می فرماید:
وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْكِ سُلَیْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَـكِنَّ الشَّیْاطِینَ كَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ....... و پیروی كردند از سخنانی كه شیاطین در قلمرو سلیمان می خواندند وهرگز سلیمان به خدا كافر نگشت ولیكن شیاطین كافر شدند و سحر به مردم می آموختند ......»
كتاب تفسیر نمونه درباره ی آیه ی 102 سوره ی بقره می نویسد:
از احـادیـث چـنـیـن بـر مـى آید كه در زمان سلیمان پیامبر، گروهى در كشور او به عمل سحر و جـادوگـرى پرداختند, سلیمان دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آورى كرده، در محل مخصوصى نگهدارى كنند.
پـس از وفات سلیمان، گروهى آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحر كردند؛ بعضى از این موقعیت استفاده كرده و گفتند: سلیمان اصلاً پیامبر نبود، گروهى از بنى اسرائیل هم از آنها تبعیت كردند و سخت به جادوگرى دل بستند، تا آنجا كه دست از تورات نیز برداشتند.
هـنـگـامى كه پیامبراسلام (ص ) ظهور كرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود سلیمان از پیامبران خدا بوده است، بعضى از احبار و علماى یهود گفتند: از محمد تعجب نمى كنید كه مى گوید سلیمان پیامبر است؟
این گفتار یهود، علاوه بر این كه تهمت و افتراى بزرگى نسبت به این پیامبر الهى محسوب مى شد، لازمه اش تكفیر سلیمان (ع ) بود.
به هر حال این آیه فصل دیگرى از زشتكاریهاى یهود را معرفى مى كند كه پیامبر بزرگ خدا، سلیمان را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مى گوید: « آنها از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مـى خواندند، پیروى كردند : واتبعوا ما تتلوا الشیاطین على ملك سلیـمان ». سپس قرآن به دنبال این سخن اضافه مى كند: « سلیمان هرگز كافر نشد : و ماكفر سلیـمان ». او هـرگـز بـه سحر توسل نجست ، و از جادوگرى براى پیشبرد اهداف خود استفاده نكرد، « ولى شیاطین كافر شدند، و به مردم تعلیم سحر دادند : ولكن الشیاطین كفروا یعلمون الناس السحر ».(25)
* علاقه ی افراطی به علوم طبیعی. تعداد زیادی از برندگان جوایز نوبل و دانشمندان علوم طبیعی، ماسون بوده اند. مانند: الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین، و ادوارد جنر کاشف واکسن آبله.(26) در این میان به نظر می رسد که علاقه و توجه افراطی ماسون ها به علم، برای پر کردن خلاء ناشی از کنار گذاشتن معنویت انجام می گیرد. البته لازم به ذکر است که در دین اسلام هم تأکید زیادی بر فراگیری علم و دانش شده است، اما از مسلمانان خواسته شده تا به صورت معتدل (نه افراط، نه تفریط) به علم بپردازند و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به خدا استفاده نمایند. بنابراین در اسلام، علم هدف نیست بلکه یک وسیله است، اما در فراماسونری علم خود یک هدف است.
* اعتقاد به قدرت برتر در ماسون صاحب درجه 33. گروه های ماسونی 33 مرتبه و 33 درجه دارند. شخصی که به درجه ی 33 می رسد ، قدرت زیادی داشته و ماسون اعظم نامیده می شود. این شخص بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد.
* اعتقاد به ساخت معبد سلیمان به عنوان پایتخت عقیدتی در بیت المقدس (Jerusalem) قبل از ظهور ضد مسیح (Antichrist) یا فرعون جدید (New Pharaoh) که منجی شیطانی ماسونهاست.(27)
* اعتقاد به ظهور ضد مسیح (Artichrist = دجال) یا فرعون جدید (New Pharaoh) در ابتدای (دهه ی اول) قرن 21 و شروع حکومت جهانی شیطانی توسط او.(28) (البته ممکن است که Antichrist مورد نظر خود ماسون ها، لزوماً شخص خاصی نباشد؛ بلکه ممکن است Antichrist مورد نظر ماسون ها، خود تشکیلات فراماسونری باشد.)
در هر حال جا دارد که در این قسمت به این نکته اشاره کنیم که گروه هایی مانند فراماسونر ها و شیطان پرستان، از شیطان پرستی به عنوان یک نماد برای مبارزه با ادیان استفاده می کنند . اعضای این گروه ها در واقع هیچ اعتقاد قلبی به مسایل فرازمینی مانند خدا، فرشتگان، شیطان و ... ندارند و معتقدند که تنها ماده وجود خارجی دارد. (اعتقاد به ماتریالیسم) اعضای این گروه ها برای نشان دادن دشمنی خود با مذاهب، از نماد (Baphomet) که مربوط به شیطان پرستان باستان است، استفاده نموده و از آن برای نشان دادن بی اعتقادی خود به عالم آخرت بهره می جویند. البته لازم به ذکر است که فراماسون ها و شیطان پرستان، خودشان نیز به این مسأله اعتراف کرده اند
عيد کمال دين . سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصايت و ولايت امير المومنين عليه السلام بر شيعيان و پيروان ولايت خجسته باد
خورشيد چراغکي ز رخسار عليست / مه نقطه کوچکي ز پرگار عليست هرکس که فرستد به محمد صلوات / همسايه ديوار به ديوار عليست عيد غدير مبارک
روز عيد غدير خم از شريف ترين اعياد امت من است پيامبر اکرم(ص)
نازد به خودش خدا که حيدر دارد / درياي فضائلي مطهر دارد همتاي علي نخواهد آمد والله / صد بار اگر کعبه ترک بردارد عيد غدير خم مبارک باد
خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک دلا امشب به مي بايد وضو کرد / و هر ناممکني را آرزو کرد عيد بر شما مبارک
علي در عرش بالا بي نظير است علي بر عالم و آدم امير است به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
چون نامه ي اعمال مرا پيچيدند بردند به ميزان عمل سنجيدند بيش از همه کس گناه ما بود ولي آن را به محبت علي بخشيدند عيدتان مبارک
تمام لذت عمرم در اين است / که مولايم اميرالمومنين است عيد شما مبارک
نه فقط بنده به ذات ازلي مي نازد ناشر حکم ولايت به ولي مي نازد گر بنازد به علي شيعه ندارد عجبي عجب اينجاست خدا هم به علي مي نازد
هان! اي مردمان! علي را برتر بدانيد، که او برترين انسان از زن و مرد بعد از من است.... هرکه با او بستيزد و بر ولايتش گردن ننهد نفرين و خشم من بر او باد. (خطبه ي غديريه)
قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد ايمان به جز از حب علي پايه ندارد گفتم بروم سايه لطفش بنشينم گفتا که علي نور بود سايه ندارد عيد غدير مبارک
شبي در محفلي ذکر علي بود شنيدم عارفي فرزانه فرمود اگر آتش به زير پوست داري نسوزي گر علي را دوست داري
خورشيد شکفته در غدير است علي باران بهار در کوير است علي بر مسند عاشقي شهي بي همتاست بر ملک محمدي امير است علي
مدح علي و آل علي بر زبان ماست / گويا زبان براي همين در دهان ماست
روز مـحـشــر پـرسـيـد ز مـن رب جـلــــــــي گفت تو غـرق گنـاهي؟ گفتمش يـا رب بلي گفت پس آتش نميـگيرد چـرا جـسم و تنـت گفتمش چون حـک نمودم روي قلبم يا علي
شبي در محفلي ذکر علي بود ، شنيدم عاشقي مستانه فرمود ، اگر آتش به زير پوست داري ، نسوزي گر علي را دوست داري . عيد غدير خم بر شما مبارک
نام علي : عدالت — راه علي : سعادت — عشق علي : شهادت — ذکر علي : عبادت — عيد علي : مبارک
ما زين جهان از پي ديدار ميرويم ، از بهر ديدن حيدر کرار ميرويم ، درب بهشت گر نگشايند به روي ما ، گوييم يا علي و ز ديوار ميرويم
عجب تمثيلي است اين که علي مولود کعبه است . . . . يعني اينکه باطن قبله را در امام پيدا کن . عيد غدير خم مبارک
اي خداي مرتضي ، گردي از گامهاي فتوت مرتضي را بر سر جهانيان بپاش تا ريشه نامردي در جهان بخشکد . عيد غدير خم ، عيد ولايت و امامت مبارک
اگر خلق عالم علي را مي شناختند ، دوستش ميداشتند و اگر خلق عالم علي را دوست ميداشتند ، جهنم آفريده نميشد
به روز غدير خم از مقام لم يزلي ، به کائنات ندا شد به صوت جلي . که بعد احمد مرسل به کهتر و مهتر ، امام و سرور و مولا عليست علي ، عيد غدير خم بر شما مبارک
رسولي کز غدير خم ننوشد ، رداي سبز بعثت را نپوشد . عيد غدير خم مبارک |
پروردگارا، به ما توفیق فرمانبرداری، دوری از گناه و نافرمانی، پاکی نیّت و شناخت ارزش ها عنایت کن. ما را به هدایت و پایداری در راه حق گرامی دار؛ زبان های ما را به راست گویی و شایسته گویی گویا ساز؛ دل هایمان را از علم و معرفت لبریز کن؛ شکم های ما را از آلوده شدن به حرام و شبهه بپیرای؛ دست های ما را از ستم باز دار، چشم های ما را از گناه و خیانت و گوش های ما را از شنیدن سخنان بیهوده و غیبت نگاه دار. به دانشمندان ما، بی رغبتی به دنیا و خیرخواهی، به دانش آموزان ما، کوشش و شوق و رغبت و به شنوندگان ما، پیروی و پندپذیری، و به بیماران مسلمانان، شفا و آسایش و به درگذشتگانشان، رحمت و رأفت و به پیران ما، وقار و متانت و به جوانان ما، توفیق توبه و بازگشت و به بانوان ما، آزرم و عفت عطا بفرما.
به ثروتمندان، فروتنی و گشاده دلی و به تهی دستان، صبر و قناعت و به رزمندگان، پایداری و پیروزی و به اسیران، آزادی و آسایش و به زمامداران، دادگری و مهربانی و به مردم، انصاف و نیک سرشتی عنایت کن...
برگرفته از دعای امام زمان(عج) در امور دنیا و آخرت
مأخذ: جواد قیّومی اصفهانی، صحیفة المهدی(عج)
غیبت امام زمان (عج)از اموری است که عقل بشر به تنهایی از کشف همه ی اسرار آن ناتوان است و پیوسته مورد سؤال قرار گرفته و فکرها را مشغول نموده است; ولی باید توجّه داشت که بر اساس برخی روایات، علّت و فلسفه ی واقعی غیبت امام مهدی(علیه السلام)سرّی از اسرار الهی است که حکمت آن بر بندگان پوشیده است و جز خدا و امامان معصوم(علیهم السلام)کسی از آن اطلاع کافی و کامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن حضرت این مطلب روشن خواهد شد; لذا پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
یا جابر! انّ هذا الأمر امرٌ من أمر الله و سرّ من سرّ الله، مطوّی عن عباده فایّاک والشّک فی أمر الله فهو کفر[1]; ای جابر! (غیبت امام زمان) سرّی از اسرار الهی می باشد که بر بندگان پوشیده است. مبادا در امر خدا شک کنی، چرا که تردید در امر خدا کفر است.
عبدالله بن فضل هاشمی روایت کرده است:
از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: همانا برای «صاحب الامر» غیبتی تخلف ناپذیر است، به طوری که اهل باطل در آن تردید می کنند.
عرض کردم: یابن رسول الله! چرا غیبت می کند؟
فرمود: به علتی که به ما اجازه نداده اند آشکار سازیم.
عرض کردم: چه حکمتی در غیبت اوست؟
فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجّت های پیش از او بوده است. حکمت غیبتِ قائم بعد از آمدن خود او ظاهر می شود، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتی توسط خضر و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار، برای حضرت موسی(علیه السلام)ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند.[2]
بنابراین، نمی توان به همه ی اسرار غیبت آن حضرت پی برد; امّا با استفاده از روایات معصومین(علیهم السلام) به برخی از این حکمت ها اشاره می کنیم:
الف) آزمایش مردم
چنان که می دانیم یکی از سنّت های ثابت الهی، آزمایش بندگان و گزینش صالحان و پاکان است، به طوری که صحنه ی زندگی همواره صحنه ی امتحان و آزمایش است، تا بندگان در پرتو ایمان و استقامت و تسلیم خویش در پیروی از اوامر خداوند تربیت شوند و به کمال برسند و استعدادهای نهفته ی آنان شکوفا گردد; لذا در برخی از روایات آمده است که فلسفه ی غیبت امام زمان (عج) آزمایش مردم است. در این زمینه به چند روایت توجّه می کنیم:
1. رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
ذاک الّذی یغیب عن شیعته و اوْلیائه غیْبةً، لا یثْبت فیها علی القوْل بِامامتِه اِلّا من امْتحَن اللهُ قلْبَه للاْیمان[3]; او (امام زمان(علیه السلام)) کسی است که از یاران و شیعیانش غایب می شود، غیبتی که در آن کسی در اعتقاد به امامت حضرت ثابت نمی ماند، مگر کسی که خدا قلبش را به ایمان آزموده باشد.
2. امام حسین(علیه السلام) می فرماید:
له غیبة یرتدّ فیها اقوام و یثبت علی الدّین فیها آخرون... أما انّ الصابر فی غیبته علی الأذی والتکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله(صلی الله علیه وآله);[4] برای امام مهدی (عج) غیبتی است. در این غیبت برخی از دین برمی گردند و برخی ثابت قدم می مانند. هر کس در این غیبت صبر کند و بر مشکلاتی که از سوی دشمنان ایجاد می شود استقامت کند، به قدری از اجر خداوند بهره مند می گردد که گویا در کنار پیامبر(صلی الله علیه وآله) با شمشیر با دشمنان جنگیده است.
3. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) ضمن حدیث مفصلی می فرماید:
مهدی از دیدگان پیروانش غایب می شود و جز کسانی که خدا دل های آنان را شایسته ی ایمان قرار داد، در اعتقاد و امامت او استوار نمی مانند.[5]
4. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
ان الله عزّوجلّ یحبّ أنْ یمتحن الشیعة[6]; خدای عزّوجلّ دوست دارد شیعه را امتحان کند (غیبت امام مهدی(عج) امتحان پیروان و شیعه است).
ب) آزادی از بیعت طاغوت های زمان
در برخی از روایات اسلامی آمده است که علّت و حکمت غیبت امام مهدی(علیه السلام) این است که آن حضرت به وسیله ی غیبت از یوغ بیعت با طاغوت های زمان آزاد می شود و بیعت با هیچ حاکمی را بر عهده ندارد، تا بتواند در زمان قیام خود آزادانه تلاش کند. دیگر امامان، از روی تقیه، حکومت ها را به رسمیت می شناختند، ولی امام مهدی(علیه السلام)مأمور به تقیه نیست و به همین جهت با حکومت ها و طاغوت های زمان بیعت نمی کند. اگر غیبت آن حضرت نباشد، این امر شدنی نیست.
امام حسن مجتبی(علیه السلام) در این باره فرمود:
ما منّا احد الّا و یقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه الّا القائم الّذی یصلّی روح الله عیسی بن مریم خلفه فانّ الله عزّوجلّ یخفی ولادته و یغیب شخصه لئلّا یکون لاحد فی عنقه بیعة...[7]; هر کدام از ما (امامان اهل بیت(علیهم السلام) ) در زمان خود بیعت حاکمان و طاغوت های زمان را از روی تقیه به عهده گرفته ایم، مگر امام مهدی(علیه السلام) که عیسی بن مریم به امامت آن حضرت نماز می گذارد. خداوند ولادت او را مخفی نگه داشت و برای او غیبتی در نظر گرفت، تا زمانی که قیام می کند بر گردنش بیعت حاکمی نباشد.
ج) حفظ جان امام مهدی (عج)
خداوند به وسیله ی غیبت امام دوازدهم(علیه السلام) جانش را از شر دشمنان حفظ نموده است. اگر غیبت امام مهدی(علیه السلام) نبود، «معتمد» عباسی که به خون آن حضرت تشنه بود، امام مهدی(علیه السلام)را نیز، مانند پدران بزرگوار آن حضرت، شهید می کرد و زمین از حجت خداوندی خالی می شد.
در این باره روایات فراوانی از امامان معصوم(علیهم السلام) به ما رسیده است; از جمله امام پنجم(علیه السلام)فرمود:
انّ للقائم غیبة قبل أن یقوم، قال: قلت: و لم؟ قال: یخاف[8]; برای قائم ما (امام مهدی(علیه السلام)) قبل از آن که به پاخیزد غیبتی است.
راوی پرسید: برای چه؟ حضرت فرمود: به جهت این که ترس از کشته شدن او وجود دارد.
گفتنی است با توجه به متن و مدلول التزامی روایات، حکمت های دیگری برای غیبت آن حضرت ذکر شده است که برای اطلاع بیش تر می توان به کتاب های الغیبة شیخ طوسی و الغیبة نعمانی و کمال الدین و تمام النعمة، رجوع کرد.
پی نوشتها:
[1]. محمد باقر مجلسی، بحالارانوار، (تهران: المکتبة الاسلامیة، چ 4، 1362)، ج 51، باب 1، ص 73، حدیث 18.
[2]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، (تهران: چاپ اسلامیه، 1379 ق)، ج 2، ترجمه ی آیت الله کمره ای، ص 482.
[3]. محمد باقر مجلسی، بحالارانوار، ج 36، ص 250.
[4]. همان، ج 51، ص 133، باب 3، حدیث 4.
[5]. صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، (تهران: مرکز نشر کتاب، 1373 ق)، ص 101، فصل 1، باب 8، ح 4.
[6]. اصول کافی، ج 1، ص 337، باب فی الغیبة، حدیث 5.
[7]. محمد باقر مجلسی، همان، ج 51، ص 132.
[8]. همان، ج 52، ص 98.
منبع: نشريه صباح – شماره 7 و 8
آسیب شنلسی مهدویت
در شماره قبل درباره برداشت های غلط و تعبیرهای نادرست در باره مهدویت اشاره کردیم . در این شماره به یکی دیگر از آسیب های جدی در فرهنگ مهدویت با نام استعجال در ظهور می پردازیم .
استعجال به معنای عجله کردن و خواستن چیزی قبل از رسیدن وقت آن است .
انسان های عجول به خاطر ضعف نفس ، متانت و سکون سکون و آرامش خود را از دست میدهند و بدون در نظر گرفتن شرایط خواهان تحقق پدیده ها هستند .
در فرهنگ مهدویت در برخورد با مسئله انتظار امام غائب ، انسان منتظر پیوسته در طلب ظهور است و برای تعجیل امر فرج دعا می کند ولی هرگز عجله نمی کند و هرچه غیبت به درازا بکشد و انتظار طولانی شود صبر و شکیبایی را از کف نمی دهد و برای تحقق همه ی رمینه های لازم برای ظهور می کوشد و بردباری میکند .
عبد الرحمن کثیه می گوید (( خدمت امام صادق (ع ) نشسته بودم که مهرم داخل شد و عرض کرد قربانت گردم به من خبر دهید که این امری که در انتظارش هستیم کی واقع میشود ؟ امام فرمود ای مهرم ! دروغ گفتند وقت گذاران و هلاک شدند شتاب کنندگان و نجافت یافتند تسلیم شدگان ))
نهی از عجله و شتاب زدگی در امر ظهور به آن حجت است که به دنبال عجله روحیه س یاءس و نومیدی در انسان منتظر پیدا می شود و این بیماری را به دیگران انتقال میدهند و ناگاه به خاطر استعجال ظهور به حالت انکار وجود امام گرفتار می شوند .
منشاء استعجال ظهور آن است که نمی داند ظهور از سنت های الهی است و مانند همه ی سنت ها باید پس از تحقق همه شرایط و زمینه ها انجام گیرد و بنابراین برای وقوع آن عجله میکنند .
منبع:
نگین آفرینش/ محمد مهدی حائری پور ،مهدی یوسفیان، محمد امین بالادستیان
فراماسونری چیست؟
می توان گفت این سؤالی است که افراد بسیاری قادر به پاسخ دادن نیستند و یا اطلاعات دقیقی در این رابطه ندارند. این در حالی است که این تشکیلات و اعضای آن، نقش مهمی در تاریخ داشته اند و شناخت این تشکیلات، برای ما مسلمانان امری لازم و ضروری است.
کلمه ی ماسون (mason) یعنی بنّا، فراماسون (Freemason) یعنی بنّای آزاد. ماسونری یک تشکیلات منظم جهانی است که بر ارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می کند. کسی که عضو فراماسونری است، ماسون یا فراماسون نامیده می شود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست لژ نام دارد.
یکی از بزرگترین اهداف گروه های ماسونی این است که زمینه را برای حکومت فردی از بین ماسون ها با عنوان نمادین ضد مسیح Antichrist)= دجال) ، یا به تعبیر بعضی از گروه های ماسونی، فرعون جدید (New Pharaoh) آماده کنند. فراماسونری جمعیتی سرّی است که کسی به راحتی نمی تواند در حریم آن نفوذ کند و اگر هم راه یافت، مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد؛ اما با این وجود، کسانی توانستند به حریم آن نفوذ کنند و به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و موفق به کشف و افشای اسرار آنها شوند. همه ی این افراد متفق الرأی هستند که: « مسئله یک توطئه است که این توطئه از اواخر قرن هجدهم آغاز شده و تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد و هدف نهائی آن ایجاد یک حکومت جهانی «شیطانی» است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم، به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند»
کتاب «کمیته 300 کانون توطئه های جهانی» نوشته ی دکتر جان کولمن، در این زمینه چنین می گوید: « دلیل موجودیت نظامهای پنهانی مانند سلحشوران اورشیلم، سنت جان و مردان میزگرد و گروه میلنر و سایر اجتماعات مخفی (ماسونی) چه می تواند باشد؟ اینان، بخشی از زنجیره ی گسترده ی فرماندهی سلطه گری جهانی را تشکیل می دهند که از باشگاه رم ، سازمان ناتو، مؤسسه ی سلطنتی امور بین المللی تا سرسلسله ی توطئه گران، یعنی کمیته ی 300، امتداد دارد. این افراد و گروه ها به این اجتماعات پنهان و اسرار آمیز نیاز دارند، چرا که اعمالشان شیطانی است و بایستی از چشم جهانیان به دور بماند».
منبع: www.azad-andishan.com
بایسته های انتظار
ما اکنون در دوران انتظار به سر می بریم دراز دامن ترین مرحله در تاریخ اسلام است. به راستی مهمترین بایسته ها و مسئولیت های این مرحله چیست؟
آنچه در پی می آید خلاصه ای از این بایسته ها و مسئولیت ها است.
1- آگاهی :
آگاهی خود بر چند گونه است: الف) بینش توحیدی، که خدا بر هر کاری تواناست و هر چیز در آسمان و زمین تحت فرمان اوست. ب) آگاهی به وعده الهی ، در شرایط سخت سیاسی و مرحله ضعف و ناکامی و در شرایط سقوط. یکی از سخت ترین کارها نایل آمدن و درک سخنان خدای متعال است.
سست مشوید و اندوه مخورید ، شما برترید اگر مومن باشید. (آل عمران(3) آیه 139)
هر آینه خدا هرکه را یاری اش کند، یاری می کند. (حج(21) آیه 40)
بجنگید تا آشوبی نباشد و دین از آنِ خدای شود. (همان ، آیه 193)
ج) آگاهی به سنت های الهی در تاریخ و اجتماع که لازمه آن آمادگی ، زمینه سازی ، حرکت و فعالیت و محال بودن گذر از آنها. بنابر فرمان خداوند مسلمانان باید آمادگی لازم را برای ورود به این مبارزه قاطع و سرنوشت ساز ایجاد کنند.
2- امید واری:
دومین بایسته امید واری است ، زمانی که انسان به برآورده شدن وعده های خداوند و قدرت او امید وار باشند هرگز ناکام نخواهد شد.و نیرو و قدرتش پایان ناپذیر خواهد بود.
3- مقاومت:
سومین بایسته مقاومت است که نتیجه امید واری است همانند غریقی که وقتی گروه نجات را می بیند و بر امواج آب غالب می شود و برای این کار در خود نیرویی شگرف خواهد یافت.
4- حرکت:
حرکت همان امربه معروف و آماده سازی زمین برای ظهور امام عصر (عج) و آمادگی بینش ایمانی و توانایی در نسل مومنی است که به یاری امام و زمینه سازی ظهورش قیام کنند.
5- دعا برای ظهور امام:
آخرین بایسته دعا برای ظهور امام می باشد. از عوامل مهم نزدیک ساختن ظهور امام دعا به همراه حرکت و فعالیت و امر به معروف و نهی از منکر می باشد. دعاهای زیادی در باب ظهور امام رسیده است مانند: دعای فرج و دعای افتتاح.
منبع : کتاب انتظار پویا / نویسنده : آیة الله محمد مهدی آصفی / ترجمه : تقی متقی
ما در درياي زندگي در معرض غرق شدن هستيم؛ دستگيري وليّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسيم. بايد به وليّ عصر (عج) استغاثه كنيم كه مسير را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.
* دعاي تعجيل فَرج، دواي دردهاي ما است.
* با وجود اعتقاد داشتن به رئيسي كه عينُ الله الناظره است، آيا مي توانيم از نظر الهي فرار كنيم و يا خود را پنهان كنيم؛ و هر كاري را كه خواستيم، انجام دهيم؟! چه پاسخي خواهيم داد؟!
* علايمي حتميّه و غير حتميّه براي ظهور آن حضرت ذكر كرده اند. ولي اگر خبر دهند فردا ظهور مي كند، هيچ استبعاد ندارد! لازمه اين مطلب آن است كه در بعضي علايم، بَداء صورت مي گيرد و بعضي ديگر از علايم حتمي هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق مي افتد.
* انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذيّت دوستان آن حضرت، سازگار نيست!
* مهمتر از دعا براي تعجيل فرج حضرت مهدي (عج)، دعا براي بقاي ايمان و ثبات قدم در عقيده و عدم انكار حضرت تا ظهور او مي باشد.
* افسوس كه همه براي برآورده شدن حاجت شخصي خود به مسجد جمكران مي روند، و نمي دانند كه خود آن حضرت چه التماس دعايي از آنها دارد كه براي تعجيل فَرَج او دعا كنند!
* قلبها از ايمان و نور معرفت خشكيده است. قلب آباد به ايمان و ياد خدا پيدا كنيد، تا براي شما امضا كنيم كه امام زمان (عج) آن جا هست!
* اشخاصي را مي خواهند كه تنها براي آن حضرت باشند. كساني منتظر فرج هستند كه براي خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه براي برآوردن حاجات شخصي خود!
* چه قدر بگوييم كه حضرت صاحب (عج) در دل هر شيعه اي يك مسجد دارد!
* هر كس كه براي حاجتي به مكان مقدّسي مانند مسجد جمكران مي رود، بايد كه اعظم حاجت نزد آن واسطه فيض، يعني فرجِ خود آن حضرت را از خدا بخواهد.
*حضرت غائب (عج) داراي بالاترين علوم است؛ و اسم اعظم بيش از همه در نزد خود آن حضرت است. با اين همه، به هر كس كه در خواب يا بيداري به حضورش مشرّف شده، فرموده است: براي من دعا كنيد!
* راه خلاص از گرفتاري ها، منحصر است به دعا كردن در خلوات براي فرج وليّ عصر (عج)؛ نه دعاي هميشگي و لقلقه زبان... بلكه دعاي با خلوص و صدق نيّت و همراه با توبه
حضرت آیتالله جوادیآملی در آستانه فرارسیدن میلاد حضرت بقیةالله الاعظم به چهار پرسش مهدوی پاسخ گفتند.
به گزارش مرکز خبر حوزه متن سئوالات و پاسخ معظمله به شرح ذیل است:۱. چگونه ميتوان امام زمان(عج) را شناخت؟
شناخت بر دو قسم است: «شناخت تاريخي» و «شناخت واقعي» كه از قسم نخست مهمتر است. مسئله مهم اين است كه ما آن حضرت را به حقيقت بشناسيم و ايشان نيز ما را ببيند؛ نه اينكه ما حضرت را ببينيم.
در زمان پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم (كه مقامش از همه امامان بالاتر است) عده زيادي آن وجود مبارك را ميديدند، اما خداي سبحان درباره آنها فرمود: ﴿و تراهم ينظُرُون اِليك و هُم لايُبصرون﴾[۵]؛ آنها را ميبيني كه به تو مينگرند؛ ولي تو را نميبينند. اهل نظر هستند، اما اهل بصيرت نيستند. هنر اين است كه به گونهاي باشيم كه وجود مبارك امام زمان(عليهالسلام) ما را ببينند.
در قرآن كريم آمده است: خدا كه بر همه چيز بصير است، در روز قيامت به عدهاي نگاه نميكند: ﴿ولايُكلّمهم اللّه و لاينظرُ اِليهم يومَ القيامةِ و لايزكّيهم﴾[۶] و نگاه تشريفي خود را نسبت به عدهاي اعمال نميكند.
اگر ما در مسير صحيح حركت كنيم، آن حضرت ما را ميبيند.
۲. دليل قرآني وجود حضرت حُجّت (عج) چيست؟
مرحوم كليني (رضوان اللّه عليه) در كتاب شريف كافي[۴] طي بابي از ائمه(عليهمالسلام) نقل كرده است كه به سوره قدر احتجاج كنيد، زيرا در سوره قدر آمده است، هر سال ليلة القدري دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهي روح (جبرئيل سلام اللّه عليه)، همه احكام و امور را به زمين نازل ميكنند.
وقتي فرشتگان احكام و امور را به زمين ميآورند، بايد آن را به كسي بسپارند، چون افراد عادي نميتوانند ميزبان فرشتگان باشند و احكام صادره را تحويل بگيرند، پس تنها كسي كه در روي زمين مهماندار فرشتگان و تحويل گيرنده اين امور و مقدّرات است، وجود مبارك ولي عصر(عليهالسلام) است، بنابراين با توجه به رواياتي كه مرحوم كليني نقل كرد، از نظر قرآن، در شب قدر كه همه فرشتگان به همراهي جبرئيل(سلام اللّه عليه) يا روح، مقدّرات امور را نازل ميكنند، بايد آن را به كسي بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گيرنده اين امور وجود مبارك ولي عصر(ارواحنا فداه) است.
۳. حيات حضرت ولي عصر(عليهالسلام) از نظر علمي چگونه توجيه ميشود؟
حيات طولاني امام زمان(عليهالسلام) بر خلاف عادت است، نه بر خلاف علّيّت؛ يعني به طور عادي كسي نميتواند، هزار يا ده هزار سال زندگي كند؛ اما به صورت غير عادي (خرق عادت) اين كار ممكن است.
دوم. اگر بدانيم انسان چيست و چه كسي بدن او را اداره ميكند، اصلاً اين پرسش براي ما مطرح نميشود؛ براي مثال براي عرفا و حكماي بزرگ، اصلاً چنين پرسشهايي مطرح نميشود.
بنده زماني به دندانپزشك محترمي مراجعه كردم. او ميگفت دندانهاي بعضي صد سال سالم ميماند و نميپوسد؛ ولي اگر فولاد صد سال شب و روز كار كند، فرسوده ميشود. چون اگر فولاد و آهن فرسوده شود، ديگر چيزي جايگزين آن نميشود؛ امّا دندان انسان هر روز عوض ميشود و هر روز سلولهاي جديدي جاي سلولهاي مرده و قديمي را ميگيرد.
با اين توضيح، همه ذرات بدن در حركت و تعويض است و روح آدمي همه حركات اين ذرات را تحت كنترل دارد. حال اگر روح انسان كاملي، بر خلاف عادت (نظم عادي)، بهترين سلولها را جايگزين كند و دقيق ترين كنترلها را روي قسمتهاي مختلف بدن داشته باشد، يك انسان كامل ميتواند، ميليونها سال زنده بماند (اين مطلبي است كه در علم پزشكي امروز به اثبات رسيده است).
مُلاي رومي طي مثالي ميگويد: اگر شما روز يا شبي در كنار نهر رواني كه آب آن به آرامي در حركت است، بنشينيد و تصوير خورشيد يا ماه را در آن ببينيد، متوجه ميشويد كه صدها عكس ميآيد و ميرود و شما همچنان خيال ميكنيد كه ساعتها با عكس نخست روبهرو بودهايد، در حالي كه آينهها و عكسهاي متعدد، هر لحظه ميآمدند و ميرفتند.
آب مبدَل شد در اين جو چند بار عكس ماه و عكس اختر برقرار[۱]
اين بزرگوار در جاي ديگر ميگويد:
اي برادر تو همان انديشهاي ما بقي تو استخوان و ريشهاي[۲]
بنابراين، اگر كسي روح و سلطه آن بر بدن خود را بشناسد، و سَيَلان، حركات و تعويض ذرات بدن را تحت كنترل روح بداند و نيز كمي با حكمت و عرفان آشنا شود، اين اشكال كه چگونه يك انسان ميتواند يك يا دو ميليون سال يا بيشتر بماند، براي او مطرح نميشود. اگر پيوند روح با خالق جهان هستي به اندازهاي بود كه قدرت خاصي ما فوق قدرت افراد عادي يافت، ميتواند همان طور كه بدن خود را ميگرداند، خارج از بدن خود را هم اداره كند، زيرا خارج از روح او هم حكم بدن او را دارد.
وجود مبارك اميرمؤمنان(سلام اللّه عليه) در خطبه قاصعه نهجالبلاغه ميفرمايد: من در حضور پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم بودم كه مشركان حجاز به پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم گفتند، اگر تو پيامبري معجزهاي (حسّي) بياور تا تو را بپذيريم. آنگاه گفتند: دستور بده نيمي از درختي كه روبروي تو است، از نيمه ديگر جدا شود و به حضور تو بيايد. حضرت فرمود: اگر اين كار را انجام بدهم، ايمان ميآوريد؟ گفتند: بلي. حضرت علي(عليهالسلام) در ادامه ميفرمايد: من ديدم كه اين درخت دو نيم شد و نيمي از آن در جاي خود ايستاد و نيم ديگر حركت كرد و جلو آمد، به طوري كه شاخههاي آن روي دوش ما قرار گرفت.
مشركان گفتند: دستور بده نيمه ديگر آن هم از جاي خود حركت كند و نزد تو بيايد. پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم اين كار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده دو نيمه درخت به هم متصل شود و در جاي اول قرار گيرد؛ با اين همه، مشركين باز هم ايمان نياوردند.[۳]
همه كرامات محال عادي هستند؛ نه محال عقلي كه محال عقلي (مانند ۲*۲=۵) كرامت يا اعجازبردار نيست؛ به هر حال، حيات حضرت وليعصر(عج) محال عادي است؛ نه محال عقلي.
۴. مسئله وجود مقدس امام زمان(عج) از نظر فلسفي چگونه توجيه ميشود؟ آيا دليل فلسفي بر اثبات وجود آن حضرت وجود دارد؟
درباره وجود مبارك حضرت حجّت(عج) «برهان عقلي بر امكان» اقامه ميشود؛ يعني بر اساس حكم عقل، ممكن است انسان كاملي عمر طولاني داشته باشد.ما به ديدن عمرهاي كوتاه عادت كرديم. اما اگر شخصي، از همه علل و عوامل طبيعي آگاه باشد و آنچه براي او سودمند است، فراهم كند و از آنچه براي او زيانبار است بپرهيزد، ميتواند عمر طولاني داشته باشد. اين مسئله خارق عادت است؛ نه خارق عقل. معجزه هم چيزي خارق عادت است، نه خارق عقل. علم نيز به چنين چيزي راه نيافته است، زيرا علم به امور عادي راه دارد؛ نه امور غير عادي. كرامت نيز در امور خلاف عادت جاري است.
[۱] ـ مثنوي معنوي، دفتر ششم، بيت ۳۱۷۸.
[۲] ـ همان، دفتر دوم، بيت ۲۷۷.
[۳] ـ ر.ك: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (قاصعه).
[۴] ـ الكافي، ج ۱، ص ۲۴۲ (باب في شأن «اِنّا اَنزلناه في ليلة القدر» و تفسيرها).
[۵] ـ سوره اعراف، آيه ۱۹۸.
[۶] ـ سوره آلعمران، آيه ۷۷.
اولین جملات حضرت مهدی (عج) پس از ظهور
وقتی وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه جلوه میکند، ندائی که طنین انداخت و ندایی که از آن حضرت به گوش عالمیان میرسد، این است: اُذَکِّرُکُمُ اللهْ أیُّهَا النّاسْ وَ مُقامَکُمْ بِینَ یَدَی رَبَّکُمْ اوّلین حرف این است: مردم! من شما را به مبدأ و معاد که هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِر است، متذکّر میکنم.
جهان بشریت وقتی به ثمر میرسد و میوه شاداب میدهد که انسان کاملی به عنوان «مهدی موجود موعود» عجلّ الله تعالی فرجه الشَّریف ظهور کند، که وارث همه انبیاء و اولیای الهی است. برای چنین ظهوری و ظهور چنین ذخیرهای چندین شرط لازم است که قسمت مهم آنها شرائط تحصیلی است، نه حصولی. یعنی امت اسلامی باید آن شرائط فرهنگی را تحصیل کنند. نباید منتظر بود که آن شرائط خود به خود حاصل بشود تا وجود مبارک ولی عصر ارواحنا فداه ظهور کند؛ معنای «انتظار» تحصیل شرائط حضور و ظهور اوست. امتی منتظر مهدی موجود موعود (سلام الله علیه) است که شرایط ظهورش را فراهم بکند، وگرنه منتظر نخواهد بود!
اولین شرط، رشد فرهنگی امت اسلامی است؛ زیرا امام که معارف الهی را عرضه میکند، وقتی جامعه از رشد فرهنگی والائی برخوردار باشد، بهتر میفهمد، و بهتر دفاع میکند. نه خود گرفتار جهل و تجاهل خواهد شد، نه اجازه میدهد دیگران از جهل و تجاهل عوام یا عوام زده سوء استفاده کنند؛ این اولین وظیفه است. و دومین وظیفه شهامت و شجاعت است در اجرای مَنویات پیامبر گرامی اسلام علیه و علی آله آلاف التحیّه و الثناء، که در حقیقت احکام و حِکَم الهی است. این دو اصل را به عنوان بهترین شرایط انتظار و تحصیل چنین شرایط، اسلام برای ما مقرر کرده است.
از وجود مبارک امام باقر (علیهالسلام) رسیده است: وقتی ولی عصر أرواحنا فداه ظهور میکند که ذات أقدس إله لطفی نسبت به امت انسانی و اسلامی داشته باشد، و دست مرحمت إله بر بالای سر امت اسلامی کشیده بشود، که عقل اینها و اندیشه اینها کامل باشد؛ اینها اندیشوران فرزانه خواهند بود، و خردمندان مُتبحّر و حکیم. آنچه که در جامعه اسلامی میگذرد و حکومت میکند، «فرهنگ دینی» است. با این رشد مردم شرایط علمی ظهور حضرت را فراهم کردهاند. طبق این روایتی که از امام باقر (علیهالسلام) رسیده است؛ تا مردم عاقل نشوند، معارف دین را درست نشناسند، و معنای امامت را درست ارزیابی نکنند، توفیق انتظار ولی عصر أرواحنا فداه نصیب آنها نخواهد شد.
وقتی وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه جلوه میکند، ندائی که طنین انداخت و ندائی که از آن حضرت به گوش عالمیان میرسد، این است: اُذَکِّرُکُمُ اللهْ أیُّهَا النّاسْ وَ مُقامَکُمْ بِینَ یَدَی رَبَّکُمْ اوّلین حرف این است: مردم! من شما را به مبدأ و معاد که هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِر است، متذکّر میکنم. شما به یاد بیاورید خدا را که مبدأ آفرینش شماست، و به یاد بیاورید لحظهای که در حضور خدا حاضر میشوید برای پاسخ دادن به سئوالات الهی؛ که در برابر دستورات او چه کردهاید
دوّمین شرط که مربوط به مدیریت و مدبریّت و شهامت و شجاعت در اجرای احکام الهی است، بیانی است که باز از وجود
امام زمان
مبارک امام باقر(سلام الله علیه) رسیده است که یاران راستین ولی عصر و اصحاب آن حضرت، اَجری مِنْ لِیثْ وَ اَمضَی مِنْ سِنانْ۱؛ یعنی از شیر شجاعتر، و از نیزه تیزترند. نمونه اینگونه از شهامتها را در دفاع مقدّس ۸ ساله، مردم ایران اسلامی نشان دادهاند. زن و مرد، بزرگسال و میانسال و نوسال نشان دادند که برای حفظ دین میتوان از شیر با شجاعتتر بود، و از نیزه تیزتر بود، و هرگونه خطری را با جان خرید! پس اگر از نظر رشد فرهنگی به آن نِصاب راه یافتند، و از نظر شهامت و شجاعت به این نِصاب بار یافتند؛ آنگاه شرایط ظهور را تحصیل کردهاند.
طنین دعوت مردم به مبدأ و معاد
وقتی وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه جلوه میکند، ندائی که طنین انداخت و ندائی که از آن حضرت به گوش عالمیان میرسد، این است: اُذَکِّرُکُمُ اللهْ أیُّهَا النّاسْ وَ مُقامَکُمْ بِینَ یَدَی رَبَّکُمْ؛۲ اوّلین حرف این است: مردم! من شما را به مبدأ و معاد که هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِر۳ است، متذکّر میکنم. شما به یاد بیاورید خدا را که مبدأ آفرینش شماست، و به یاد بیاورید لحظهای که در حضور خدا حاضر میشوید برای پاسخ دادن به سئوالات الهی؛ که در برابر دستورات او چه کردهاید.
اگر کسی مبدأ را متذکّر بود، و معاد را متذکّر بود؛ مشکل اخلاقی، حقوقی، فقهی و مانند آن نخواهد داشت. منشأ همه تیرگیها و تبهکاریهای ما غفلت از مبدأ و معاد است. لذا وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه وقتی ظهور کرد، اوّلین سخنش این است: مردم! به یاد روز حساب باشید. اگر کسی بداند تمام کارها تحت حساب است، و در برابر هر فکر و اندیشهای که دارد باید پاسخگو باشد؛ در برابر هر قیام و رفتار و گفتار و نوشتاری که ارائه کرده است، باید جوابگو باشد؛ چنین انسانی جز بر اساس آیه سوره اسراء حرکت نمیکند که: رَبِّ اَدخِلْنِی مُدخَلَ صِدقْ وَ اَخرِجنِی مُخرَجَ صِدقْ۴؛ هر کاری که میخواهد وارد بشود به نام و یاد خدا، از آن کار بیرون بیاید به نام و یاد خدا.
*گزیدهای از پیام گفتاری آیت الله العظمی جوادی آملی به بیست و ششمین سمینار سراسری فرهنگی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا.
-------------------------------------------------
(۱) بحار الأنوار / ج۵۲ / ص۳۱۸
(۲) کتاب الفِتَن ـ ابن حمّاد مَروزی؛ برداشت ازخطابة امام محمّدباقر(ع)
(۳) حدید / ۳
(۴) اسراء / ۸۰
منبع: تبیان
آزمايش مردم
بيم از كشته شدن
آمادگي و استعداد مردم
خالي نماندن زمين از حجت
نداشتن يار و ياور
تعهد نداشتن نسبت به حاكمان جور
غيبت ولي عصرعليه السلام از رازهاي بسيار پيچيده اي است كه با ظهور او همه حقيقت روشن مي گردد. "عبدالله بن فضل هاشمي" مي گويد امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت صاحب الامر به ناچار غيبتي خواهد داشت، به طوري كه گمراهان در شك واقع مي شوند.
سئوال كردم: چرا؟
فرمود: اجازه بيان علتش را نداريم .
گفتم: حكمتش چيست؟
با توجه به اين آيه، خداوند متعال در هر زمان و دوره اي، مردم آن دوره را مورد امتحان قرار مي دهد تا مومنين واقعي از متظاهرين به دين و ايمان مشخص شوند. امتحان الهي در هر زمان، متفاوت و متناسب با رشد و كمال عقلي مردم آن زمان است. در دوران غيبت كبري، با غايب شدن حجت خدا، مردم به استقامت و پايداري نسبت به دين امتحان مي شوند تا منتظرين واقعي از غير واقعي تميز داده شده و هر كدام پاداشي در خور موفقيت در اين امتحان به دست آورند.
فرمود: همان حكمتي كه در غيبت حجت هاي گذشته وجود داشت، در غيبت آن جناب وجود دارد، اما حكمتش جز بعد از ظهور او ظاهر نمي شود، چنانكه حكمت سوراخ كردن كشتي و كشتن جوان و اصلاح ديوار به دست حضرت خضر عليه السلام براي حضرت موسي عليه السلام آشكار نشد جز هنگامي كه مي خواستند از هم جدا شوند.
اي پسر فضل! موضوع غيبت، سرّي از اسرار خدا و غيبي از غيوب الهي است، چون خدا را حكيم مي دانيم بايد اعتراف كنيم كه كارهايش از روي حكمت صادر مي شود، گرچه تفصيلش براي ما مجهول باشد."(1)
از اين حديث استفاده مي شود كه علت اصلي و اساسي غيبت به دليل اين كه اطلاع بر آن به صلاح مردم نبوده، يا استعداد فهمش را نداشته اند، بيان نشده است.
در عين حال به مواردي از فلسفه غيبت در بعضي از روايات اشاره شده است كه به صورت اختصار بيان مي كنيم:
آزمايش مردم
يكي از سنت هاي الهي، آزمايش مردم است. اين سنت در تمام امت هاي گذشته نيز اجرا شده است. خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد: "احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا امنا و هم لا يفتنون و لقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا و ليعلمن الكاذبين."(2)
آيا مردم خيال مي كنند كه همين كه گفتند ايمان آورديم رها شده و ديگر امتحان نمي شوند، كساني را كه قبل از آنها بودند، آزمايش كرديم تا خداوند راستگويان و دروغ گويان را مشخص كند.
غيبت تو خواب را از من ربوده و لباس صبر را بر بدنم تنگ و آرامش را از من سلب كرده است. آقاي من! غيبت تو براي هميشه مرا اندوهگين كرده مثل كسي كه تمام بستگانش را يكي پس از ديگري از دست مي دهد و تنها مي ماند."
با توجه به اين آيه، خداوند متعال در هر زمان و دوره اي، مردم آن دوره را مورد امتحان قرار مي دهد تا مومنين واقعي از متظاهرين به دين و ايمان مشخص شوند. امتحان الهي در هر زمان، متفاوت و متناسب با رشد و كمال عقلي مردم آن زمان است. در دوران غيبت كبري، با غايب شدن حجت خدا، مردم به استقامت و پايداري نسبت به دين امتحان مي شوند تا منتظرين واقعي از غير واقعي تميز داده شده و هر كدام پاداشي در خور موفقيت در اين امتحان به دست آورند.
"سدير" مي گويد. در خدمت مولايمان امام صادق عليه السلام بوديم، امام عليه السلام روي زمين نشسته و عبائي بي يقه و با آستين كوتاه پوشيده بود، در آن حال مانند پدر فرزند مرده گريه مي كرد، آثار حزن از رخسار مباركش نمايان بود و مي فرمود: آقاي من! غيبت، هزاران سرّ نهان در نظام دين و برنامه هاي مترفي آن دارد كه درك هر يك، دلي دريايي و چشمي بينا مي خواهد تا آنجا كه همه پيامبران هم نمي توانند به تمام اسرار آگاه باشند.
غيبت تو خواب را از من ربوده و لباس صبر را بر بدنم تنگ و آرامش را از من سلب كرده است. آقاي من! غيبت تو براي هميشه مرا اندوهگين كرده مثل كسي كه تمام بستگانش را يكي پس از ديگري از دست مي دهد و تنها مي ماند."
سدير مي گويد: از ناله هاي جانگداز حضرت، پريشان شده و عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! خداوند ديدگان شما را گريان نكند، براي چه اين قدر ناراحت و محزون هستيد؟
امام صادق عليه السلام آه سوزناكي كشيد و [بدين مضمون] فرمود: "قائم ما غيبت طولاني كرده و عمرش طولاني مي شود. در آن زمان اهل ايمان امتحان مي شوند و به واسطه طول غيبتش، شك و ترديد در دل آنها پديد مي آيد و بيشتر، از دين خود برمي گردند."
بيم از كشته شدن
"زراره" گويد امام صادق عليه السلام فرمود: "براي حضرت قائم قبل از ظهورش غيبتي است."
پرسيدم: چرا؟
فرمود: "يخاف علي نفسه الذبحه"(3) بر جانش از كشته شدن مي ترسد.
در دوران غيبت، مردم جهان به تدريج براي ظهور آن مصلح حقيقي و سامان دهنده وضع بشر، آمادگي عملي و اخلاقي پيدا مي كنند. روش آن حضرت مانند روش انبياء و اولياء گذشته نيست تا مبتني بر اسباب و علل عادي و ظاهري باشد، بلكه روش او در رهبري بر جهان بر مبناي حقايق و حكم به واقعيات، و ترك تقيه و ... است، كه انجام اين امور نياز به تكامل علوم و معارف و ترقي و رشد فكري و اخلاقي بشر دارد، به طوريكه قابليت براي حكومت واحد جهاني در راستاي تحقيق احكام الهي فراهم باشد.
حضرت همواره در معرض كشته شدن بوده و هست زيرا حكام ستمگري كه در طول دوران اسلامي حكم رانده اند (عباسيان و غير آنان از كساني كه به ويژه در خاورميانه حكومت نموده اند) بيشترين تلاش و كوشش خود را صرف پايان بخشيدن به زندگاني حضرت مهدي عليه السلام مي نمودند.
خصوصاً پس از آن كه مي دانستند كه حضرت مهدي عليه السلام همان كسي است كه تخت هاي حكمرانان ظلم و جور را متزلزل نموده، در هم خواهد شكست و همان كسي است كه هستي ظالمان را نابود و از استيلاء آنان بر بندگان خدا و كشورها جلوگيري خواهد كرد.
هيچ يك از امامان معصوم به مرگ طبيعي از دنيا نرفتند، بلكه طاغوت هاي اين امت، آنان را شهيد كردند، با اين كه مي دانستند بشارت ها و اخباري كه راجع به حضرت مهدي عليه السلام وارد شده، درباره آنان (يازده امام عليه السلام) وارد نشده است. مثلاً درباره هيچ يك از ائمه عليهم السلام حتي يك حديث به اين مضمون وارد نشده كه دنيا را از عدل و داد پر خواهد ساخت و بر تمام وسايل پيروزي و ظفر براي وي فراهم خواهد آمد، جز درباره وجود مقدس حضرت مهدي عليه السلام.
با چنين خبرهايي، حكومت هاي جور و ستم در قبال شخصيتي بزرگ كه مي خواهد حاكميت ظلم و ستم را از بين برده و حاكميت عدل و داد را در سراسر جهان بگستراند، دست روي دست نگذاشته و سكوت نمي كردند و همواره مترصد كشتن چنين انساني بودند.
آمادگي و استعداد مردم
قانون عرضه و تقاضا در جوامع بشري همواره و در همه جا جاري است و عرضه، مطابق تقاضا مي باشد، در غير اين صورت نظام زندگي به هم خورده و تعادل خود را از دست مي دهد. اين قانون تنها جنبه اقتصادي ندارد بلكه در مسائل اجتماعي نيز جاري است.
بدون تقاضا، عرضه بي فايده است. نياز به رهبر و پيشوا براي جامعه نيز از اين فايده و قانون مستثني نبوده و در قالب استعداد و آمادگي مردم تحقق پيدا مي كند.
حضرت علي عليه السلام فرمود: "بدانيد زمين از حجت خدا خالي نمي ماند، ولي خداوند به خاطر ظلم و جور و اسراف مردم بر خودشان، آنها را از ديدار او كور خواهد ساخت. "
در دوران غيبت، مردم جهان به تدريج براي ظهور آن مصلح حقيقي و سامان دهنده وضع بشر، آمادگي عملي و اخلاقي پيدا مي كنند. روش آن حضرت مانند روش انبياء و اولياء گذشته نيست تا مبتني بر اسباب و علل عادي و ظاهري باشد، بلكه روش او در رهبري بر جهان بر مبناي حقايق و حكم به واقعيات، و ترك تقيه و ... است، كه انجام اين امور نياز به تكامل علوم و معارف و ترقي و رشد فكري و اخلاقي بشر دارد، به طوري كه قابليت براي حكومت واحد جهاني در راستاي تحقيق احكام الهي فراهم باشد و جامعه بشري به اين مطلب برسد كه هيات هاي حاكمه با روش هاي گوناگون نمي توانند از عهده اداره امور برآيند، و مكتب هاي سياسي و اقتصادي مختلف دردي را درمان نمي كنند، اجتماعات و كنفرانس ها و سازمان هاي بين المللي و طرح ها و كوشش هاي آنها به عنوان حفظ حقوق بشر نمي توانند نقشي را ايفاء كنند و از تمام اين طرح ها كه امروز و فردا مطرح مي شود مايوس شود.
وقتي اوضاع و احوال اينگونه شد و مردم از تمدن منهاي دين، معنويت و انسانيت به ستوده آمدند و تاريكي و ظلمت جهان را فرا گرفت، ظهور يك مرد الهي در پرتو عنايت حق، مورد استقبال مردم جهان قرار مي گيرد. در اين شرايط ، پذيرش جامعه از نداي روحاني يك منادي آسماني بي نظير خواهد بود، زيرا در شدت ظلمت و تاريكي، درخشندگي نور نمايان تر مي گردد.
خالي نماندن زمين از حجت
حضرت علي عليه السلام فرمود: "لا تخلواالارض من قائم بحجة الله" هيچگاه زمين از كسي كه قائم به امر الهي باشد خالي نخواهد ماند.
از سنت هاي دائمي الهي اين است كه از آغاز آفرينش، بشر را تحت سرپرستي يك راهنما و رهبر قرار داده است و براي هر قوم و ملتي رسولي فرستاده تا آن رسول، مردم را از عذاب الهي بترساند و وصي و خليفه و جانشين و امام پس از او نيز همان سيره و روش پيامبر را عمل كرده و مردم را به اهداف الهي نزديك كرده است.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: "اگر در دنيا دو نفر وجود داشته باشند، يكي از آنها امام و حجت خدا است." (4)
باز مي فرمايد: "آخرين كسي كه از اين دنيا خواهد رفت، امام است و او حجت خدا بر خلق است و بايد او آخرين نفر باشد كه از دنيا مي رود، براي اين كه كسي بدون حجت و رهبر نماند تا با خداي احتجاج كرده، شكايت نمايد كه تكليف خود را در دنيا نمي دانسته است." (5)
حضرت علي عليه السلام فرمود: "بدانيد زمين از حجت خدا خالي نمي ماند، ولي خداوند به خاطر ظلم و جور و اسراف مردم بر خودشان، آنها را از ديدار او كور خواهد ساخت. "(6)
با توجه به روايات فوق و بررسي دوران زندگي امامان معصوم عليه السلام كه هيچ كدام با مرگ طبيعي از دنيا نرفتند، اگر آخرين حجت الهي نيز غايب نمي شد و در ميان مردم حضور عادي مي داشت، يقيناً به سرنوشت امامان ديگر دچار مي شد، و مردم براي هميشه از فيض الهي محروم مي شدند. خداوند متعال با حكمت بالغه اش آخرين حجت خود را به وسيله غيبت، حفظ و صيانت نموده تا زمين از حجت حق خالي نماند.
نداشتن يار و ياور
يكي از علت هاي غيبت امام زمان عليه السلام، نبود انصار و اصحاب جهت ياري رساندن به آن حضرت است. از روايات مختلف اين نكته برداشت مي شود كه نصاب ياران حضرت مهدي عليه السلام 313 نفر مي باشد كه با تولد و رشد آنها، يكي از موانع ظهور مرتفع مي گردد. انصار و ياران حضرت را مي توان به دو گروه تقسيم كرد:
الف- ياران خاص: كه 313 نفر مي باشند و صفات و شاخصه هايي كه در روايات ذكر شده، مربوط به آنها مي باشد و در زمان ظهور و حكومت جهاني حضرت، تصدي مناسب مهم حكومتي را به عهده دارند.
از حضرت علي عليه السلام روايت شده است كه فرمودند: "ياران خاص قائم جوانند، بين آنان پيري نيست مگر به ميزان سرمه در چشم و يا مانند نمك در غذا كه كمترين ماده غذا نمك است. " (7)
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند: "مرداني اند كه گويي قلب هايشان مانند پاره هاي آهن است. هيچ چيز نتواند دل هاي آنان را نسبت به ذات خدا گرفتار شك و ترديد سازد. سخت تر از سنگ هستند و ..." (8)
ب- ياران عام: نصاب معيني ندارند. در روايات تعداد آنها مختلف و در بعضي از آنها تا 10 هزار نفر در مرحله اول ذكر شده است كه در مكه با حضرت پيمان مي بندند.
امام زمان عليه السلام با اين تعداد از ياران خاص و عام، قيام جهاني خود را شروع مي كند.
تعهد نداشتن نسبت به حاكمان جور
امام صادق عليه السلام فرمود: "يقوم القائم و ليس لاحد في عنقه عهد ولا عقد ولا بيعه" (9) قائم ما در حالي ظهور مي كند كه در گردن او براي احدي عهد و پيمان و بيعتي نيست.
برنامه مهدي موعود، با ساير ائمه اطهار عليهم السلام تفاوت دارد. ائمه عليهم السلام مامور بودند كه در ترويج و انذار و امر به معروف و نهي از منكر تا سر حد امكان كوشش نمايند، ولي سيره و رفتار حضرت مهدي عليه السلام متفاوت با آنان بوده و در مقابل باطل و ستم، سكوت نكرده با جنگ و جهاد، جور و ستم و بي ديني را ريشه كن مي نمايد. اصلاً اينگونه رفتار از علائم و خصائص مهدي موعود شمرده مي شود.
به بعضي از امامان كه گفته مي شد: چرا در مقابل ستمكاران قيام نمي كني؟
جواب مي دادند: اين كار به عهده مهدي ماست.
به بعضي از امامان اظهار مي شد: آيا تو مهدي هستي؟ جواب مي داد: مهدي با شمشير جنگ مي كند و در مقابل ستم ايستادگي مي نمايد ولي من چنين نيستم.
به بعضي عرض مي شد: آيا تو قائم هستي؟ پاسخ مي داد: من قائم به حق هستم، ليكن قائم معهودي كه زمين را از دشمنان خدا پاك مي كند، نيستم.
از اوضاع آشفته جهان و ديكتاتوري ظالمين و محروميت مومنين شكايت مي شد، مي فرمودند: قيام مهدي مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمكاران انتقام گرفته خواهد شد. مومنين و شيعيان هم به اين نويدها دلخوش بودند و هر گونه رنج و محروميتي را بر خود هموار مي كردند.
اكنون با اين همه انتظاراتي كه مومنين بلكه بشريت از مهدي موعود دارند، آيا امكان داشت كه آن جناب با ستمكاران عصر بيعت و پيمان خويش وفادار بماند و در نتيجه هيچ وقت اقدام به جنگ و جهاد نكند، زيرا اسلام عهد و پيمان را محترم شمرده و عمل به آن را لازم دانسته است.
از اين رو در احاديث تصريح شده كه يكي از اسرار غيبت و مخفي شدن ولادت حضرت صاحب الامر عليه السلام اين است كه ناچار نشود با ستمكاران بيعت كند تا هر وقت خواست، قيام كند و بيعت كسي در گردنش نباشد.
امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: "ان الله عزوجل يخفي ولادته و يغيب شخصه لئلا يكون لاحد في عنقه بيعة اذا خرج" خداوند عزوجل ولادت او را مخفي مي كند و شخص او را از ديده ها پنهان مي سازد تا هنگامي كه ظهور مي كند كسي را در گردن او بيعت نباشد. (10)
پي نوشت ها:
1- مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 91.
2- سوره عنكبوت، آيه 2
3- شيخ صدوق، كمال الدين و اتمام النمعه، ج 2، باب 44، ج 11، ص 482.
4- علامه حائري، الزام الناصب، ص 4، ر.ك زندگاني حضرت صاحب الزمان، ص 164.
5- همان مدرك .
6- كافي، ج 2، ص 164، ر. ك مكيال المكارم، ص 160.
7- علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 333، حديث 10، غيبت نعماني، باب بيستم .
8- علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 308.
9- اصول كافي، ج 1، ص 342 .
10- كامل سليمان، يوم الخلاص، ص 101.
منبع: نشريه مبلغان، شماره 26 .
سایت تبیان
آقا سلام گرچه بلند است جایتان
می خواهم از زمین بنویسم برایتان
یک نامه حاوی همه حرفهای راست
یک نامه از کسی که کمی عاشق شماست
یک نامه از بلندی انسان که پست شد
یک نامه از کسی که دچار شکست شد
این نامه مدح نیست فقط شرح ماتم است
یک ذره از هزار نوشتم اگر کم است
بعد از شما غبار به آیینه ها نشست
شیطان دوباره آمد و جای خدا نشست
پرپر شدند در دل طوفانی از بدی
گلهای رو سپید همیشه محمدی
آمد به شهر فاجعه، اسلام راحتی
انسان منهدم شده، قرآن زینتی
بیمارهای عشق خدا« بهتر»ی شدن
د
جلباب هایمان کم کم روسری شدند
خورشید مرد و شام تباهی دراز شد
بر روی دشمنان در این قلعه باز شد
در کسوت قدیمی آزادی زنان
دنیای ما اگرچه گرفتار آمدست
اما هنوز تشنه نام محمد است
در انتهای نامه خیسم سلام بر
نام بزرگوار و نجیب پیامبر
به امید ظهور یار
تا آمادگی های فردی و اجتماعی در مردم ایجاد نگردد، حضرت مهدی(عج) قیام نمی کنند. بنابراین مهم ترین پرسش برای هر فرد مؤمن در دوران غیبت آن حضرت، این است که با انجام دادن چه اعمالی و متخلق شدن به چه اخلاقی، می توان به ظهور آن حضرت کمک کرد و اصولاً یک مسلمان، در دوران غیبت، چه وظایفی بر عهده دارد؟ در مجموعه سخنان معصومین علیهم السلام پاسخ های فراوانی به این پرسش، داده شده که به برخی از آنها اشاره می شود. شناخت امام عصر(عج)بی شک، شناخت، نخستین و مهم ترین گام در هر کاری است. به همین دلیل، یکی از اساسی ترین وظایف افراد در دوران غیبت، شناخت امام زمان(عج) است. تا انسان، شناخت درستی از ویژگی های امام(عج) نداشته باشد، نمی تواند از وظایف و مسؤولیت هایی که در زمینه پیروی از امام(عج) برعهده اوست، درک درستی داشته باشد. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. امام حسن عسکری علیه السلام با معرفی حضرت مهدی(عج) به حضرت عبدالعظیم حسنی، فرمودند: فرزندم؛ محمد، امام و حجت خدا پس از من است. هرکس که بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. در انتظار ظهورکسی که از بی عدالتی ها و نابسامانی ها ناراحت باشد، هرلحظه در انتظار ظهور منجی موعود جهانی خواهد بود؛ زیرا می داند تنها در صورت قیام شکوهمند آن حجت برحق الهی است که همه عوامل فساد و ظلم و تعدّی از بین خواهد رفت. امام صادق علیه السلام درباره فضیلت انتظار ظهور می فرمایند: منتظر امر ما همانند مجاهدی است که در راه خدا، در خون خود بغلتد. امام علی علیه السلام نیز فرمودند: منتظر فرج باشید و از رحمت الهی هرگز ناامید نشوید. به راستی، بهترین اعمال در پیشگاه خداوند انتظار فرج است. خودسازی و تهذیب نفسچون دوران انتظار، دوره آمادگی است، فرد منتظر برای آنکه در شمار یاران آن حضرت در قلم آید، باید ازپیش، شایستگی های لازم را در خود فراهم آورد. با بی مبالاتی و آلودگی به گناهان نمی توان خود را شیعه نامید، تا چه رسد به اینکه خود را شیعه منتظر بنامیم. امام صادق علیه السلام فرمودند: شما جز با پرهیزگاری به ولایت ما نائل نمی شوید. همچنین می فرمایند: هرکس می خواهد از یاوران حضرت قائم(عج) شود، باید در حال انتظار، پرهیزگار باشد و به خصلت های نیکوی اخلاقی رفتار کند. دعا برای تعجیل فرجبا توجه به نقش مهم دعا و جایگاه والای آن، پیروان واقعی امام زمان(عج) افزون بر تکلیف های دیگر، هر صبح و شام با تمام وجود، برای تعجیل فرج آن حضرت دعا می کنند. آنان از خداوند متعال درخواست می کنند که با ظهور هرچه سریع تر آن حضرت، دل های آنها را روشن سازد تا در سایه حکومت عدل جهانی آن حجت آخرین الهی، به سعادت واقعی دست یابند. وجود مبارک حضرت ولی عصر(عج) به شیعیان سفارش می کنند: «برای تعجیل در فرج و ظهور من، بسیار دعا کنید؛ زیرا فرج و گشایش کار شما در آن است». پیروی از نایبان امام زمان علیه السلامپیروی از فقهای جامع الشرایط، که کارشناسان احکام الهی در دوره غیبت اند، از وظایف مهم شیعیان است. این بزرگواران از سوی ائمه اطهار علیهم السلام به عنوان رهبران فکری و اعتقادی، برگزیده شده اند. اسحاق بن یعقوب از امام زمان(عج) می پرسد: در زمان غیبت شما، احکام و مشکلاتی که برای ما پیش می آید، از چه کسانی بپرسیم؟ حضرت در جواب ایشان می نویسند: در حوادثی که پیش می آید، به راویان احادیث ما (مجتهدان جامع الشرایط) مراجعه کنید؛ زیرا آنان، حجّت و نماینده من و من، حجّت خدا بر آنانم. امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند: شما موظف اید در زمانی که به ما دسترسی ندارید، به فقها رجوع و به گفته آنها عمل کنید. مبادا قول آنها را ردّ کنید؛ زیرا ردّ قول آنها، ردّ ما و ردّ ما، ردّ خدا به شمار می آید. آمادگی برای یاری امام زمان(عج)یاران فداکار حضرت افزون بر اخلاص، ایمان، استقامت و جان فشانی، از امدادهای غیبی نیز برخوردار خواهند شد. البته همه کارها با امدادهای غیبی انجام نخواهد شد. بنابراین، فراهم شدن همه زمینه های یاری آن حضرت به ویژه آمادگی های نظامی، از مهم ترین وظایف به شمار می آید. امام صادق علیه السلام می فرمایند: همه شما باید برای خروج حضرت قائم(عج) آماده باشید؛ گرچه این کار را با تهیه یک تیر انجام دهید. راهنمایی مردم در مسایل اعتقادیدر دوران بسیار خطیر غیبت، به دلیل پیدایش شبهه ها و خطرهایی که باورهای دینی مردم را تهدید می کند، دینداری و پایبندی به احکام الهی، بسیار مشکل خواهد بود. از این رو یکی از مهم ترین وظایف قشر آگاه و اندیشمند جامعه، آن است که از مرزهای عقیدتی دفاع کنند و به پرسش ها و شبهه های فکری و اعتقادی، پاسخ های مناسبی بدهند. امام باقر علیه السلام در اشاره به اهمیت و فضیلت چنین عملی می فرمایند: کسانی که سرپرستی یتیمان آل محمد صلی الله علیه و آله را عهده دار شوند ـ یتیمانی که از امامشان جدا شده اند و در دست شیاطین و دشمنان اهل بیت علیهم السلام گرفتارند ـ و آنها را نجات دهند و از سرگردانی رها سازند، در پیشگاه الهی از درجات بسیار بالایی برخوردار خواهند شد. دوست داشتن امام عصر(عج)یکی از تکالیف انسان ها در برابر وجود امام زمان(عج) لزوم تحصیل محبّت آن حضرت است؛ زیرا این تکلیف، مردم را به تلاش برای شناخت بیشتر وامی دارد. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: خداوند، تبارک و تعالی، در شب معراج به من وحی فرمود: ای محمّد، اگر هرکدام از بندگانم، مرا آن قدر عبادت کند که از شدّت عبادت در آستانه مرگ قرار گیرد، اما ولایت شما اهل بیت را نداشته باشد و در آن حال بمیرد، به جهنم خواهد رفت... آن گاه نور تک تک ائمه را به من نشان داد. هنگامی که نوبت به حضرت قائم(عج) رسید، فرمود: این قائم(عج) است... او را دوست بدار؛ زیرا من او و کسانی که او را دوست می دارند، دوست دارم. محزون بودن در فراق امام زمان(عج)یکی از ابعاد مسلم در سیره ائمه اطهار علیهم السلام ، ندبه و اظهار اندوه شدید در فراق حضرت مهدی(عج) است. این امر در نوع خود، نوعی آموزش به پیروان راستین مکتب اهل بیت علیهم السلام است. گروهی از یاران امام صادق علیه السلام ایشان را دیدند که مانند پدری فرزند مرده، با دلی سوزان در فراق عزیزی گریه می کند و می فرماید: ای آقای من، غیبت تو، خواب از چشمانم ربوده و زمین را بر من تنگ کرده است... چون دقت کردند، دریافتند که آن حضرت به یاد سختی فراق دوران غیبت فرزند خود؛ حضرت مهدی(عج)، چنین ناله و ندبه می کنند. اقتدا به امام زمان علیه السلامهنگامی که انسان، کسی را به عنوان امام معصوم، مقتدای خود قرار داد، باید در همه رفتارها و کردارها از او پیروی کند. یکی از ویژگی های حضرت مهدی(عج) بی اعتنایی به دنیا و ساده زیستی است. آیا فردی که غرق در لذت های دنیوی است، می تواند ادعا کند که من پیرو امام عصر(عج) هستم. بارزترین صفت امام زمان(عج)، عدالت و دادگستری است. آیا کسی که به بندگان خدا، ستم روا می دارد، می تواند ادعای شیعه بودن آن حضرت را داشته باشد؟ پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: خوشا به حال آن کس که قائم اهل بیت(عج) را درک کند، در حالی که در زمان غیبت آن حضرت به او تأسی داشته است. استقامت و پایداریدر دوران غیبت، فتنه ها و گرفتاری های بسیار زیادی رخ می دهد. به گونه ای که به توصیف امام(عج)، دین داری و پاسداری از ایمان و اعتقاد همانند کندن خار با دست برهنه یا نگه داشتن سنگ گداخته از آتش در دست است. بنابراین، پایداری در ارزش های اعتقادی و آلوده نشدن به آلایش های زمانه، از وظایف مهمّ افراد منتظر است. پیامبر اکرم(ص) در تشویق به این امر مهم می فرمایند: خوشا به حال شکیباپیشه گان دوران غیبت مهدی(عج)! خوشا به حال آنانی که در چنین اوضاع سختی در راه اهل بیت علیهم السلام ثابت قدم و استوار می مانند. حضرت سجاد علیه السلام نیز می فرمایند: کسی که در دوران غیبت بر ولایت ما ثابت قدم بماند، پاداش هزار شهید همچون شهدای بدر و احد را خواهد داشت. تولی و تبرّیدوست داشتن دوستان خدا و اهل بیت علیهم السلام و دشمن داشتن دشمنان و بدخواهان آنها، از تکلیف های عمومی مسلمانان است. اما رعایت این تکلیف در دوران غیبت، ضرورت بیشتری پیدا می کند؛ زیرا بدین ترتیب تا حدی، از رنج ها و گرفتاری های پیروان اهل بیت علیهم السلام کاسته می شود. امام باقر علیه السلام می فرمایند: پیامبر اکرم(ص) می فرمودند: خوشا به حال کسی که دوستان قائم اهل بیت را در دوران غیبت دوست بدارد و با دشمنان آن حضرت به مخالفت برخیزد. چنین کسی از دوستان و محبان من است و در روز قیامت از بهترین افراد امّت من به شمار خواهد آمد. تلاش برای اصلاح جامعهاهتمام به مسایل جامعه با امر به معروف و نهی از منکر یکی از مهم ترین تکلیف های مردم در جامعه اسلامی است. کناره گیری از جمع و بی اعتنا بودن به مسائل اجتماعی و سرنوشت دیگران ناپذیرفتنی است. پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: هرکس که شب را به صبح برساند و به اصلاح امور مسلمانان اهتمام نورزد، مسلمان نیست. یکی از اهداف قیام امام زمان(عج)، در آخرالزمان از بین بردن ستم و برقراری عدالت همگانی در سرتاسر جهان است. آیا می توان تصور کرد که انسانی که خود را پیرو آن حضرت می داند، برای اصلاح جامعه گامی برندارد؟ رعایت حقوق اختصاصی امام زمان(عج)حقوق خاصی برای امام زمان(عج) در نظر گرفته شده که هر فرد مؤمنی در حد توان باید در دوره غیبت به آنها نظر داشته باشد. به برخی از آنها اشاره می شود: الف ـ به پا خاستن هنگام ذکر نام یا القاب آن حضرت: سیره شیعیان در طول تاریخ، برخاستن به هنگام شنیدن نام مخصوص آن حضرت بوده است. درباره خاستگاه این سیره نقل می کنند: روزی در مجلس امام صادق علیه السلام ، یادی از امام زمان(عج) شد. امام صادق علیه السلام با تمام قد از جای خود برخاستند. همچنین روایت شده است که هرگاه در حضور امام رضا علیه السلام ، نامی از آن حضرت به میان می آمد، آن حضرت از جای خود بلند می شدند، دست های مبارکشان را بر سر می نهادند و می فرمودند: خدایا، در فرجش تعجیل بفرما و قیامش را آسان کن. ب ـ دعا برای امام عصر(عج): دعا در فرهنگ اسلامی، از عوامل مهم توجه و عنایت خاص خداوند به انسان است. در قرآن آمده است: اگر دعای شما نبود، خداوند به شما توجّهی نمی کرد. این مسئله در زمان غیبت اهمیت بیشتری می یابد. به ویژه آنکه ائمه اطهار علیهم السلام همیشه مردم را به دعا برای سلامتی امام زمان(عج)، عزت، نصرت و تعجیل در ظهورش، فرا می خواندند. یونس بن عبدالرحمن می گوید: حضرت رضا علیه السلام همواره به دعا برای صاحب الامر(عج) توصیه می کردند. ج ـ صدقه دادن به نیابت از امام زمان: یکی از نشانه های مهم مودّت و دوستی امام زمان(عج)، مقدم داشتن آن حضرت بر خود در همه کارهاست. سید بن طاوس در کتاب کشف المحجة در ضمن سفارش هایی به فرزند خود می نویسد: در پیروی و وفاداری و دلبستگی به امام زمان(عج) آن گونه باش که خداوند و رسول صلی الله علیه و آله و پدران آن حضرت و خود او، از تو می خواهند. هنگامی که نمازهای حاجت را به جای می آوری، حوایج آن بزرگوار را برخواسته های خود مقدم بدار. صدقه دادن از سوی آن جناب را پیش از صدقه دادن از سوی خودت و عزیزانت قرار بده. دعا برای آن حضرت را بر دعا برای خودت مقدم بدار. خلاصه، در هرکار خیری که مایه وفای به حق آن حضرت است، آن بزرگوار را مقدم بدار؛ زیرا این کار سبب احسان و توجه بیشتر آن حضرت به تو می شود. د ـ وسیله توسل و طلب شفاعت از خدا: ائمه اطهار علیهم السلام اسماء حسنایِ الهی اند. خداوند هم دستور داده است که بندگانش، او را با اسماء حسنایش بخوانند. در نتیجه، یکی از بهترین و کامل ترین راه های توسل و حاجت خواستن از خداوند، شفیع قراردادن اهل بیت عصمت علیهم السلام است. حضرت رضا علیه السلام در این زمینه فرموده اند: هرگاه گرفتاری و سختی ای بر شما وارد شد، با توسل به ما از خدای عزوجل، کمک بخواهید. در چگونگی توسل به امام عصر(عج) نیز چنین وارد شده است: بارخدایا، من از تو می خواهم به حق ولی و حجتت؛ امام زمان(عج)، که مرا در همه امور یاری کنی و به احترام او، همه بدی ها را از من دور سازی... خواندن دعای توفیق شناخت حجتزُراره می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! اگر من، دوره ی غیبت را درک کردم، چه بکنم؟ حضرت فرمودند: ای زراره، اگر آن دوره را درک کردی، همیشه این دعا را بخوان: «خدایا، خودت را به من بشناسان؛ زیرا اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. خدایا، رسولت را به من بشناسان؛ زیرا اگر او را به من نشناسانی، حجت و ولیّت را نخواهم شناخت. خدایا، حجتت را به من بشناسان؛ زیرا اگر حجتت را به من نشناسانی، در دینم گم راه خواهم شد. منبع:پایگاه حوزه اهواز |
انتظار فرجما هم انتظار فرج داریم و باید در این انتظار خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقّق پیدا کند و مقدمات ظهور فراهم شود. رهبر مارهبر همه شما و ما، وجود مبارک بقیة الله است و باید ماها و شما طوری رفتار کنیم که رضایت آن بزرگوار را ـ که رضایت خداست ـ به دست آوریم. عرضه اعمال به امام زمان(عج)در روایات هم هست که هفته ای دومرتبه، اعمال بر ولی امر امام زمان(عج) عرضه می شود. توجه داشته باشید کارهایتان طوری نباشد که وقتی عرضه شد بر امام زمان(عج)، خدای نخواسته آزرده شود. نیمه شعبانچه مبارک است میلاد بزرگ شخصیتی که برپا کننده عدالتی است که بعثت انبیا علیهم السلام برای آن بود و چه مبارک است زادروز ابرمردی که جهان را از شرّ ستمگران و دغلبازان تطهیر می نماید و زمین را پس از آنکه ظلم وجور آن را فرا گرفته، پر از عدل و داد می نماید و مستکبران جهان را سرکوب و مستضعفان جهان را وارثان ارض می نماید و چه مسعود و مبارک است روزی که جهان از دغلبازی ها و فتنه انگیزی ها پاک شود و حکومت عدل الهی بر سراسر گیتی گسترش یابد و منافقان و حیله گران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت... حق تعالی بر بسیط زمین افراشته گردد و تنها قانون عدل اسلامی بر بشریت حاکم شود و کاخ های ستم و کنگره های بیداد فرو ریزد. اجرای عدالتقضیه غیبت حضرت صاحب، قضیه مهمی است که به ما مسایلی را می فهماند؛ من جمله اینکه برای یک همچون کار بزرگی که در تمام دنیا عدالت به معنای واقعی اجرا بشود، در تمام بشر نبوده کسی الاّ مهدی موعود(عج) که خدای تبارک و تعالی او را ذخیره کرده است برای بشر. منتظران امام زمان(عج)ما منتظران مقدم مبارکش، مکلف هستیم تا با تمام توان کوشش کنیم تا قانون عدل الهی را در این کشور ولی عصر(عج) حاکم کنیم. مهدی منتظر(عج) در لسان ادیان و به اتفاق مسلمین از کعبه ندا سر می دهد و بشریت را به توحید می خواند. همه فریادها را از کعبه و مکه سر می دهند و ما باید از آنها تبعیت کنیم و ندای توحید کلمه و کلمه توحید را از آن مکان مقدس سر دهیم. لزوم زمینه سازی برای ظهورارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد... نگذارد که این قدر ظلم زیاد بشود... ما تکلیف داریم. این طور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان(عج) هستیم، پس دیگر بنشینیم در خانه هایمان، تسبیح را در دست بگیریم و بگوییم: «عَجِّل عَلی فَرَجِه»؛ با کار شما باید تعجیل بشود. شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. مهدی(عج) خاتم ولایتهمان طوری که رسول اکرم(ص) به حسب واقع، حاکم بر جمیع موجودات است، حضرت مهدی(عج) همان طور حاکم بر جمیع موجودات است. آن خاتم رسل است و این خاتم ولایت. آن خاتم ولایت کلی بالاصالة است و این خاتم ولایت کلی به تبعیّت است. چگونگی پیروزی امام زمان(عج)آن روزی که ان شاءاللّه تعالی مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یک روزه عالَم اصلاح شود، بلکه با کوشش ها و فداکاری ها، ستمکاران سرکوب و منزوی می شوند. لزوم آمادگی برای ظهور امام زمان(عج)و ما باید در این طور روزها و در این طور ایّام الله، توجه کنیم که خودمان را مهیا کنیم از برای آمدن آن حضرت. من نمی توانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم. بزرگ تر از این است. نمی توانم بگویم که شخص اوّل است؛ برای اینکه دوّمی در کار نیست. ما ایشان را نمی توانیم با هیچ تعبیری تعبیر کنیم؛ الاّ همین «مهدی موعود». ما باید خودمان را مهیا کنیم از برای این که اگر موفق شدیم ان شاءالله به زیارت ایشان، طوری باشد که روسفید باشیم پیش ایشان. اقامه عدل، هدف امام زمان(عج)زندگی حضرت صاحب(عج)، زندگی همه انبیای عالم، همه انبیا از اوّل، از آدم تا حالا همه شان این معنی بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می خواستند درست کنند. بزرگ ترین عید بشرعید تولد حضرت مهدی(عج)، بزرگ ترین عید برای تمام بشر است. |
جلسه مكيال در روز جمعه
مورخ 20/3/90 با حضور
حاج آقا نظام الدين در مسجد سجاد
برگزار شد.
انتظار و شناخت بهتر امام عصر(عج) |
قبل از پرداختن به اینكه انتظار مایه شناخت بهتر ولایت امام عصر(عج) مى گردد توجه به نكات ذیل لازم است: 1 - از مهمترین وظیفه ى هرشیعه ى منتظر، شناخت امام زمان است. در روایات بسیارى كه به طریق شیعه و اهل سنّت از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم علیهم السلام، نقل شده آمده است كه: «هركس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلى مرده است».[1] 2 - شناخت امام زمان(عج) از شناخت امامان معصوم دیگر جدا نیست; اگر كسى به طور كلّى به شأن و جایگاه ائمه هدى واقف شد، صفات و ویژگى هاى آنها را شناخت و به مسئولیت خود در برابر آنها پى برد قطعاً نسبت به امام عصر(عج) نیز به شناختى شایسته مى رسد. 3 - مراد از شناخت امام شناختن نام و نسب امام(علیه السلام) و صفات و ویژگى هاى امام مى باشند; مؤلف مكیال المكارم مى فرمایند: «بدون تردید مقصود از شناختى كه امامان ما كه تحصیل آن را نسبت به امام زمانمان امر فرموده اند، این است كه ما آن حضرت را آن چنان كه هست بشناسیم، به گونه اى كه این شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهه هاى ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراه كننده ى مدعیان دروغین باشد، و چنین شناختى، جز به دو امر حاصل نمى گردد: اول شناختن شخص امام(علیه السلام) به نام و نسب و دوم شناخت صفات و ویژگى هاى او و به دست آوردن این دو شناخت از اهم واجبات است».[2] با توجه به مطالب بیان شده انتظار مایه شناخت بهتر ولایت امام عصر(عج) مى گردد زیرا كسى كه منتظر شد و نام و یاد امام زمان(عج) در دل او تجلّى كرد صاحب دل بى قرار مى شود و با تمام وجود و از همه ى راه هاى ممكن براى شناخت بیشتر و رسیدن به قرب محبوبش گام بر مى دارد و هر گامى را كه بر مى دارد، او را بهتر درك مى كند در مى یابد كه غیر از حضرت مهدى(عج) كسى نمى تواند وارث همه ى فضایل باشد و پرچم عدل را در سراسر جهان به اهتزاز در بیاورد به تمام معنا شیفته و عاشق حضرت حجت مى شود و براى رسیدن به وصال و یا شناخت بیشتر او لحظه شمارى مى كند و با سوز و گدازى كه دارد از راه هاى ذیل بر معرفت خویش مى افزاید: 1. در ابتدا از عنایات خداوند متعال مدد مى جوید و از این درگاه نیز توفیق شناخت حجتش را درخواست مى كند چرا كه خدا سرچشمه ى توفیق است. 2. از دستورها[3] و روش هایى كه از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه معصومین علیم السلام براى شناخت بیشتر و بهتر امام رسیده است، استفاده مى كند مثلاً در باب سیرت دینى حضرت در مى یابد كه: «مهدى(عج) در برابر خداوند و جلال خداوندى، فروتن است، بسیار فروتن، همچون عقاب، به هنگامى كه بالِ خویش فرو گشاید، و سر به زیر انداخته، از اوج آسمان فرود آید. مهدى در برابر جلال خداوند اینسان خاشع و فروتن است. خدا و عظمت خدا، در وجود او متجلّى است، همه ى هستى او را در خود فرو برده است; مهدى(عج) عادل است و خجسته و پاكیزه. او ذره اى از حق را فرو نگذارد. خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند... مهدى همواره بیم خداوند را به دل دارد، و به مقام تقربى كه نزد خداوند دارد مغرور نشود، او به دنیا دل نبندد و سنگى روى سنگ نگذارد. در حكومت او، به احدى بدى نرسد مگر آن كه حد خدایى جارى گردد».[4] یا اینكه از امام رضا(علیه السلام) مى آموزد كه وقتى خدا اراده كرد فردى را براى امور بندگانش انتخاب كند، شرح صدرى به وى عطا نموده قلبش را چشمه ى حقایق و حكمت ها، مى گرداند و علوم خودش را همواره به او الهام مى كند بعد از آن از هیچ جوابى عاجز نخواهد ماند و در بیان حقایق و راهنمایى صحیح به ظلالت و گمراهى مبتلا نمى گردد. از خطا معصوم است و از تأییدات و توفیقات و راهنمایى هاى خداوندى همواره برخوردار مى باشد. خدا او را به این مقام برگزیده تا بر بندگانش، حجت و گواه باشد.[5] و از امام صادق(علیه السلام) مى آموزد كه فرمود: «خدا ما را به نیكوترین خلقت آفرید و در آسمان و زمین خزانه دار علوم خویش قرار داد. درخت با ما، تكلم كرد و به عبادت كردن ما، خدا عبادت مى شود. اگر ما نبودیم خدا عبادت نمى شد».[6] آرى شخص منتظر مى آموزد كه امامان به نیكوترین خلقت آفریده شده اند و به این نتیجه مى رسد كه بىولایت آنها هرگز نمى توان به درجات قرب الهى رسید و این شناخت، بهتر در سایه ى گفتار معصومین علیهم السلام، حاصل مى شود. 3. از برهان عقلى استفاده مى كند كه: «همیشه باید در بین نوع انسان، فرد كاملى وجود داشته باشد كه به تمام عقائد حقه ى الهى عقیده مند بوده تمام اخلاق و صفات نیك انسانى را به كار بسته و به تمام احكام دین عمل نماید و همه را بدون كم و زیاد بداند و در تمام این مراحل، از خطائ و اشتباه و عصیان معصوم باشد، و اگر نوع انسان، زمانى از چنین فرد ممتازى خاطى گردد لازم مى آید كه احكام الهى كه به منظور هدایت انسان نازل گشته است، از بین برود و افاضات و امدادهاى غیبى حق تعالى، منقطع شود و بین عالم ربوبى و عالم انسانى، ارتباطى برقرار نباشد».[7] 4. مطالعه در راستى مهدى(عج): 1 - منتظران امام عصر(عج) با مطالعاتى كه دارند در مى یابند كه: او امام عصر و زمان و حجت حىّ و حاضر و ناظر خداوند است. 2 - آن حضرت وارث همه فضایل و شایستگى هایى هستند كه در خاندان رسالت وجود داشته است. توجه و عشق به مهدى منتظران را به تحقیق وادار مى كند و آنان درك مى كنند كه آن امام احیاء كننده ى مكتب اهل بیت علیهم السلام، بلكه احیاء كننده ى دین و دین باورى در سراسر جهان هستند. مطالعه درباره امام مهدى(عج)، مى آموزد كه حضرت حجت(عج) در بین امامان پیش از خود نیز از جایگاه ویژه اى برخوردار بوده ند. تا آنجا كه امام صادق(علیه السلام) در پاسخ كسى كه از ایشان مى پرسد: آیا قائم(عج) متولد شده است؟ مى فرماید: «.. لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیّامَ حَیاتى»[8] ... اگر او را دریابم در طول زندگیم خدمتگذارش خواهم بود. 5. علاوه بر آنچه كه گفته شد، محبان كوى امام زمان(عج) براى رسیدن به محبوب خود، از تجربه دیگر داده هاى امام عصر(عج) استفاده مى برند و در پرتو راهنمایى هاى سالكان دیدار دوست، به مراحلى از شناخت مى رسند و رسیدن به این مراحل بخشش خدادادى است. [1] - مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ص 368، و ج 32، ص 321 و 333. [2] - الموسوى الاصفهانى، میرزا محمد تقى، مكیال المكارم، ج 2، ص 107. [3] - محمدرضا حكیمى، خورشید مغرب، ص 29 - 30 به نقل از المهدى الموعود، ج 1، ص 280 - 300. [4] - همان، ص 281 - 300. [5] - محمد بن یعقوب كلینى، اصول كافى، ج 1، ص 390. [6] - همان، ج 1، ص 368. [7] - ابراهیم امینى، دادگستر جهان، چاپ 81، انتشارات شفق، ص 78. [8] - النعمانى، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص 245 - 246. |
سيد محمد صادق محمدى - مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه |
شیوههای ارتباط با امام زمان(عج) |
باید به این نكته توجّه داشت كه شناخت و ایمان نسبت به امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و استواری در آن، بر هر چیز دیگر، مقدم است چرا كه در عصر امامان پیشین، كسانی بودند كه در كنار ائمه عصمت و طهارت زندگی میكردند ولی چون نسبت به آن برگزیدگانالهی، معرفت و ایمان نداشتهاند، بهرهای از آنها نبرده و چه بسا با آنها هم مخالفت كردهاند. حال ما چه كنیم كه بتوانیم امام زمان خویش را بشناسیم و انس وارتباط حقیقی با آن حضرت برقرار نماییم؟ در اینجا به برخی از مهمترین راههای آن اشاره مینماییم: 1.تقوا 2. عشق و محبت به آن سرور. تقوا به معنای ترس از پروردگار و نگهداری نفس میباشد یعنی اطاعت كامل از خداوند و فرمانبرداری از دستورات او كه خلاصهاش انجام واجبات و ترك محرمات میشود، البتّه تقوا مراتبی دارد و اگر این نردبان را آدمی تا آخرین پلهاش طی كند به سعادت بزرگی دست خواهد یافت كه در نهایت به جایی میرسد كه خداوند متعال میفرماید: ای بنده من اطاعتم كن تو را مثل خودم قرار میدهم. من زنده هستم و نمیمیرم، تو را هم زنده قرار میدهم و نمیمیری و من بینیاز هستم و محتاج نمیشوم، تو را هم بینیاز قرار میدهم كه محتاج نمیشوی. من هر چه را اراده كنم تحقق پیدا میكند، تو را هم به صورتی قرار میدهم كه هر چه را بخواهی تحقق پیدا میكند.[1] برای رسیدن به این مرحله، علاوه بر انجام واجبات و ترك محرمات تا حد امكان باید مستحبات را هم انجام دهد و از شبهات و مكروهات هم دوری كند. تقوا سبب نورانیت و قرب به حضرتولیعصر-عجل الله تعالی فرجه الشریف- و اتصال روحی با آن حضرت میشود. در توقیع شریف امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف- به شیخ مفید،امام میفرماید: «...پس هر فردی از شما عمل كند به آن چیزی كه به وسیله آن به محبت ما نزدیك میشود و دوری كند از آن چیزهایی كه به وسیله آن به اكراه و خشم ما نزدیك میشود. پس به درستی كه امر ظهور ما یك دفعه و ناگهانی است، در وقتی كه توبه برای فرد، نفعی ندارد و نجات نمیدهد او را از عقاب ما، پشیمانی بر رفتارهای ناپسند. خداوند شما را با الهامات غیبی خود ارشاد و توفیقات خویش را در سایه رحمتش نصیب شما فرماید». پس آنچنان كه از كلمات گهربار آن وجود مقدس دانسته میشود، تنها چیزی كه نمیگذارد به آن حضرت نزدیك شویم ، اعمال سوء و گناهان ماست كه آن مولا را ناراحت میسازد در حقیقت علّت اصلی این حجاب بین ما و آن حضرت در خود ماست. معصیت خدا سبب میشود كه دل و قلب انسان از محبت خاندان وحی خالی گردد و بُعد روحی و جسمی از آقا امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- پیش آید و اعمال شایسته ما، این اتصال روحی با امام را از بین برده و سبب دور شدن ما از آن وجود مقدس میگردد. در تشرف علی بن ابراهیم بن مهزیار، امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- همین نكته را باز تذكر نمودهاند كه پسر مهزیار نقل میكند كه پس از توسلات عدیدهای در یك سفر در جستجوی آن وجود مقدس به مكه مشرف میشود، شبی در مسجدالحرام مقابل درب كعبه شخص وارستهای را میبیند كه پس از سلام و معرفی خود، به اینكه از سوی حضرت مأمور بردن پسر مهزیار به جهت پابوسی حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه الشریف- است، از پسر مهزیار میپرسد: چه چیزی را طلب میكنی ای ابالحسن؟ گفتم: امامی كه محجوب و مخفی از عالم است. گفت: او از شما پوشیده و مخفی نیست و لكن اعمال بد شما او را از شما پوشانده و مخفی ساخته است. وقتی آن شخص پس از مقدماتی، عتی بن مهزیار را خدمت حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالی فرجه الشریف- میبرد حضرت در قسمتی از سخنانشان خطابه به او میفرماید: ای ابوالحسن شب و روز توقع و انتظار آمدن تو را داشتم، چه چیز آمدنت را نزد ما تأخیر انداخت؟ پسر مهزیار در جواب میگوید: ای آقای من تا الان كسی را نیافته بودم كه مرا راهنمایی كند. حضرت فرمودند: كسی را نیافتی كه راهنمائیت كند؟! آنگاه با انگشتان مباركشان بر روی زمین فشار دادند و سپس فرمودند: و لكن شما اموالتان را زیاد نمودید، ضعفاء مؤمنین را دچار حیرت ساختید و بین خود قطع رحم نمودید پس الان برای شما چه عذری مانده است؟[2] پس مهمترین عامل،كه موجب ایجاد انس با مولایمان امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و از بین رفتن موانع بهرهمندی از فیض حضور آن حضرت میگرددتقوا،پرهیزكاری و ترك محرمات و انجام واجبات الهی است. امر دوّم برای نزدیك شدن به محضر مبارك امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- عشق به آن حضرت و ایجاد محبت در خود نسبت به آن مقام مقدس میباشد. در حدیث گرانبهایی كه در مورد رابطه قلبی بین امام معصوم و شیعه، مضامین زیبایی در آن نقل گردیده است، راوی سؤال میكند: «آیا شما برای من دعا مینمایید؟ امام رضا-علیه السلام- میفرماید: آیا تو غیر از این را گمان میكنی؟ راوی جواب میگوید: خیر و سپس حضرت میفرماید: اگر خواستی كه دریابی كه مقام محبت من با تو و اهتمام داشتن من در امر تو چقدر است، پس به قلب خود نظر كن و ببین كه در قلبت و در كارهایت چقدر به من محبت داری و به فكر من هستی؟»[3] این یك قاعده كلی است كه هر قدر شما به شخصی نزدیك باشید و او را دوست داشته باشید او هم شما را به همان مقدار دوست خواهد داشت لذا امام در حدیث میفرمایند كه به خود نظر كن و آنگاه درجه محبت خویش را نسبت به ما بسنج. پس بدان به همان مقداری كه تو به یاد ما هستی ما هم به یاد تو هستیم. گاهی میشود محّب و عاشق، از یك دوستی عادی گام فراتر میگذارد به گونهای كه محبوب و معشوق را بیش از خود دوست دارد و او را با همه دنیا عوض نمیكند و حاضر است جان را فدایش كند و اوامرش را بی چون و چرا، اجرا كند در این صورت مقام محبت و مودت به آخرین درجه خود میرسد كه شاید قابل وصف نباشد، وقتی چنین حالت و رابطهای بین عاشق و معشوق پدید آمد، هیچ چیز نمیتواند مانع اتصال گردد و هیچ سدی نمیتواند در برابر عاشق بایستد. از آن طرف هم وقتی محبوب این حالت محب را مشاهده میكند در لطف و مهرورزیدن نسبت به محب كوتاهی نمیكند او را در سرای خویش میهمان مینماید و پذیرایی و میهماننوازی از او را به حد اعلی میرساند از او میخواهد كه در كنارش برای همیشه بماند تا این حالت محبت و دوستی از بین نرود. اگر این حالت علاقه با نهایت درجهاش در قلب و روح انسان پدید آمد كه امام و آقا و مولای خود را بیش از خویش بخواهد و حاضر باشد كه جان در راه او دهد و موانع دنیایی نتواند در مقابلش بایستد، البتّه از طرف آن حضرت عنایاتی كه نمیتوان مثل و مانند آن عنایات و محبتها را در دنیا یافت، به او خواهد شد. اگر دل از علائق كنده باشی به منزل بار خود افكنده باشی البتّه وسائل و راههای دیگری هم وجود دارد كه میتواند موجب قرب و نزدیك شدن به آن حضرت گردد كه به مهمترین آنها اشاره میگردد: 1. معرفت و شناخت در حد امكان، از آن چهارده نور تابناك خصوصاً حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه الشریف- . 2. به یاد آن حضرت بودن در همه اوقات. 3. انتشار دادن نام و یاد آن حضرت در بین مردم. 4. عظیم شمردن نام آن وجود مقدس. 5. گریه و ناله در دوری از آن امام و حزن و اندوه در غربت او. 6. دعا برای تعجیل فرج در هر صبح و شام در اوقات اذان كه در توقیع شریف فرمودند: و اكثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلك فرجكم «برای تعجیل ظهور زیاد دعا نمایید كه همانا آن(دعا كردن) موجب گشایش در امور و رهایی شما است.»[4] 7. هدیه نمودن ثواب عبادات به آن حضرت . 8. قرائت قرآن و عمل به آن و هدیه ختم قرآن به آن وجود مقدس و مبارك. 9. توجه به خواندن زیارت عاشورا و زیارت جامعه كبیره و نماز شب كه همانا استمرار بر آنها،آثاری بس شگفتانگیز دارد. 10. زیارت نمودن آن حضرت به ادعیهای كه در خصوص آن بزرگوار وارد گردیده است. 11. انفاق مال در راه و صدقه دادن برای سلامتی و تعجیل در ظهور آن حضرت. 12. عزاداری و گریه در مصیبت جد بزرگوارش امام حسین ـ علیه السّلام ـ و عمهاش زینب-علیها السلام-. 13. دوست داشتن خوبان و شیعیان مخلص و محبان واقعی آن حضرت و احترام گذاشتن به آنها. 14. یاری رساندن به شیعیان آن حضرت و رفع مشكلات دوستان آن بزرگوار. البتّه از این نكته نباید غافل شد كه ارتباط وانس با حضرت ولی عصرامام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- اعم از ملاقات میباشد و میتواند جلوههای دیگری از جمله خواب، ارتباط قلبی و... داشته باشد . خدایا توفیق درك انس و محبت مولایمان امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و توفیق زیارت آن حضرت را به ما آن عنایت فرما و ما را از سربازان و یاوران مخلص آن حضرت مقرر گردان «آمین یا رب العالمین» [1] . مستدرك وسائلالشیعه ج 11، ص 258. [2] . دلائل الامامه، ص 296 محمد بن جریر طبری. [3] . اصول كافی، ج 2، ص 652. [4] . بحارالانوار، 52 ص، غیبه الطوسی ص 290. |
مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه قم |
جلسه مكيال با حضور حاج آقا عزيزالهي
در تاريخ 13/3/90 با حضور اعضا بر گزار شد.
جلسه مكيال با حضور حاج آقا عزيزاللهي
جمعه 30/2/1390 بعد از نماز مغرب و عشا.
.: Weblog Themes By Pichak :.